حدود 5 ماه پیش در همین وبلاگ یادداشتی نوشتم به نام «یک چشم زیبا». یادداشت کوتاهی است که اگر بخوانید متوجه می شوید به شادی صدر اختصاص دارد و تقدیر و تشکر از ایشان. این مقدمه کوتاه را برای آن نوشتم که اگر امکانش باشد پیشاپیش خود را از اتهام نفرت پراکنی در ماجرای بحث با خانم صدر که «آرش کمانگیر» به آن اشاره کرده است تبرئه کنم. با این حال نمی توانم نفرت خود را از یک نگاه منزجر کننده پنهان کنم چرا که به گمان من، نفرت داشتن از یک دیدگاه با نفرت پراکنی در جامعه متفاوت است.
من امام جمعه تهران را همان قدر می شناسم که خانم صدر را؛ یعنی از راه دور و تنها از طریق چند سخنرانی و یا اظهار نظر. اما دیدگاهی که به گمان من هر دوی این افراد در آن شریک هستند را سال ها است که به خوبی شناخته و حتی درک کرده ام. من اتفاقا همچنان ساکن ایران هستم و از این جهت (باز هم آنگونه که کمانگیر اشاره کرده است) از ماجرای روزمره ای که در خیابان های تهران رخ می دهد به دور نیفتاده ام. اما در کنار این برخوردها، اتفاقا برخوردهای دیگری را هم دیده ام. برخورد افرادی که منش آنها با ادبیاتی که خانم صدر در یادداشت دوم خود به نمایش گذاشته است کاملا مطابق و منطبق است: «یک روزه، کمپینی سراسری سازماندهی می کند»، «ما فمینیستها چه ضرورت مبرمی داریم». این ادبیات تنها ناشی از نوعی توهم است که شاید برای اولین بار باشد که در نوشته های خانم صدر می بینم، اما سال ها با آن زندگی و در رفتار دوستانی که نام بردن از آنها در این یادداشت را درست نمی دانم مشاهده کرده ام.
من باور دارم دارندگان این ادبیات و آنانی که از این دریچه به مسایل جامعه ایرانی نگاه می کنند در صدد ریشه یابی و چاره اندیشی برای مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی نیستند. آنان بیش از هرچیز خود را درگیر یک «بازی» کرده اند. بازی آشنایی به نام «ما و آنها». سیاه ها و سپیدها. خوب ها و بدها. یک بازی قدیمی که لزومی ندارد با واقعیت منطبق باشد، اساسا بازی کردن برای دور شدن از واقعیات روز مره است. واقعیاتی که شناخت و درکشان دشوار و حل و برطرف سازیشان دشوارتر است. پس چه بهتر که با شوخ طبعی و وارد شدن در فضای مجازی بازی آنها را به شوخی گرفته و به سرگرمی بگذرانیم و گاه آنقدر در این توهمات کودکانه فرو رویم که خود هم آنها را باور کنیم. دشمن تراشی شیوه ای نیست که ذهن ایرانیان با آن ناآشنا باشد. توهمات دایی جان ناپلئونی که برای هر پرسشی که از درک پاسخش عاجز مانده دست به دامن دشمن فرضی همیشه حاضر و همواره قادر می شود.
دیدگاه خانم صدر مدعی تلاش برای رفع تبعیض علیه زنان است و در عین حال مدعی می شود که با همه مردان ایرانی باید مبارزه کرد. اصولا در این دیدگاه، جبهه نبرد از «متحجرین و متجددین» به سمت «زنان و مردان» کشیده می شود. گویی دارندگان چنین دیدگاهی هیچ گاه نمی خواهند از خود بپرسند که اگر صرف زن بودن به معنای همراهی با دیدگاهشان باشد پس پدیده هایی چون «فاطمه رجبی» را چگونه باید توجیه کرد؟ در نقطه مقابل اگر بپذیریم که هیچ مردی (تمام مردان ایرانی) قادر به حضور در جبهه مدافعین حقوق زنان و تلاش برای رفع تبعیض علیه زنان نیستند، پس آیا اساسا نباید به هسته اصلی ادعاهای برابری خواهانه شک کرد؟ نکند به واقع خانم صدر و موافقان دیدگاه ایشان به هیچ عنوان به رفع تضاد میان زنان و مردان باور ندارند و تنها هدفشان عوض کردن جای ظالم و مظلوم است؟
من تمام دوستانی را که نگران کشیده شدن این بحث از یک گفت و گو به جدال و درگیری هستند درک می کنم و برایشان احترام قایل هستم. با این حال گمان می کنم در این قایله طرف سومی هست که متاسفانه نادیده گرفته شده است. طرف سوم فعالین حقوق زنانی هستند که سال ها است برای رفع قوانین و چهارچوب های تبعیض آمیز فعالیت کرده و می کنند اما چون با جنجال سازی هایی نظیر اقدام اخیر خانم صدر و همچنین اتهام پراکنی هایی نظیر آنچه در یادداشت ایشان مشاهده شد موافق نبوده و نیستند به نوعی از فضای جنجالی رسانه ها طرد شده و به دور مانده اند. گویا دسترسی به فضای جنجالی رسانه های آزاد غربی نیز به نوعی مافیا بدل شده که عده ای آن را قبضه کرده اند و گروهی دیگر یا به آن دسترسی ندارند و یا با توجه به شرایط ویژه داخل کشور ترجیح می دهند به سراغ این رسانه ها نروند. سال ها است که عده ای با انحصار طلبی در مسئله حقوق زنان خود را تنها نمادهای فعالین حقوق زنان معرفی کرده اند و اتفاقا هرکه را که به حریم امنشان نزدیک شده به هزار چوب و چماق و برچسب ناروا رانده اند و می رانند. پس من با تمام احترامی که برای خانم صدر و فعالیت هایشان قایل هستم (به همان لینک اول یادداشت مراجعه کنید) گفت و گو و مباحثه پیرامون یادداشت ایشان را جدال بر سر مواضع فعالین حقوق زنان نمی دانم. بلکه آن را تلاشی برای پاک سازی مسئله مطالبات و مشکلات زنان، از تفکراتی که ریشه های متحجر پیشین را در قالبی نوین عرضه کرده و به رگ جامعه تزریق می کنند قلمداد می کنم.
پتیشن به فیفا برای علی کریمی.
پاسخحذفلطفا امضا کنین و به دوستاتون هم بفرستین تا امضا کنند. دوست داشتم اول نظرات شما را بدونم بعد پست کنم اما، متاسفانه بالاترین اجازه نداد به وبلاگم لینک کنم چون امروز دویار بهش لینک دادم. اگر نظری دارین برام کامنت بگذارین تا متن وبلاگ را ادیت کنم.
http://balatarin.com/permlink/2010/8/16/2156907