سهراب نوروزی - بحث به ظاهر مسخرهای در میان آمریکاییهایی که به اعدام فکر میکنند (مخالف یا موافق) در جریان است (+، +، +) مبنی بر اینکه چرا باید محل تزریق سم بر روی بازوی محکوم به مرگ با پنبهی الکلی ضد عفونی شود؟ اگر قرار است که محکوم دقایقی بعد از فرو رفتن سوزن و نیز تزریق سم بمیرد، چرا باید الکل و پنبه را حرام کرد؟
پاسخهای مختلفی برای این سوال وجود دارد: اول اینکه ضدعفونی کردنِ محل تزریق سم برای مجریان اعدام (مثلا فردی که تزریق را انجام میدهد) محیط بهداشتیتری را به وجود میآورد. دوم اینکه (و مهمتر از اولی)، ممکن است در فاصله زمانیِ فرو رفتن سوزن در بازوی محکوم و تزریق سم (که چند دقیقه طول میکشد) به دلایل قضایی اجرای حکم به تعویق بیافتد (که به آن تعلیق اجرا گفته میشود؛ مانند مورد جیمز آتری) و شاید توقف اجرای حکم سبب شود که فرد از اجرای ناعادلانه اعدام جان به در ببرد.
اما من فکر میکنم دلیل سومی هم وجود دارد مبنی بر این که روش انسانی و متداول تزریق، ضدعفونی کردن محل سوزن است. مهم نیست که فرد قرار است طبق قانون چند دقیقه بعد کشته شود، مهم این است که مرگ او به شکلی انسانی اجرا شود. (توجه شود که در تزریق واکسن برای گاو و گوسفند هم حتی محل را با الکل ضد عفونی میکنند) در مورد اهمیت این موضوع (عادلانه و اخلاقی بودن تنبیه) کافی است به این فکر کنیم که چرا مثلا مجازات کسی که تجاوز جنسی کرده نباید و نمیتواند تجاوز به مثل باشد؟ یا چرا عادلانه و انسانی و اخلاقی نیست که یک قاتل که مقتولین خود را در آتش سوزانده، به آتش افکنده شود؟ موضوع این است که هرچند شاید عادلانه باشد که فردی اعدام شود، اما عادلانه نیست که غیراخلاقی و غیرانسانی اعدام شود.
* * *
خبر میگوید که یک کودک هشت ساله در شهرستان «جوانرود» استان کرمانشاه در هنگام «اعدام بازی» جان خود را از دست داده است. (+) گویا چند کودک شاهد اعدام یک مجرم در ملاء عام بودهاند و سعی کردهاند یک بازی در تقلید این مجازات طراحی کنند. چنین خبری نباید زیاد هم شوکه کننده باشد، وقتی ما به عنوان پدر و مادر، فرزندان خود را برای تماشای چنین خشونت عریان و نامشروعی همراه خود میبریم.
انداختن تمام تقصیر بر گردن رژیم ساده است (+، +) و نیز وجدان ما را راحت میکند. اما بیایید طفره نرویم و با گفتن «من که این کار را نمیکنم» وجدان خود را از این پدیدهی شوم اجتماعی خلاص نکنیم. بیایید نگوییم فقط حکومت مقصر است، و همچنین نگوییم که من به تماشای اعدام نمیروم و مسوول بقیه نیستم؛ بلکه بیایید با هر کسی که به تماشای اعدام میرود، هر کس که بچهای را به تماشای آن میبرد و هر کس که ویدیوهای آن را در اینترنت پخش میکند برخورد جدی و قاطع داشته باشیم. تمام ما ایرانیان در ماجرای کشته شدن آن پسربچهی کرمانشاهی مقصریم.
سوال اصلی من این است که اگر حکومت نمیخواهد عادلانه و اخلاقی مجرمان را تنبیه کند، چرا ما باید به تماشای این نمایش عریان خشونت بشتابیم؟ لب مطلب این است که در کنار (وحتی مهمتر از) انجام کنشها و اعتراضات مدنی به پدیدهی «تنبیه مجرم در ملاء عام»، باید خویشتنداری و اخلاق را به خود و فرزندان خود بیاموزیم تا مبادا با شنیدن خبرِ دار زدن یک مجرم در ملاء عام دست از پا نشناخته با تخمه و موبایل ساعت 4 صبح به محل اجرای حکم شتافته و از درختان بالا برویم تا دید بهتری داشته باشیم، یا کودکان خود را قلم دوش کنیم تا آنها بهتر شاهد خشونت عریانی باشند که در آینده ممکن است یقهی خود آنها را بگیرد.
حکومت و قوهی قضاییه قطعا در این مورد مقصر اصلی است چرا که قرار است مجری عدالت باشد اما در عوض عدالت برایش معنایی جز چسبیدن به اصول بیرحمانه و غیراخلاقی ندارد. اما آیا با مقصر شمردن حکومت و قوه قضاییه مشکل حل میشود؟ بیایید تصور کنیم که اگر هیچ کس به تماشای هیچ کدام از اعدامها یا قطع عضوها یا شلاق خوردنها نرود، چه انگیزهای برای حاکمان بیاخلاق باقی میماند تا آنها را در ملاء عام اجرا کنند؟
* * *
تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی فراوان و مفصلی را میتوان در مورد علاقه شدید برخی از ایرانیان به تماشای اعدام ردیف کرد. مثلا اینکه تمایل به تماشای این خشونت عریان در ناخودآگاه ما جریان دارد و در واقع نشات گرفته از میل ما به عصیان علیه فرهنگ است که شاید ریشه در امیال طاغیِ جنسی ما داشته باشد و چه و چه. اما تمام این تحلیلها هیچ ارزش سیاسیای محصّلی ندارند و صرفا به درد فروختن افاضات روشنفکرمآبانه عدهای میخورد که نوشتههای مبهم فروید و لاکان و باتای را نشخوار میکنند.
به جای این افاضات بیایید فکر کنیم که ما به عنوان شهروند چه وظیفه اخلاقیای در این مساله داریم و کدام کنش سیاسی-اجتماعی را باید از نان شب در این مورد واجبتر بدانیم؟ من به نظرم دو وظیفه بسیار مهم اخلاقی بر عهده تکتک ما (به عنوان ایرانی) است: اول اینکه از روشهای مدنی اعتراض خود را به غیرانسانی بودن تنبیه در ملاء عام به گوش قوه قانونگذاری و قضاییه برسانیم. نوشتن نامه، نوشتن و انتشار مطلب در روزنامهها و وب، راه اندازی کمپین، استفاده از شبکههای اجتماعی، و ... باید در اولویت باشد. دومین موضوع اینکه، اگر قرار است حکمی در محل زندگیمان انجام شود، به دیدن آن نرویم و باقی را از رفتن منع کنیم. همچنین دیدن ویدیوهای این قبیل رویدادها نیز باید برایمان ممنوع باشد، ممنوعِ اخلاقی. از بازتولید خشونت به هر شکل جلوگیری کنیم و نگذاریم دیگران این کار را بکنند. این یک وظیفه اخلاقی است که برعهده تکتک ماست و با مقصر جلوه دادن حکومت یا «سایرین» این وظیفه از دوش ما برداشته نخواهد شد.
اهمیت دادن به و بحث کردن در مورد یک پنبه الکلیِ بیارزش باید برایمان سرمشقی باشد تا یاد بگیریم، مهم نیست حکومت چقدر ناعدالانه رفتار میکند، مهم این است که ما در این هیاهو هویت اخلاقی و انسانی خود را از دست ندهیم و اگر دادیم، آن را گردن حکومت نیاندازیم.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر