بار اولمان که نیست. این 18تیر سالهاست که برای ما داغ است و حسرت. چه محکومیت «اروجعلی ببرزاده» به دزدی ریشتراش باشد و چه محکومیت 200هزارتومانی قاضی مرتضوی، فقط یک پیام است که از دستگاه قضایی به جامعه ارسال میشود: «تبرئه»! البته برای آنان که «خودی» هستند.
18 تیر 78 کوی دانشگاه را به خون کشیدند و بانیانش را «تبرئه» کردند و قربانیانش را تا پای محکومیت به اعدام و حبس ابد فرستادند. ده سال بعد، بازداشت شدگان 18 تیر 88 را به کهریزک بردند و چنان کردند که همه میدانند و نتیجه باز هم همان «تبرئه» البته با زبانی دیگر. در این سالها خیلی چیزها تغییر کرده. دولتها آمده و رفتهاند. مجالس آمده و رفتهاند. قوانین و ساختارهای زیادی تغییر کرده. وزارتخانهها و نهادهای دولتی ملغی شده و یا تاسیس شدهاند، اما یک نهاد است که هنوز هیچ تغییری نکرده: «عدالتخانه».
جنبش مشروطه، بعدها به اسم «جنبش تشکیل مجلس و محدودسازی پادشاه مطلقه» در تاریخ ثبت شد. اما واقعیت آن است که از ابتدا فقط حول مطالبه «عدالتخانه» شکل گرفته بود. مشروطه ناتمام، بسیار بیشتر از آنکه برازنده قدرت همچنان مطلقه شخص اول کشور باشد، توصیف وضعیت نابسامان قوه قضائیهای است که به جای «عدالتخانه»، تشکیل «بیدادگاه» میدهد.
بیش از صد سال گذشته و رویای «عدالتخانه» ایرانیان هر بار به دلیلی یا به تعویق افتاده و یا به کژراهه رفته است. بیعدالتی، مشکل اختصاصی گروهی از نخبگان سیاسی و فعالین اجتماعی نیست، اتفاقا این گروه دستکم به مدد حمایتهای تبلیغاتی و رسانهای از اندک حاشیه امنی برخوردار هستند. بیعدالتی دستگاه قضا، مشکل روزمره میلیونها شهروندی است که هر بار کارشان گیر کند ترجیح میدهند که از اساس قید شکایت به قوه قضائیه را بزنند و با شعار «خر ما از کرگی دم نداشت» به زبان بیزبانی به این دستگاه تماما ناکارآمد و فاسد بگویند «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان».
باز هم به تیرماه رسیدهایم و سالگرد 18 تیر و جنایت علیه قربانیان کهریزک نزدیک است. ده سال از حکم تبرئه «سردار نظری» میگذرد و من فکر میکنم این بار دستکم ما این شانس را داریم که سیدمحمد خاتمی رییس دولت نباشد تا همه بنشینند کنار و از رییس قوه مجریه بخواهند که برود دستگاه قضا را «لنگ کند»! حالا خیال همه از اول راحت است که هرچه هست بر عهده خود مردم است. اگر میتوانیم به مانند پدرانمان با شعار «عدالتخانه» پا به میدان بگذاریم «بسمالله». ورنه، شیون و زاری کردن و سوگواری بیعمل تنها و تنها در شان بزدلهایی است که از فرو رفتن در قامت مظلوم لذت میبرند. مظلوم بودن افتخار نیست. نشانه ضعف است. تقصیر را به گردن دیگری انداختن هم نشانه بیمسوولیتی است. عدالتخانه برپا کردن همت مردمی میخواهد و اراده ملی. پس چرا کار را به فردا موکول کنیم؟
18 تیر نزدیک است. هفته آینده، سالگرد جنایت کهریزک است. شهدای کهریزک همگی در بهشت زهرا آرمیدهاند. شاید این بار جنبش عدالتخانه باید از سر مزار قربانیان بیعدالتی آغاز شود.
نیک گفتی . دست مریزاد
پاسخحذفمضمون نوشته بسیار درست و عالی است اما مراد مشروطهخواهان از عدالتخانه، دستگاه قضایی نبود بلکه مرادشان همان پارلمان بود. بنابراین این واژهها مشترک لفظیاند و لزوما برداشت امروز ما از این کلمه ربطی به برداشت آن روز ندارد.
پاسخحذف