۶/۲۱/۱۳۸۹

آقاجون - ۲


با آقاجون می‌رویم خیابان گردی. مدت‌ها است که دیگر نمی‌تواند رانندگی کند و حالا که یک راننده گیرش آمده می‌خواهد دوباره شهر را ببیند. خیابان‌گردی‌هایمان با توضیحات مداوم آقاجون همراه است:

اینجا رو قدیم می گفتن «دم شیرو». (۱)
اون دو اشکفه است. (۲)
اینجا جاده قدیم پریان(۳) بود. بهش می‌گفتن «سیزده خران».

اما مرور خاطرات قدیمی تنها دلمشغولی آقاجون نیست. نمی‌دانم خاصیت عینکی است که به چشم زده و یا چشمانش خدادادی جهان را جور دیگری می‌بینند. برایم توضیح می‌دهد: «این بیمارستان امام رضا جزو مجهزترین بیمارستان‌های منطقه است. از تمام استان‌های اطراف برای درمان میان اینجا». بعد زیر چشمی نگاهی می‌کند و تکمیل‌اش می‌کند که: «زمان هاشمی شروع کردن به ساختنش».(۴)

برای آقاجون هر خیابان جدیدی جذاب است. تعریف می‌کند قدیم که این خیابان نبود چقدر مردم مشکل داشتند. به اتوبان که می‌رسد می‌گوید قدیم یک راه خاکی بیشتر نبود، با بیل خاک می‌ریختند روی جاده. از کمربندی جدید کرمانشاه رد می‌شویم که «سراب» را تا نزدیکی‌های «بیستون» می‌رساند و اهالی «اسلام آباد» (همان «شاه آباد») را برای رفتن به شرق، از ورود به شهر کرمانشاه بی‌نیاز می‌کند. چند پل رو گذر و زیر گذر هم در شهر ساخته شده است. اسکلت هتل بین المللی قدیم که بیش از 35 سال در همان مرحله اسکلت بندی باقی مانده بود تخریب شده و یکساله یک هتل جدید جایش ساخته‌اند. «قره سو» را لایروبی کرده‌اند و حسابی مشغول‌اند تا حاشیه‌اش را به یک منطقه تفریحی و گردش‌گری بدل کنند.

خلاصه آقاجون همه این‌ها را می‌بیند. همه آن چیزهایی که بسیاری دیگر نمی‌توانند ببینند. با خودم می‌گویم «از آن زمان که جاده اصلی شهر شوسه بوده و به قول آقاجون با بیل روی جاده خاک می‌ریختند تا امروز که یک اتوبان چند بانده شده، چند دولت سر کار آمده‌اند؟ چند انقلاب شده و هر انقلاب با چند کودتا منحرف شده؟ چه تعداد آزادی‌خواه جانشان را در مبارزه با ظلم و ستم از دست داده‌اند؟ چه جنگ‌ها و خونریزی‌هایی در این کشور رخ داده است؟»

اما نگاه آقاجون فراتر از همه این جدال‌ها است. او از پس عینکش، یا شاید به لطف همان چشمان گیرای‌اش می‌تواند از ورای دوران‌ها به سرزمین مادری‌اش نگاه کند و پیشرفت‌ها را ببیند. می‌تواند ببیند که هر چه بود و هرچه هست، هم‌شهری‌های‌اش امروز زندگی بهتری دارند.

پا نویس:
۱- «شیرویه» در داستان «خسرو و شیرین» همان فردی است که خسرو را به قتل می‌رساند.
۲- «دو اشکفه» در لفظ محلی به معنای «دو سوراخ» یا «دو شکاف» در کوه است که به دهانه دو غار نزدیک به هم گفته می‌شود.
۳- پریان روستای مادری است.
۴- از ارادت آقاجون به هاشمی رفسنجانی پیش از این نوشته بودم.

(تصویر متعلق به نمایی از شهر کرمانشاه است)

۱ نظر:

  1. ناشناس۲۳/۶/۸۹

    سلام و خسته نباشید

    فکر میکنم اشکوفه تلفظ دیگه ای از اشکوب یا اشکوبه باشه که به معنای طبقه است.

    با تشکر سعیدی

    پاسخحذف