پیشنهاد میشود پیش از شروع مطالعه متن، دانلود ترانه را از اینجا+ آغاز کنید
زبان و گستره واژگان رابطه پیچیدهای با فرهنگ و عرف اجتماعی دارد. رابطهای دو سویه و علت و معلولی. به همان میزان که واژگان محصول احساس نیاز در بیان مفاهیم مشترک اجتماعی هستند، عرف و هنجارهای جامعه نیز در گرو صراحت و یا مستوری واژگان رایج در ادبیات رسمی و عرصه عمومی هستند. در این میان توصیفات مربوط به جسم و اندام جسمانی و همچنین صراحت کلام در هنگام توصیف روابط انسانی و یا بیپردهگویی در بیان احساسات درونی نقش چشمگیری در شکلدهی به هنجارهای اجتماعی ایفا میکند. مستوری کلام، پرده پوشی واژگان، خودسانسوری مولف و در یک کلام اکراه در صراحت بیان به هنگام مواجهه با هر آنچه در پیوند با تنانگی قرار دارد، به مرور هنجاری را بر جامعه تحمیل میکند که رعایت به عرف عمومی مبدل می شود. اروتیسم در هنر، شورشی است علیه این نظم خودساخته اجتماعی.
هرچند که میان عرف، فرهنگ و هنر ایرانیان با همتایان یونانی خود از دوران باستان فاصلهای عمیق در پرداختن به تنانگی وجود داشت، اما ایرانیان نیز علیرغم حجب در بیان و شرم در عیانسازی راز پنهان، تاریخی بیبهره از اروتیسم ندارند. ادبیات پارسی به عنوان سرآمد هنرهای رایج در میان ایرانیان، داستانها و اشعار اروتیک فراوانی دارد و این برخلاف هنرهای تصویری ایرانیان است. جایی که در برابر هنر عریانگاری یونانیان، چه در نقاشی و چه در مجسمهسازی، سنگنگارههای ایرانی همواره بر پوشیدگی تاکید داشتهاند. این تاکید بعدها در هنر نقاشی ایرانیان نیز تداوم یافت، اما در تمام این مدت ادبیات به تنهایی توانست بار سنگین اروتیسم در هنر ایرانی را به دوش بکشد.
از داستانهای «هزار و یک شب» گرفته تا «خسرو و شیرین» نظامی، از منظومه «ویس و رامین» گرفته تا حکایتهای پندآموز «مثنوی معنوی»، از فکاهیهای «عبید» گرفته تا هزلیات «سعدی» و حتی در لابهلای کلام فاخر و حماسی فردوسی، اروتیسم ادبیات فارسی همواره توانسته است برای خود محملی بیابد. سالهای سال بعد در ادبیات دوران مشروطه نیز نخبگانی چون «ایرج میرزا» و «عارف» تلاش کردند تا روح تازهای به اروتیسم در ادبیات فارسی بدمند، اما شاید بتوان ادعا کرد که در نهایت، ادبیات نتوانست به تنهایی طراوت اروتیسم را در فرهنگ عامه ایرانیان، تثبیت کند.
ادبیات فارسی، بدون پشتوانه دیگر هنرها تنها ماند و در نهایت اروتیسم در راهیابی به عرصه عمومی جامعه ایرانی و یافتن جایگاهی درخور در فرهنگ رسمی ایرانیان شکست خورد. ایرانی دیگر داستان «ویس و رامین» را از یاد برده است. عامدانه یا ناخودآگاه چشم بر بخش عمدهای از «مثنوی معنوی» پوشیده و در توافقی نانوشته هزلیات مفاخر ادبی خود را منکر شده است. دیگر کسی به شوخیهای «عبید» نمیخندد و از نگاه رسمی «ایرج میرزا» تنها سراینده شعر «مادر» است. نتیجه و یا به عبارتی دیگر نشانه و علت این شکست را میتوان در حجب و حیای عمومی ایرانیان و هنجارهای ویژهای که در برخوردهای رسمی بدان پایبند هستند، مشاهده کرد. بار دیگر باید یادآوری شود که آن اروتیسم کلامی با این مظاهر اجتماعی-فرهنگی روابطی علت و معلولی دارند. یعنی به همان میزان که هریک نشانه و نتیجه دیگری هستند، میتوان آنها را علت و دلیل حصول دیگری نیز قلمداد کرد.
مرور گذرای متن اشعار حتی در موسیقی پاپ فارسی، شاهدی دیگر بر این مدعا است. در میان تمام شعرا و خوانندگان این موسیقی، اگر انگشتشمار مواردی یافت شود که همچنان بیپرده و گستاخ اروتیسم را به اثر خود وارد کنند، از نگاه مخاطب فارسیزبان یا مردود و مترود واقع میشوند و یا همچون «جلال همتی» آثارشان سخیف و دون شان مجالس قلمداد میشوند.شاید موسیقی نوظهور رپ فارسی، در تقلید از همتایان غربی خود، بتواند بار دیگر اروتیسم را در میان بخشی از مخاطبان هنری نهادینه کند، اما تا فراگیر شدن این سبک و به رسمیت شناخته شدن آن در فرهنگ خوانوادههای ایرانی راه درازی در پیش است. بدین ترتیب فارسیزبانان ایرانی همچنان در روابط انسانی خود دیوار محو شرم و حیا را احساس خواهند کرد. نتیجه آنکه احساساتشان نیز همچون روابطشان زیر سایه سنگین حجابی تحمیلی پنهان میماند، اما این قصه تمام ایرانیان نیست.
هرچند کردها نیز به مانند همتایان فارس خود نتوانستند از هنرهای تجسمی و نمایشی چون نقاشی، مجمهسازی و تیاتر بهره چندانی ببرند، اما برخلاف فارسها تنها به ادبیات اکتفا نکردند و هنر رقص را نیز در کنارش به خدمت گرفتند. تقویت ادبیات و موسیقی به پشتوانه رقص، هویت فرهنگی کوردهای را غنا و استحکام دوچندانی بخشید. بدین ترتیب، اگر ایرانی فارس زبان بخش عمدهای از فرهنگ خودش را با شعر و ادبیات میشناسد، هویت کوردها با موسیقی و رقص معنا مییابد. شاید ویژگیهای همین رقص هم سبب شد تا اروتیسم در ادبیات کوردها بقا و دوام بیشتری بیاید.
در یکی از مشهورترین ترانههای فولکلور به زبان کوردی کرمانشاهی میشنویم:
خاڵ لێویه کی، خال مه ل دوان، / یک خال روی لب، دو خال روی گردن
خال ناوسینه د سه روه لیم شێوان / خال میان پستانهایش من را آشفتهسر کرده
گۆل وه نه و شه ێ باخ، خانمی / گل بنفشه باغهایم هستی
شه وچرای دیوا، خانمی / شبچراغ دیوانخانهام هستی
یا از زبان «علی مردان» میشنویم:
عارا قی مه مكی یاری شیرنه وه كو هه ناری / عرق پستانهای یار شیرین است مثل انار
له عاشقی چاوه كانی سه ر هه لئه گرم له شاری / از عشق چشمهایش سر از شهر بیرون میزنم (معادل سر به كوه می زنم فارسی)
ویژگی خاص رقص کوردی (ههلپهرکی) و نقش پررنگ زنان در آن، رنگ و جلای بیشتری به حضور تنانگی در هنر کوردستان داد. به صورت موازی، در اشعار و موسیقی کوردستان نیز اشارات اروتیک رسمیت و دوام بیشتری پیدا کرد. مشهورترین و فاخرترین خوانندگان کورد به سادگی در اشعار خود به اندام زنان اشاره میکنند و آثارشان در میان عرف رسمی و مجلسی و خانوادگی کوردها ابدا مستهجن یا مذموم دانسته نمیشود. به همین نسبت میتوان دریافت که حضور مداوم و تحسین و تشویق شده زنان در رقصهای همیشگی کوردها که بخش ثابت مجالس و محافلشان را تشکیل میدهد، در کنار شکسته شدن تابوی سخن گفتن از «پستانهای نرم و بلورین» دست به دست همدیگر دادند تا این اروتیسم هنر، بخشی از تابوهای فرهنگی و حجابهای اجتماعی را در رفتارهای عمومی جوامع کورد بشکند. نتیجه آنکه در آن بخش از جوامع کوردی که هنوز از هژمونی فرهنگهای مهاجم همسایه (از یک سو هژمونی فرهنگ رسمی-حکومتی جمهوری اسلامی و از سوی دیگر هژمونی فرهنگی اسلام اهل سنت) در امان مانده است، روابط انسانی از شفافیت، سادگی و سلامت بیشتری برخوردار است. نقش زنان در جامعه بیشتر و حضور آنان پذیرفتهشدهتر قلمداد میشود.
این اروتیسم را من از آن رو «محجوب» میخوانم که فاصله هرچه بیشتری با هرزهنگاری (پورنوگرافی) دارد. اروتیسم هنر کوردی، بر خلاف مدل غربی-یونانی، ابدا به برهنهنگاری وابسته نیست. بلکه اتفاقا پوشش خاص زنان و مردان کورد، علیرغم زیباییها و رنگهای شادی که دارند، بسیار پوشیده هستند و ترکیب آنها با رقصی که بر پایه لرزش اندام (به ویژه شانههای مردان و پستانهای زنان) بنا شده ترکیبی از شرم و جسارت را تصویر میکند.
ترانه زیر، از «ماملی»، خواننده دوست داشتنی اهل مهاباد است که به توصیف اندام یار میپردازد و از خاطره روزی میگوید که با او در کنار چشمه تنها مانده است:
... له میژه زور له می ژه ئه سیرت كردوم لیره / خیلی وقت است كه اینجا اسیرم كردهای
زه كاتی چاوه كانت ئاوری كم لی بده خیرا / زكات چشمانت هم شده برگرد و نگاهی به من بینداز
گه ردنت هه لاله ی زه رده و به ژنت شه پلای شلیره / گردنت آلاله زرد است و قد و بالایت به مانند لاله است
سه باره ت به چاوی جوانت با ئاوه دان بی ئیره / بگذار به خاطر چشمانت اینجا آباد گردد
له سه ر بالای لیلایه بوم به په ندی دنیایه / به خاطر قد و بالای لیلا عبرتی شدهام برای دنیا
له به ر گریان و زاری نه شوو روژی خه وم نایا / به خاطر گریه و زاری شب و روز خوابم نمیآید
ئه منیش وه كو مه جنونیم نه ماوم بو لیلایه / من هم مانند مجنون برای لیلا از دست رفتهام
دوینه دیم له ریی كانی ده ستم برد بو مه مكانی / دیروز در راه چشمه دیدمش، دست بردم به پستانهایش
پیم كوت عاشقی بالای تومو به دردم نازانی / گفتم عاشق بالای تو هستم دردم را نمیدانی
فه رموی ئه منیش به دلی توم خدا بوخوی ده یزانی / گفت من هم دلم برای توست خدا خودش میداند ...
پینوشت:
در این رابطه که این اروتیسم (محجوب) در ترانه ها و البته در اشعار کلاسیک( نمونه سرآمدش نالی) و نو (نمونه بارزش قباد جلی زاده)موجب نقش بیشتر زن در جامعه شده و سلامت روابط و مناسبات شده باشه و اینکه جایی از کوردستان باشه که تحت تاثیر هژمونی فرهنگ زن ستیزی نباشد تردید جدی دارم. مشاهدات شخصی من از کوردستان ایران زن ستیزی کمتر رو در موکریان و سنه نشون میده. در حالی که همبستگی ای از جنس اروتیک تر بودن ادبیات شفاهی در مناطق کمتر زن ستیز نمیبینم .
پاسخحذفسوال دردناک من از سرزمینم؟این همه آزار زنان و قتل های ناموسی و خودسوزی دخترکان از کجایمان آمده؟
مهدی فتحی
حذفسلام دوست عزیز. راستش من جامعه شناس نیستم و نمیتونم نظر کارشناسی بدم اما یه حکایتی لالو حاجی برامون تعریف میکرد از زمانی که در هورامان خودمون میره خواستگاری، حدودن 70-60 سال پیش. توافقای اولیه که حاصل میشه پدر دختر بهشون میگه که برین پشت اون دیواره و از کمر به بالا برای هم لخت بشین ببینین میپسندین!
و همچنین حرفای مادرم که اصلن این چیزا برای ما مطرح نبود محرم و غیرمحرم، نمیدونستیم چیه. از قدیمیا پرسیدم هیچکدوم خودسوزی بیاد ندارن، قتل ناموسی یک مورد بوده که با اسلحه گرم بوده. یه حرف بین همشون مشترکه که: اون موقعها این چیزا نبود...