۱۱/۲۱/۱۳۸۷

یک حس غریب

خاتمی آمد، باز هم سید خندان گامی به پیش گذاشت و باز هم تمام جسم و روحم را احساسی شگفت فرا گرفت؛
اولین بار سوم خرداد 76، هنگامی که پیروزی خاتمی قطعی شد این احساس را تجربه کردم؛ آن زمان احساسم را در یک عبارت خلاصه می کردم: «بازی تمام شد». چهار سال بعد هنگامی که خاتمی با چشمانی خیس می خواند: «عشق مروارید و من غواص و دریا می کده . . . سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم» بار دیگر این احساس به سراغم آمد؛ آن بار با خود گفتم: «بازی هنوز ادامه دارد»؛ و امروز؛ سومین تجربه احساسی غریب که هنوز در جست و جوی معنایش هستم؛ این بار گمان می کنم باید بگویم: «بازی شروع شد».

پی نوشت:
برای این دقایق احساسی چیز بیشتری ندارم؛ تنها می توانم به مانند همیشه از موضع گیری ابراهیم نبوی خوشحال باشم و برای نیک آهنگ کوثر عزیز و دوست داشتنی تاسف بخورم که قلمش بوی شریعتمداری گرفته است.

۱ نظر:

  1. امیدوارم این حس غریبت به یک نتیجه غریب‌تر پیوند بخورد برادر

    پاسخحذف