«علی رغم تمامی جانفشانی ها و دلاوری های رزمندگان در سال آخر دفاع، دولت میرحسین موسوی که فقط 14 درصد توان کشور را پای جنگ آورده بود و در سال های جنگ ضعف عملکردی دولت مشهود بود و میرحسین موسوی سال های نخست وزیری به اندازه انگشتان یک دست هم به مناطق عملیاتی حتی استان های جنگ زده نرفت و محمد خاتمی وزیر ارشاد او که در سال آخر مسوول تبلیغات جنگ نیز بود در هشت سال دفاع مقدس حتی در یکصد کیلومتری جبهه های جنگ نیز دیده نشد و این عملکرد دولتی بود که فقط به خاطر جنگ دوره چهارساله اش تمدید شده بود».*
در تیتر مطلب تاکید کرده ام «بدون دروغ»، اما این بدان معنا نیست که تمامی آمارهای ارایه شده در این پاراگراف را تایید می کنم. من هیچ منبعی برای نشان دادن تعداد دفعات حضور میرحسین در مناطق جنگی و یا فاصله خاتمی از خط مقدم ندارم. اگر می نویسم «بدون دروغ»، تنها به این دلیل است که می خواهم «فرض» را بر درستی تمامی این موارد بگذارم. پس با این فرض اجازه بدهید ببینیم این پاراگراف به ما چه می گوید:
میرحسین موسوی «فقط 14 درصد» از توان کشور را پای جنگ آورده است. برای خواننده غیرپرسش گر چنین گزاره ای می تواند اینگونه معنا شود که رییس دولت در رسیدگی به مسئله جنگ کوتاهی کرده است. اما این 14 درصد، ناظر به چه آماری است؟ 14 درصد کل بودجه کشور؟ 14 درصد کل جمعیت کشور؟ 14 درصد کل کارمندان دولت؟ 14 درصد توان تولید کارخانجات دولتی؟
پاسخ هرکدام از این گزینه ها باشد، پرسش بعدی این است که برفرض که 14 درصد کم است، پس چه درصدی کافی است؟ مثلا 14 درصد یک جمعیت 40 میلیونی بیش از پنج و نیم میلیون نفر می شود. آیا ظرفیت جبهه ها بیش از این بوده است؟ یا مثلا اگر بودجه کشور را در نظر بگیریم، باید پرسید آیا تنها هزینه ای که صرف خرید تجهیزات نظامی می شود را می توان مربوط به جبهه دانست؟ یا اینکه هزینه تهیه دارو، تولید مواد کشاورزی و حتی تهیه بنزین هم به نوعی مربوط به مقاومت کشور در جنگ می شوند؟
در نهایت شاید به نکته ای می رسیم که اصلا در ابتدا باید مطرح می شد. آیا میرحسین موسوی به عنوان رییس دولت مسوول اداره جنگ بود؟ در کنار آقای خمینی به عنوان رهبری مطلق کشور، خامنه ای به عنوان رییس جمهور و هاشمی رفسنجانی به عنوان فرماندهی کل قوا، رییس دولت چه میزان می توانست در تخصیص توان کشور به مسئله جنگ تاثیرگذار باشد؟ و اگر به ادعای نگارنده «در سال های جنگ ضعف عملکردی دولت مشهود بود» پس چرا باز هم به ادعای همان نگارنده سرنوشت چنین نخست وزیر آشکارا نالایقی چنان شد که «فقط به خاطر جنگ دوره چهارساله اش تمدید شده بود»؟
پی نوشت:
* ویژه نامه نوروزی ایران، سرمقاله – صحفه 3 (حتما متوجه شده اید که این پاراگراف اصلا سر و ته ندارد. از یک جا شروع شده و بدون هیچ مفهومی به جای دیگر کشده شده است. حتی فعل ها هم درست به کار نرفته اند. از نظر من این ضعف آشکار به دو دلیل است. اول شتابزدگی در نوشتن یک مطلب بلند بالا و دوم بغض و کینه نگارنده مطلب که تا نام میرحسین به میان می آید اصل ماجرا را فراموش می کند و تمام تلاش خود را بر روی جوسازی قرار می دهد).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر