یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند. این مطالب «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
فرنام شکیبافر - چند ماه تا انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده بود. گرچه كشور چند سال توأم با رشد اقتصادی قابل توجه و بالایی را پشت سرگذاشته بود اما این همراه با نرخ بالای تورم بود. در عین حال اوضاع بینالمللی كشور در شرایطی بحرانی به سر میبرد و تهدیدات فزاینده بود. در كنار این بسیاری خواستههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی كه ظهور آنها در وضعیت رشد اقتصادی طبیعی است، سربرآورده بودند. جناح موسوم به چپ كه از پس از درگذشت رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام، وضعیت به ضررش دیگرگونه شده بود، اكنون تحركات خود را آغاز كرده بود. میرحسین موسوی كاندیداتوری را نپذیرفت. قرعه به نام محمد خاتمی افتاد. سیاستمداری موقر و روشنفكری با جامه روحانی كه با تحت تهاجم فرهنگی بودن ایران از سوی غرب چندان موافق نبود و این ادامه سكانداری وی در وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی در دهه هفتاد را ناممكن كرده بود.
چپها در حالی كه برای پیروزی به صحنه هفتمین انتخابات ریاستجمهوری پای نگذاشته بودند اما اعلام نتایج انتخابات در بعد از ظهر سومین روز خردادماه سال ۷۶ حاكی از ظفری بزرگ برای آنها بود. در واقع رشد اقتصادی عصر سردار سازندگی و وزارت كشور مرد دوم انقلاب اسلامی دربهای پاستور را به روی شعار جامعه مدنی گشوده بود. دو سال بعد سنگر مجلس نیز از سوی چپهایی كه اكنون موسوم به اصلاحطلبان شده بودند فتح شد. هنوز دو سال تمام از رأی ۲٠ میلیونی به پنجمین رییسجمهور كشور نگذشته بود كه زبانههای آتش توقعات سر به آسمان میكشید. گرچه رشد اقتصادی ادامه داشت اما از ثبات عصر ریاستجمهوری سردار سازندگی چندان خبری نبود. گویا شعار توسعه سیاسی پیش از موعد مناسب در ایران مطرح شده بود. در پی دوم خرداد نیروهای اجتماعی زیادی از بند رهایی یافته بودند كه به تدریج دولت نیز هر روز در راستای مهار آنها ناتوانتر میگشت.
تاریخ این مرز و بوم نشان میداد غلبه ساختار اجتماعی بر ساختار سیاسی دوامی ندارد و زمینه ظهور مجدد وضعیت عكس خود رو فراهم میكند. وقایع سالهای بعد صحت این تئوری را نمایان ساخت. در جریان انتخابات مجلس ششم ضربهای مهلك بر پیكره اصلاحات وارد شد. موج تبلیغات منفی علیه مردی كه عامه او را به كنایه «اكبر شاه» لقب داده بودند از سوی اصلاحطلبان وی را در انتخابات مجلس در وضعیت نامساعدی قرار داد و نهایتاً در حالی كه حضور وی برای ایجاد بالانس میان دو جناح ضرورت داشت اما آیتالله به ناچار كناره گرفت. اكنون فرزندان ناخلف، پدرخوانده را تا حدی از بطن تحولات سیاسی دور كرده بودند. البته تنها چهار سال بعد، این مسئله دامن آنها را گرفت و تعداد زیادی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس، گرفتار نظارت استصوابی شدند و تحصن ۱۲۹ تن از نمایندگان در مجلس نیز راه به جایی نبرد. جدای از این، مشكل تنها نظارت استصوابی نبود، چراكه یك سال پیش از آن دومین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال ۸۱ به رغم اینكه از نظارت استصوابی در آن خبری نبود با استقبال روبهرو نشد. این كافی بود تا نتیجهای شگفتآور از یكی از آزادترین انتخاباتهای تاریخ ایران رقم بخورد. اصولگرایان پیروزی قاطعی كسب كردند. شورای شهر تهرانی كه برآمده از این انتخابات بود، محمود احمدینژاد را به عنوان شهردار تهران برگزید. آن زمان چه كسی میدانست كه این مرد لاغراندام سه سال بعد اصلاحات را زمینگیر كرده و هفت سال بعد آن را تا مرز نابودی پیش خواهد برد؟! آن هنگام چه كسی میتوانست حدس بزند كه این مرد كوتاهقامت روزی از نردبان رییسجمهور سابق و پیر دیر انقلاب اسلامی كه بیش از دو دهه از عمر خود را در راه ثبات و توسعه ایران صرف كرده بالا خواهد رفت و نهایتاً پس از هشت سال ویرانهای را به یك هاشمی رفسنجانی جوانتر تحویل میدهد؟!
اردوگاه اصلاحطلبان در دو سال پایانی دولت اصلاحات وضعیت منسجمی نداشت. سه كاندیدای اصلاحطلب به صحنه مبارزات انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ راه یافتند. مجموع رأی آنها كه بیشتر آن نه در شهرهای بزرگ بلكه در شهرهای كوچكتر به صندوقها ریخته شد از حدود ۱۳ میلیون فراتر نرفت و هیچیك به دور دوم انتخابات راه نیافتند. حدود ۲٠ میلیون نفر در این انتخابات مشاركت نكردند. برونداد این انتخابات محمود احمدینژاد با درصدی نسبتاً قابل توجه در دور دوم بود. شخصی كه نه تنها در ماههای پایانی زمامداریاش در دولت دهم مورد غضب شدید بخش عمده مردم بود بلكه مجلس محافظهكار و بسیاری از حامیان پیشیناش نیز به سختی او را تا اتمام دورهاش تحمل كردند.
قریب به یك سال مانده تا انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری، اصلاحطلبان كه پیشتر انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را تحریم كرده بودند تحركات خود را آغاز كردند. شرایط امنیتی كشور، پراكندگی آنها و زخمهای به جا مانده از وقایع انتخابات ریاستجمهوری پیشین، مانعی جدی در راستای اجماع اصلاحطلبان بود. در حالی كه بستر به هیچ عنوان برای كاندیداتوری محمد خاتمی فراهم نشده بود، حضور اكبر هاشمی رفسنجانی در واپسین دقایق مهلت ثبتنام برای انتخابات ریاستجمهوری در بعد از ظهر ۲۱ اردیبهشت زلزلهای سیاسی در كشور ایجاد كرد. اما زلزله سیاسی دوم و به مراتب شدیدتر در شامگاه روز ۳۱ اردیبهشت به وقوع پیوست. یعنی مادامی كه نام اكبر هاشمی رفسنجانی در بین لیست هشت نفره احراز صلاحیت شدگانی كه اخبار ساعت ۹ شب رسانه ملی اعلام كرد، نبود. آن هنگام شاید جز مسعود بهنود كسی حتی به ذهنش خطور نمیكرد كه ۲٥ روز بعد خیابانهای سراسر ایران صحنه جشنی ملی شوند!
این اكبر هاشمی رفسنجانی بود كه یك بار دیگر صحنه را طوری سامان داد كه به سان دو دهه پیش، باز هم دربهای پاستور به روی فرزندخواندگان اصلاحطلبش گشوده شود. تدابیر او حتی یار میانهرواش را نیز مادامی كه در واپسین روز تبلیغات انتخاباتی پای در شهر دو كاندیدای رقیبش گذاشته بود با دیدن حجم استقبال مردم متحیر كرد. صفیر پیروزی زمانی در شبانگاه ۲٥ خرداد به هوا برخاسته بود كه گردش روزگار دو رقیب انتخابتی اصلی سال ۷۶ را در یك جبهه و پشت سر مرد اول گردان زردهای انقلاب اسلامی یعنی اكبر هاشمی رفسنجانی قرار داده بود.
این چنین بود كه پس از سه دهه كشمكش سرانجام ثبات غلبه یافت تا وارد عصری آرامتر در حیات جمهوری اسلامی ایران شویم. مركب سركش انقلاب نه تنها اكبر هاشمی رفسنجانی را نتوانست ببلعد كه حتی به دست او سرانجام رام شد. اكنون شخصی بر مسند ریاستجمهوری تكیه زده است كه دیپلمات است نه انقلابی؛ با كلید سازش آمده است نه داس انقلابیگری؛ با آواز زندگی و سازندگی آمده است نه با ندای «حل من مبارز» دوم خردادی؛ و ...
رییسجمهور كه نگارنده كتابی ۸۲۴ صفحهای با عنوان «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران» است نیك میداند در غیاب یك اقتصاد آزاد، شكوفا و مردمی تأمین امنیت ملی تا چه پایه دشوار است وتأمین امنیت در بلندمدت با صرف ارعاب ممكن نیست. او میداند نباید پای به ایجاد تغییرات زودهنگام و عمیق در حوزههایی بگذارد كه باعث اتحاد جناح محافظهكار شود و قم را در برابر او قرار دهد. در عین حال به خوبی میداند كه محمد خاتمی برای او به مثابه آیتالله كاشانی برای محمد مصدق است كه توان بسیج عمومیاش نیاز و ضرورت حفظ قدرت در روزهای سخت خواهد بود؛ لذا بر این مسئله واقف است كه آنگونه كه در عصر دوم خرداد درهای اصلاحات بر روی اكبر هاشمی رفسنجانی بسته شد، اتفاق مشابهی در عصر اعتدال برای محمد خاتمی نباید رخ دهد. او آگاه است كه تا چه پایه به بالانسرهایی چون علی لاریجانی و علیاكبر ناطق نوری نیازمند است. همچنین او كه با اندیشمندانی چون محمود سریعالقلم نشست و برخاست كرده است بر این امر كه در عین پرهیز از اقدارگرایی و یكهسالاری نباید بگذارد ساختار اجتماعی بر ساختار سیاسی مسلط شود، كاملاً احاطه دارد. از همین رو بود كه در اولین نشست مطبوعاتی خود بعد از پیروزی در انتخابات در پاسخ به سؤال خبرنگار جوان روزنامه شرق پیرامون فعالیت دوباره احزاب اصلاحطلب پاسخ شفافی نداد.
۲۴ خرداد، دوم خرداد دوم نیست. ۲۴ خرداد آغاز تحولی عمیقتر از دوم خرداد است. گرچه ظواهر امر اینگونه نمینماید اما گذر زمان این مدعا را ثابت خواهد كرد. امروز همچون پس از دوم خرداد لشكر منسجمی از مخالفین پیش روی فاتح انتخابات قرار ندارد. آنان همچنان هستند اما نه پیادهنظام سابق را دارند و نه پس از دو سال كه گرفتار شدیدترین اختلافات درونی شده بودند، توان بازیابی وحدت پیشین را خواهند داشت. مادامی كه در میانههای چهارمین دهه حیات نظام و در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در قم این بار این نه سخنرانی نوه اصلاحطلب رهبر انقلاب اسلامی یا علیاكبر ناطق نوری بلكه سخنرانی رییس محافظهكارترین مجلس تاریخ نظام ناتمام گذاشته میشود باید دانست كه پوستاندازی و انفكاكی در كار است كه تندروان چنین خشم گرفتهاند. این مسئله زمانی اظهر من الشمس میگردد كه یك تیم اقتصادی با برنامههایی مبتنی و منطبق بر اقتصاد آزاد نه تنها با خوردن برچسب «مشابه سیاستهای بانك جهانی بودن» دفع و طرد نمیشوند بلكه از این محافظهكارترین مجلس رأی اعتمادی بیسابقه میگیرند. این از پیوستن طیفی جدید به لشكریان ثبات و توسعه حكایت میكند و نوید زندگی و بهگشت میدهد. چه بسا اهمیت ۲۴ خرداد به اینجا نیز ختم نگردد و تاریخ ایران كه مجموعهای تكه تكه و متشكل از دورههای بدون تداوم است سرانجام آرام گیرد و عدالتخانه اجداد مشروطهطلبمان بنا گذاشته شود.
این دوره جدید كه ۲۴ خرداد مبدأ آن است بر پایه دو عنصر پیریزی شده است. یكی اصلاحطلبی غیر ستیزهجو و دیگری محافظهكاری عقلانی. لفظ اعتدال نیز حامل مضمونی جز تركیب این دو عنصر نیست. پس شاید نتوان نامی مناسبتر از عصر اصلاحات محافظهكارانه بر سردر این سرای جدید كه پیش روی تاریخ ایران گشوده شده است حك نمود.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
گفتن اینکه سیاست شبه خصوصی سازی زمان هاشمی باعث به وجود اومدن طبقه متوسط و در نتیجه شکل گیری مطالبات جامعه ی مدنی شد، درست مثل اینه که بگیم سیاستای شبه خصوصی سازی دولت اول احمدی نژاد سبب شکل گیری جنبش سبز شد!!؛
پاسخحذفدولت هاشمی هیچ تاثیر مثبتی رو واقعه ی دوم خرداد نداشته، و این عبارت براومده از تبلیغ گروه خاصی هست که به طرزی ایدئولوژیک و یا منفعت طلبانه می خوان وجهه ی مثبتی از هاشمی در همه ی ادوار نشون بدن. از جمله آقای قوچانی.