پیشنهاد میشود پیش از شروع مطالعه متن، دانلود ترانه را از اینجا+ آغاز کنید
در ادبیات کهن پارسی و ای بسا فرهنگ عامیانه پارسیان، «معشوق» معمولا پریروی ستمگر و عاشقکشی است که بیوفاییهایش آتش به جان عاشق میافکند. عاشق ایرانی در سوگ فراغ و بیمهری معشوق میسوزد و مینالد. معشوق ایرانی از نوک مژگانش تیر به قلب عاشق میزند و یا با خال هندویش تاب و توان از کف عاشق مسکین میبرد. در برابر، عجز و ناتوانی عاشق معمولا از سر فقر و مسکنت است که نمیتواند معشوق را به کف آورده و داغ هجران را پایان بخشد. در نهایت، گاه این شیوه شهرآشوبی، غمازی، دلبری و یا اثرات «صنع الاهی» است که در سیمای مشوق دل از عاشق میرباید. در تمامی این موارد، معشوق هنوز شخصیتی منفعل دارد که تمام هویتاش یا در زیبایی خلاصه میشود، یا در غمازی و بیوفایی. از نگاه ناظر تجددگرا، چنین معشوقی هیچ گاه نمیتواند موجودی ارزشمند قلمداد شود و هویتی اجتماعی پیدا کند. تمامی هویت و کارکرد این معشوق، در خلوت تنهایی عاشق و فکر و خیال شبانه او خلاصه میشود. اما تمام معشوقههای ادبیات در این تصاویر خلاصه نمیشوند.
* * *
«شوانپرور»، زاده روستایی در نزدیکی «دیاربکر» ترکیه، از خوانندگان سرشناس کوردستان است. خود را «صدای کوردستان» میخواند(+) و در سراسر کوردستان بزرگ، به هر کجا که میرود سازش را با خود میبرد تا در سوگ معشوقی متفاوت بخواند و بنوازد. اغلب آثار شوانپرور حماسیگونه است و در تحسین مباران کرد خوانده شده، اما «عشق همیشه در مراجعه است»!
در عاشقانههای «شوانپرور»، معشوق بیوفای سنگدلی نیست که از داغ هجران و غم فراغش شاعر به صدا درآید. معشوق شوانپرور زخمی و غمگین است. سوگوار عزیزاناش است. غریب است. مهاجر است. آواره است و بیتاب مام میهن. اساسا معشوق «شوانپرور»، به مانند خود کوردستان، زخم خورده و رنجور است. او همچون مام میهن، در سوگ مردان و کودکان کوردستان نشسته است و بدین ترتیب، لابه شاعر نیز در همدلی با دردی است که معشوق از آن رنج میبرد، درست به مانند دردی که دل تمام مادران کوردستان را میفشارد.
در ترانه «دختر کورد»، شوانپرور موضوع آوارگی و مهاجرت دختران کوردستان را هدف قرار میدهد. (+) دخترانی که باور دارند «گرسنگی در سرزمین مادری بهتر است از سیری در غربت». اما در ترانه حاضر، معشوق «شوانپرور» دردی عمیقتر و فراگیرتر دارد. شاعر او را دقیقا به «مادرم کوردستان» تشبیه میکند که به سوگ مردان و کودکان کوردستان نشسته، دلش زخمی و بدون عشق باقی مانده است. بدین ترتیب، معشوق شوانپرور، دیگر موجودی منفعل و خودپسند نیست و داستان این عشق، حکایتی است فراتر از انزواطلبیهای شاعرانهای که به نام «عرفان» ترویج میشوند. معشوق محتاج بخشش سمرقند و بخارا نیست و عاشقش در هوای صحبت او «سر اندازی» نمیکند. اگر کسی میخواهد کمکی به معشوق کرده و دل او را به دست بیاورد، باید به داد مردان و کودکان کوردستان برسد. باید آنها را از مرگ نجات دهد و در یک کلام: باید جلوی جنگ و خشونت و نفرت را بگیرد.
این ترانه، به گویشی خاص و دشوار از زبان کوردی کرمانجی تعلق دارد که بنابر روال معمول این زبان به خطالرسم لاتین نوشته میشود. این گویش در ایران کمتر به کار میرود و از این جهت ترجمه اثر برای ما بسیار دشوار بود. امکان وجود ایراد در این ترجمه وجود دارد. اگر شما ایرادی در متن میبینید و یا میتوانید ما را در ترجمه بهتر یاری کنید ممنون میشویم که با ما تماس بگیرید:
Xanima min, bermaliya min, / خانم من، بانوی خانه من
Xanima min, bermaliya min, / خانم من، بانوی خانه من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik xemla mala min / خانم من، بانوی خانهام، جواهر خانه من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik rewşa mala min / خانم من، بانوی خانه من، زینت زیبای خانه من
Delala min îro ji min xeyîdiye / محبوب من امروز از دست من خشمگین است
Bi gazincê, bi axînê, dil cemidî ye / با شکایت، با حسرت، با قلبی یخ بسته
Xanima min, bermaliya min, / خانم من، بانوی خانه من
Dîsa çûbûyî li ba me, / برای من دوباره چه اتفاقی افتاد
Rabûne kul û derdê me / غم و درد من فراوان شد
Xanima min were ba min / خانم من با من بیا
Roniya her du çavê min / روشنی هر دو چشمان من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik xwîna rehê min / خانم من، بانوی خانه من، خون رگهای من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik rewşa mala min / خانم من، بانوی خانه من، زینت زیبای خانه من
Zanim xanim birîndar û bê evîn e / میدانم خانم زخمی و بیعشق است
Derdê mêran û zarokan pir dikşîne / درد مردان و کودکان رنجش میدهد
Bawer nakim bê keda wê / باور نمی كنم ...
hêz nadin dest û piyê min / زوری در دست و پای من نمانده است
Xanima'm, bermaliya'm, rindik xemla mala min / خانم من، بانوی خانهام، جواهر خانه من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik rewşa mala min / خانم من، بانوی خانه من، زینت زیبای خانه من
xanima min were ba min / خانم من، بیا با من
roniya her du çavê min / روشنی هر دو چشم من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik xwîna rehê min / خانم من، بانوی خانه من، خون رگهای من
Xanima'm, bermaliya'm, rindik rewşa mala min / خانم من، بانوی خانه من، زینت زیبای خانه من
Xanim dikşîne wek dayika min Kurdistan / خانم مانند مادرم كردستان رنج میبرد
Mêr û zarok xeçel bûne weke Kurdan / کوچک و بزرگ مانند كردها شرمنده شدهاند
Dixwazî bibe wek xaniman / ...
Jîn bike mêr û zarokan / زنده كن مردها و بچهها را
Belê tu raste delalê / بله تو بر حقی حبیب من
Bi axîne wek te Şivan / آه دل شوان مانند توست
پینوشت:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر