تا حالا شده است که از یک کار بد خودتان راضی باشید؟! نمی دانم از لحاظ فلسفی اصلا این ترکیب درست است یا نه –راستش من هیچ گاه از فلسفه چیزی سر در نیاوردم- یعنی وقتی که از کاری راضی هستیم اصلا می توانیم بگوییم آن کار، کار بدی بوده است؟
امروز یک نفر را بدون مقدمه کتک زدم! نه حرفی، نه بحثی و نه برخوردی؛ یک راست رسیدم و جانانه ترین کشیده عمرم را زیر گوشش کشیدم (البته ترکیبی بود از کشیده؛ کف گرگی و هوک چپ!) این عمل برایم درد سر کوچکی هم درست کرد اما هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به 12 ساعت و در شرایطی که به هیچ وجه در فضای احساسی قرار ندارم می توانم بگویم از کار خودم پشیمان نیستم؛ این در حالی است که در تئوری به هیچ وجه متوصل شدن به زور، و ضرب و شتم دیگران را نمی توانم بپذیرم؛ خوب این هم از تناقضات شخصی من است؛ شاید هم تناقض میان حرف و عمل؛ و یا هرچیز دیگر؛ به هر حال بندهی آرزومند دموکراسی و اصلاحات، هنوز هم از کتک زدن این فرد پشیمان نیستم؛ به قول یکی از دوستان «بالاخره به صورت کاملا دموکراتیک زدی تو گوشش»!
پی نوشت:
به یاد صحبت معروف «بهمن فروتن» در برنامه نود افتادم؛ آنجا که می گفت: «بعضی کارها غلط است اما خوب است»!
پی نوشت:
به یاد صحبت معروف «بهمن فروتن» در برنامه نود افتادم؛ آنجا که می گفت: «بعضی کارها غلط است اما خوب است»!
تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید
عجب!
پاسخحذفاین همه ی نظر من بود، بعد از خواندن ات!