۱۲/۰۲/۱۳۸۷

«بد»و«بدتر»ی در کار نیست

انتخاب میان «بد» و «بدتر» مدت ها است که در ادبیات انتخاباتی کشور ما جا باز کرده و شاید حرف اول را می زند؛ این مسئله به ویژه در جدال های لفظی میان هوادان اصلاحات از داخل ساختار حکومت و تحریم کنندگان انتخابات به صورت مداوم مورد بحث قرار گرفته و از جنبه های مختلفی نقد می شود؛ اما از نگاه من انتخابات دهم ریاست جمهوری به هیچ وجه در قالب چنین دیدگاهی قابل نقد نیست.

برای ایجاد یک حس مشترک اجازه بدهید فرض را بر این بگذاریم که انتخابات دهم کاملا آزاد برگزار خواهد شد و شما می توانید به هر گزینه ای که در ذهن دارید رای بدهید. (اصلا مسئله نامزد شدن یا نشدن آن فرد در کار نیست) من به جرات می گویم در چنین شرایطی نیز نامزد مورد نظر من در انتخابات دهم سیدمحمد خاتمی خواهد بود؛ مردی که البته به بسیاری از دیدگاه ها، اعتقادات و عملکردهای او نه تنها نقد دارم، بلکه کاملا معترض هم هستم؛ اما مگر همیشه شورای نگهبان است که گزینه ها را بر ما تحمیل می کند؟

در انتخابات دهم برای من انتخاب بهینه ترین گزینه موجود مطرح است. گزینه ای که بیشترین نزدیکی را با خواسته های من داشته باشد و در عین حال مورد قبول اکثریت جامعه نیز باشد. در کشوری که حتی نیمه مدرن خواندن آن نیز کمی اغراق آمیز است و هنوز اکثریت مردمش درگیر خرافات هستند، در کشوری که قانون گرایی حتی در میان نخبگانش نیز جا نیفتاده و در زندگی روزمره شان دیده نمی شود، در کشوری که نهادهای مدنی حتی حیات آزمایشگاهی هم ندارند و در نهایت در کشوری که مردمش نسبت به بی پرده ترین دروغ پردازی ها و رسوایی های دولتمردان خود واکسینه شده و عکس العملی نشان نمی دهند، درخواست اصلاحات ساختارشکن چه معنایی می تواند داشته باشد؟ چنین اصلاحاتی قرار است از حمایت کدام یک از اقشار و یا طبقات جامعه برخوردار باشد؟

انتخاب سیدمحمد خاتمی را شورای نگهبان و یا ساختار غیردموکراتیک نظام حاکم –دست کم به صورت مستقیم- بر من تحمیل نکرده است؛ انتخاب خاتمی را خود من و خود ما بر خودمان تحمیل کرده ایم؛ جامعه ای بیمار و عقب مانده که آنقدر ضعیف و نحیف شده که حتی توانایی تحمل یک درمان سریع را هم از دست داده است. چنین جامعه ای را باید دست کم برای یک دهه به صورت مداوم در معرض درمان هایی حداقلی با سرعتی سنجیده قرار داد تا توانایی های یک اصلاحات ساختاری را پیدا کند؛ برای این منظور خاتمی نه گزینه ای «بد» در میان «بدتر»ها و نه حتی گزینه ای «خوب»، که گزینه ای ایده آل به تمام معنی است.

پی نوشت:
بابک داد مطلبی با عنوان «رای معکوس، رای لج» نوشته که همه با آن آشناییم اما دوباره خواندنش بی ضرر است. «ما بی شماریم» را از وبلاگ ابراهیم نبوی توصیه می کنم و دیگر مطالب مربوط به انتخابات و خاتمی را هم از «خاتمی نامه» بخوانید.

با عضویت در خبرخوان، «مجمع دیوانگان» را از طریق «خوراک خوان» پیگری کنید

۲ نظر:

  1. دوست عزیز، بنظرم خودتان حرف خود را نقض کرده اید. ابتدا نوشته اید که بحثتان "به هیچ وجه در قالب بد و بدتر نیست" و سپس گفته اید که با وجود معترض بودن به خاتمی او "بهینه ترین" گزینه موجود است. آیا این همان معنی را نمی دهد؟
    بعلاوه این دست کم "یک دهه" طول درمان برای جامعه را بر چه مبنایی تجویز می فرمایید در حالیکه حداکثر "یک هشته" به هر شخص فرصت درمانگری داده می شود و این فرصت قبلا به ایشان داده شده و جالب اینجاست که نتیجه آن درمان به انتخاب احمدی نژاد(به هر دلیلی) منجر گشته. ظاهراً درمان قبلی بروی مردم نه تنها کارساز نبوده که نتیجه عکس داشته است.

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز که نامتان من را به یاد ناتور دشت می اندازد
    به هیچ وجه موافق نیستم که مناسب انگاشتن خاتمی در شرایط زمانی و مکانی فعلی، پذیرفتن بازی انتخاب میان «بد و بدتر» باشد. به نظر من این تنها تسلیم شدن به واقع گرایی عملگرایانه در برابر آرمان گرایی خیال پردازانه است. سنجش شرایط و ظرفیت های کنونی جامعه به هیچ وجه به معنی عدول از آرمان ها نیست؛ بلکه دقیقا به معنی انتخاب راهی مناسب برای حرکتی مطمئن، غیرقابل بازگشت و در عین حال کم هزینه برای رسیدن به هدف است.

    پاسخحذف