در زمان انتشار این مطلب، اجرای نمایش پایان یافته است. این یادداشت را تنها برای ثبت در آرشیو وبلاگ منتشر می کنم.
سال ها است؛ سال های سال؛ شاید به قدمت زندگی بشری که می دانیم و می دانستند دنیا محل عبور است؛ شاید تعبیر «ترمینال» از این محل عبور تنها در کلام دچار تغییر شده باشد، اما نمایش «ترمینال» زاویه دید خود را نیز تغییر داده بود تا از موضوعی دیرین، برداشتی تازه برای اجرا به دست آورد.
سه زن -که تعبیر سه جنبه از درون یک زن می تواند برای بیانش مناسب تر باشد- در انتظار به سر می برند. در انتظاری که از قید زمان رها شده؛ شاید زمانی به اتمام رسیده، شاید همچنان ادامه دارد و شاید هنوز آغاز نشده. گاه و بی گاه فرصت، و یا دست کم روزنه امیدی برای رفتن دست می دهد، اما هیچ کدام سرانجامی ندارند، آنگونه که کم کم این تردید ایجاد می شود که آیا اصلا تمایلی به رفتن وجود دارد؟
ترمینال نگاه زنانه ای است به تکرار و رکود ملال آور زندگی. نگاهی که به دنبال راه فراری از این رکود، و یا دست کم یافتن برداشتی متفاوت و تحمل پذیر از آن است. در این جست و جو، البته یک هم زبان، یک دوست و یا یک هم درد کمک بسیاری می تواند باشد، اما تنها چیزی که در نهایت باقی می ماند درک این حقیقت است که چنین همراه و همزبانی را باید در درون خود جست و جو کرد.
فضای نمایش تا حدودی سورریال طراحی شده بود؛ سبکی همچنان غریب و شاید ناشناخته برای مخاطب و حتی هنرمند ایرانی که البته «ترمینال» تا حد خوبی از عهده آن برآمده بود. با این حال بخش عمده ای از توجه و رضایت تماشاگران به نمایش را باید مدیون حضور بازیگری چون «فاطمه معتمد آریا» دانست، هرچند که بازی دو نقش آفرین دیگر نیز هیچ کم بودی در برابر وی نداشت.
پی نوشت:
فضای نمایش، به ویژه در انتهای آن به شدت تحت تاثیر حضور فاطمه معتمد آریا و خاطره دلنشین ایفای نقش وی در فیلم تبلیغاتی مهندس موسوی قرار داشت. خانم معتمد آریا تنها چند روز پیش از اجرای نمایش از بازداشت آزاد شده بود.
تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر