ورزش قهرمانی هزینههای هنگفتی دارد. تیمهای فوتبال کشور هر کدام سالانه دهها میلیارد دلار هزینه میکنند. دیگر ورزشها هم اگر بخواهند به مانند والیبال جهانی شوند دستکمی از این هزینه سرسامآور ندارند. اینجا است که میتوان کمی مکث کرد و پرسید: «چرا باید این همه هزینه و وقت و انرژی و توجه مصروف ورزش شود؟ مگر چند مسابقه که بیشباهت به بازیهای کودکانه نیستند چه ارزشی دارند؟»
من فکر میکنم ورزش قهرمانی دو جنبه فراگیر دارد که آن را شایسته این همه توجه و سرمایهگزاری میکند. نخست همان تصویری است که همه ما این روزها میبینیم. شور و نشاط مردمی. یعنی «مردم» اصلیترین پایه ورزش قهرمانی هستند. اشکها و لبخندهای مردم در طول مسابقات ورزشی گاه به مراتب زیباتر از خود صحنههای مسابقات هستند. شاید همین حقیقت هم بود که سبب شد کارگردانان تلویزیونی مسابقات فوتبال جام ملتهای اروپا، بیش از هر زمان دیگری پیوندی عمیق میان تصاویر تماشاگران با صحنههای مسابقه ایجاد کنند که دست کمی از یک اثر هنری نداشت. مسابقه بدون تماشاگر معنی ندارد. بازی کردن در ورزشگاه خالی بیروح است. حال اگر همین مسابقه بیروح از شبکههای تلویزیونی هم پخش نشود اصلا انگار مسابقهای برگزار نشده. بدون مردم ورزش قهرمانی وجود ندارد.
اما جنبه دوم، گسترش همان فرهنگی است که با نام «روحیه ورزشکاری» از آن یاد میشود. اتفاقا این یکی به گوش ایرانیان آشناتر است. از پهلوانان شاهنامه گرفته تا «پوریای ولی»، تاریخ فرهنگ ایرانیان سرشار است از ستایش روحیه پهلوانی و جوانمردی که معادل امروزیناش باید «روحیه ورزشکاری» باشد. تختی اگر در این کشور اسطوره میشود به خاطر رنگ مدالهایش نیست. از تختی پرافتخارتر کم نداریم. اما وجه ممیزهای که تختی را به تاریخ پیوند میزند همان روحیه پهلوانی است که روایتش به مرز اسطورهپردازی میرسد و سینه به سینه نقل میشود. حالا دوباره پرسش قبلی را تکرار کرد: «اگر از ورزش قهرمانی هم مردم را بگیریم و هم روحیه ورزشکاری را، آن وقت دیگر چه چیز باقی میماند که ارزش توجه و سرمایهگزاری داشته باشد؟»
* * *
دو اتفاق بد در جریان حضور تیم والیبال ایران در لیگ جهانی رخ داد. نخست سماجت لجوجانه حاکمیت برای دستکاری کردن رابطه واقعی مردم با ورزش بود. ابتدا در خاک ایران جلوی ورود زنان را به ورزشگاه گرفتند تا حق نیمی از جمعیت کشور را برای شرکت در این جشنواره ملی نقض کنند. در گام بعدی، دستگاه سانسور رسانه ملی فعال شد تا در دومین دیدار ایران برابر ایتالیا لذت تماشای مسابقه را به کام همه زهر کند. در جریان یکی از زیباترین مسابقات تیم ملی، اعصاب هر بینندهای خورد شد آنقدر که در سانسور افراط کردند و آنقدر که تلاش کردند واقعیت انسانی و مردمی ورزش را از آن جدا کنند.
اما در گام بعدی، یک جماعت به ظاهر مستقل و مردمی دست به کار شدند تا روحیه ادب و احترام متقابل را در ورزش لکهدار کنند. بنابر اخبار رسانهها، هزاران کاربر ایرانی فیسبوک به صفحه «ایوان زاتسیف»، یکی از بازیکنان تیم ایتالیا حمله کردند و او را مورد توهین و فحاشی قرار دادند. (+) چرا؟ آیا از این بازیکن توهینی سر زده بود؟ آیا حرکتی غیرورزشی انجام داده بود؟ آیا به ایرانیان بیاحترامی کرده بود؟ یا اینکه فقط برای تیم خودش زحمت کشیده بود و بازی خوبی به نمایش گذاشته بود؟ متاسفانه این نخستین بار نیست که گروهی از کاربران اینترنتی، با حمله و توهین به رقبای ورزشی ایران (به ویژه کشورهای عربی) به نمایندهای بد سیما از فرهنگ یک ملت بدل میشوند.
باز هم بازگردیم به همان پرسش: اگر حکومت ما بخواهد روحیه انسانی و شور مردمی را از مسابقات قهرمانی جدا کند، و اگر بدنه اجتماعی هم بخواهد روحیه ورزشکاری و فرهنگ صلح و دوستی و پهلوانی را زیر پا بگذارد، دیگر از ورزش قهرمانی چه باقی میماند؟
والیبال ایران بیتردید در مسیر رشد و بالندگی جهانی قرار گرفته است. شاید رشتههای دیگر ورزشی هم نظیر بسکتبال در همین راه قدم بردارند. اما به نظر من، صرف پیروزی در چند رقابت ورزشی نمیتواند یک تیم، و از آن مهمتر، یک کشور و ملت را در سطح جهان به جایگاهی بزرگ و قابل احترام برساند. اگر اینگونه بود، همین کشورهای عربی میتوانستند با دلارهای نفتی بیحساب و کتاب خود بازکنان غیربومی بیشتری را به خدمت بگیرند و با تغییر گذرنامه و تابعیت آنها به مقام «بزرگی» دست یابند. اما تقریبا هیچ کسی تردید ندارد که برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال در قطر یا برگزاری مسابقات فرمول یک در امارات نشانه رشد و بالندگی این کشورها نیست. بلکه صرفا محصول دلارهای بادآورده است و هیچ کس از چنین کشورهایی در زمره کشورهای بزرگ و قابل احترام در عرصه ورزش یاد نمی کند. تنها زمانی یک کشور و یک ملت میتواند ادعا کند به سطح «بزرگان جهان» رسیده، که به صورتی متعادل و در تمامی ابعاد این رشد را به نمایش بگذارد. اینکه شما در زمین مسابقه پیروز شوید اما در خارج از زمین اخلاق را ببازید، اینکه شما یک سری گلادیاتور بیروح به زمین ورزش ارسال کنید که شهروندان خودتان حق مشایعت و همراهی آنها را نداشته باشند، هیچ کدام افتخاری محسوب نمیشود و از نظر من فقط هزینه باطل کردن است. باز هم بد نیست به یاد بیاوریم ذخیره فرهنگی همین کشور را که به ما هشدار میدهد:
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اصحاب بزرگی همه آماده کنی
نوشتت عالی بود ولی: ..اسباب بزرگی همه آماده کنی
پاسخحذف