۶/۲۴/۱۳۹۲

داریم در لجن‌زار فرو می‌رویم


 دیوان عالی کشور هلند، ارتش و در نتیجه دولت این کشور را در مرگ شهروندان بوسنی در جریان «کشتار سربرنیتسا» مسوول دانسته است. (+) در روستای «سربرنیتسا»، نظامیان صرب حدود ۸ هزار غیرنظامی بوسنیایی را به قتل رساندند، اما هلندی‌ها چرا محکوم هستند؟ آیا آن‌ها در قتل‌عام شرک کردند؟ آیا آن‌ها به صرب‌ها سلاح و مهمات و تجهیزات رساندند؟ آیا آن‌ها برای صرب‌ها لایه دفاعی درست کردند؟ خیر. هلندی‌ها هیچ کدام از این کارها را نکردند و اتفاقا گناه آن‌ها «هیچ کاری نکردن» است! یک کمپ از ارتش هلند در منطقه حاضر بوده اما برای دفاع از مردم منطقه وارد عمل نمی‌شود و البته اهالی را در کمپ خود پناه نمی‌دهد. من با دادگاه هلندی کاملا موافقم که این سکوت دست‌کمی از مشارکت در جنایت ندارد.
* * *

«صبرا و شتیلا» اسامی آشنایی به گوش ایرانیان هستند. یادآور یک جنایتی که با نام «اسراییل» گره خورده است. دقیقا ۳۰ سال پیش در چنین روزی گروهی از فالانژهای مارونی لبنان به انتقام ترور «بشیر جمیل» وارد اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان شدند. نتیجه کار قتل عام ۷۰۰ تا ۳۵۰۰ غیرنظامی فلسطینی بود. بلافاصله پس از این قتل‌عام، «کمیته تحقیقاتی کاهان» از جانب دولت اسراییل تشکیل شد و نیروهای این کشور به رهبری «آریل شارون» را در جریان این قتل‌عام مسوول دانست. چرا؟ آیا اسراییلی‌ها به سمت فلسطینی‌ها شلیک کرده بودند؟ خیر. آن‌ها هیچ کار نکردند و دقیقا گناه‌شان همین است. من هم کاملا با نظر کمیته تحقیق دولت اسراییل موافق هستم: اینکه سربازان اسراییلی می‌توانستند جلوی قتل‌عام را بگیرند اما این کار را نکردند دقیقا آنان را کنار جنایت‌کاران قرار می‌دهد.
* * *

من هیچ وقت به آلمان سفر نکرده‌ام و سال‌های سال این پرسش در ذهن من باقی مانده بود که شهروندان این کشور چه نگاهی به فجایع جنگ جهانی دارند؟ آنان چطور با نتایج آن همه جنایت و نسل‌کشی کنار می‌آیند؟ چطور می‌توانند از زیر بار آن همه ننگ و سرشکستگی بیرون بیایند؟ حال مدتی است که گمان می‌کنم دارم به حقیقت ماجرا پی می‌برم. کم‌کم دارم متقاعد می‌شوم که بخش عمده‌ای از آلمانی‌ها احتمالا اصلا عذاب وجدان ندارند!

«... مردمی از هر دسته، طبقه و پیشه مشارکت داشتند و شواهدی دال بر وجود تکنیک‌های گزینشی ویژه‌ای جهت انتخاب مجریان این جنایات در دست نیست. وضع آن روزها را دانشمندی به نام رائول هیلبرگ چنین توصیف کرده است: در آن روزها می‌شد با نشستن پشت میز و امضای یک دستور اعزام به اردوگاه‌های کار اجباری، هزاران نفر را به کشتن داد. گذشته از این، هنگامی که در دهه ۱۹۳۰ مصادره شرکت‌های تجاری یهودیان آغاز شد، هزاران کاسب شریف نوردیک از طریق باج‌گیری از یهودیان یعنی خرید بنگاه‌های تجاری آنان به قیمت ارزان سود هنگفتی به جیب زدند. به سخن دقیق‌تر، از آنجایی که این عمل را کل جامعه انجام می‌داد، کمتر کسی عظمت جنایت نهفته در آن را احساس می‌کرد. نه تنها آیشمن، بلکه همه آن‌هایی که در این جنایت شرکت داشتند غیر از آدم‌کشان مرحله نهایی می‌توانستند هم‌چنان در مقام اشخاصی خونسرد و خوددار نماینده فضایل زندگی خانوادگی و شرافت فردی طبقه متوسط باقی بمانند. حتی هیملر نیز می‌توانست به خود ببالد که «آنچه مایه عظمت ما است این است که با وجود چنین کاری (نسل کشی یهودیان) وارستگی خود را همچنان حفظ کرده‌ایم». در واقع مساله این نیست که بسیاری از آلمانی‌ها جنایتکار بودند، بلکه نکته این است که اصلا کار خود را جنایت نمی‌شمردند»! (سنت فاشیسم، جان وایس، نشر هرمس، صفحه ۱۵۷)
* * *

وضعیت دخالت نیروهای ایران در سوریه، از جنس «مداخله نکردن» سربازان هلندی یا «اغماض سربازان اسراییلی» نیست. نیروهای ایرانی با تمام وجود در جریان جنایت‌های دولت اسد مشارکت دارند و دوش به دوش ارتش اسد و گاه در سطح فرماندهان و استراتژیست‌های نظامی آن می‌جنگند، (اینجا + ببینید) اما کار صرفا در سطح نظامیان سپاه خلاصه نمی‌شود. امروز فقط فرماندهان برون‌مرزی سپاه نیستند که به مداخله در کشتار شهروندان سوریه‌ای می‌بالند، بلکه تمامی تریبون‌های دولتی و حتی رسانه‌های غیرنظامی هم هیچ ابایی ندارند از اینکه سوریه را «خط مقدم مقاومت» بنامند و این تفسیری است که دامنه آن به بخشی از شهروندان عادی هم کشیده شده است.

«خط مقدم مقاومت» یعنی اینکه سوریه باید به هر قیمتی که شده در دستان حکومت اسد باقی بماند تا منافع ایران در منطقه حفظ شود. یعنی اینکه بزرگترین کشور قربانی «سلاح‌های شیمیایی» تبدیل می‌شود به بزرگترین حامی بزرگترین دیکتاتور خاورمیانه که زرادخانه‌ای بزرگ از همین تسلیحات کشتارجمعی فراهم آورده و حالا دیگر این نظامیان سپاهی نیستند که مشتاقانه در این نسل‌کشی مشارکت می‌کنند، بلکه حتی رییس دولت مملکت نیز به نمایندگی از اکثر رای‌دهندگان ایرانی از «احتمال دست‌یابی مخالفان اسد به سلاح‌های شیمیایی» ابراز نگرانی می‌کند(+)، اما حتی به خودش زحمت نمی‌دهد به نمایندگی از هزاران ایرانی شیمیایی شده، یک کلام بگوید «دولت اسد هم غلط کرده که سلاح شیمیایی درست کرده، ولو آنکه فرض کنیم هنوز از آن استفاده نکرده باشد»!

واقعیت آن است که «قدرت» همواره در وجهی از پیچیدگی‌های روحی انسان شیرین است، ولو آنکه در «جنایت» و «تجاوز» خودش را بروز دهد. حالا دیگر بعید نیست که در ناخودآگاه بسیاری از ایرانیان نیز نوعی احساس غرور از قدرت نقش‌آفرینی در مجادلات منطقه به چشم بخورد. حالا حکومت ما هم توانسته دوش به دوش دیگر قدرت‌های جهان در خارج از مرزهای خودش نقش آفرینی کند. حالا ما هم برای خودمان یک پا «امپریالیست» شده‌ایم. کم افتخاری نیست که بزرگترین قدرت‌های جهان ناچار هستند برای تعیین سرنوشت نهایی مردم سوریه با حکومت ما پای میز مذاکره بنشینند و احساس لذت بخشی است اگر ما بتوانیم از نمد سوریه برای پرونده هسته‌ای خودمان کلاهی فراهم کنیم! حالا ما هم منافعی داریم که لزومی ندارد خودمان برای حفظ آن کشته شویم. دوران جان بر کفی سربازانی که صرفا در دفاع از آب و خاک میهن‌شان جلوی گلوله می‌ایستادند گذشته است. ما حالا ملتی هستیم که می‌توانیم هزینه منافع خود را با خون شهروندان کشوری در هزاران کیلومتر آن‌سوتر بپردازیم و این یعنی درست در لحظاتی که دست‌مان تا مفرق در خون سوری‌ها فرو رفته، هنوز می‌توانیم خود را منزه دانسته و بر سر اخلاقی بودن یا نبودن دخالت آمریکا در منطقه به گفت و گو بنشینیم.

اگر فقط زمزمه‌های دخالت نظامی در اروپا و آمریکا توانسته گروهی از مخالفان جنگ را به خیابان بکشد و یا وجدان بخشی از نمایندگان پارلمان را تحریک کند تا به دخالت نظامی رای منفی بدهند، در ایران بیش از دو سال دخالت مستقیم و همکاری در جنایت‌های رژیم سوریه هنوز هیچ تلنگری به وجدان عمومی جامعه وارد نکرده است. خیابان‌های تهران آرام است. نمایندگانش برای «جان فشانی در راه سوریه» بیانیه صادر می‌کنند و بازار کشور امیدوارانه گوشه چشمی به نتایج چانه‌زنی دولت مردان دارد که شاید بتوانند با برگی که از کشتار مردم سوریه به دست آورده‌اند روزنه‌ای در مسیر تحریم‌ها باز کنند و سودی به اقتصاد کشور برسانند. نانی که سر سفره تک‌تک ما خواهد آمد، هرچند ممکن است شامه ما نتواند بوی خون شهروندان سوری را از پس آن استشمام کند.
* * *

دلم نمی‌خواست تصویری دل‌آزار از فجایع سوریه را پی‌وست این نوشته کنم. تصویر این یادداشت متعلق است به بنای یادبود قربانیان «سربرنیتسا». نام نزدیک به ۸هزار قربانی آن فاجعه را نوشته‌اند تا یادشان را فراموش نکنند. شاید روزی تاریخ ما را هم مجبور کند که اسامی بیش از ۱۰۰ هزار شهروند سوری را که تا کنون پیش پای حفظ قدرت اسد قربانی شده‌اند در بنای مشابهی ثبت کنیم. شاید آن روز عظمت خیره کننده آن بنا بالاخره به یاد ما بیاورد که ما هم داریم در لجن‌زار فرو می‌رویم، نه از آن جهت که همگی جنایت‌کار شده‌ایم، بلکه از آن جهت که کاری را که می‌کنیم اصلا جنایت نمی‌دانیم.

۱۳ نظر:

  1. ناشناس۲۴/۶/۹۲

    نیروهای مخالف اسد هم چندان عاری از جنایت به نظر نمیان. مخوام بگم قیاس با یهودی های آلمان شاید درست نباشه. از طرفی دخالت نیروهای امریکا و متحدان در حقیقت حمایت از مخالفین اسد است. چه طور دخالت جمهوری اسلامی نارواست و دخالت امیرکا درست؟

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۴/۶/۹۲

    تنها یک تفاوت ممکنه وجود داشته باشه و اون این‌که بتونی اتفاقات توی سوریه رو به عنوان مقدمه ای برای حمله یا تجاوز به ایران ببینی. البته شواهد هم کم نیست که این روند در نهایت قراره منجر به تجاوز به ایران بشه. فکر کنم در این صورت بشه صحنه اتفاقات رو جور دیگری دید و جور دیگری تعبیر کرد.

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲۴/۶/۹۲

    خیلی سعی کردی احساسات را بر ضد ایران و سپاه بشورانی ولی همه ایرانیان و مردم و شیعیان میدانند که چه کسانی جنایتکارند به من پاسخ بده ایااین مردم سوریه هستند که ادم سر میبرند ایا این مردم سوریه هستند که اسلحه بدست گرفتند و با اسد میجنگند ایا هرچه شیعیان میگویند دروغ است و هرچه بی بی سی و العربیه و عربستان و امریکا میگویند حقیقت محض ؟؟؟؟؟؟؟؟ایا این شیعیان هستند که یکی یکی مردم را ذبح میکنند؟؟؟ایا میگویی ما نوک بینی خود مون را ببینیم و نمیتونیم تحلیل کنیم که این جنگی است که پیشروی ان بسوی ایران است؟؟؟؟؟برو کمی بیشتر فکر کن

    پاسخحذف
  4. ناشناس۲۴/۶/۹۲

    شما آشکارا دارید مغالطه می‌کنید، از بغض حکومت ایران دارید نسبت دروغ به آن می‌دهید. از جمله گفته اید:
    «نیروهای ایرانی با تمام وجود در جریان جنایت‌های دولت اسد مشارکت دارند»
    این جمله حاوی یک دروغ آشکار است و آن مشارکت نیروهای ایرانی در جنایت‌های احتمالی دولت اسد است. با کدام مدرک از دخالت ایران در جنایت صحبت می‌کنید؟ ایران چندین سال در خاک ایران با جدایی طلبان کرد جنگید، یک جنایت اثبات شده از آن وجود ندارد. من در سردشت خدمت می‌کردم، می‌دانستیم 90 درصد مردم یک روستا با جدایی‌طلبان همکاری می‌کنند، کمترین برخوردی باهاشان نمی‌شد، مگر دست به اسلحه می‌بردند.
    جنایت‌های ادعایی دولت اسد هم از جنس تبلیغات رسانه‌های غربی است، خوردن جگر و بریدن سر و تجاوز گروهی به زنان از جمله اقدامات تروریست‌ها است که فیلم‌هایش در وب منتشر شده است. اسد با تروریست‌هاو حامیان آنها می‌جنگد، و ایران حامی اسد در مبارزه با تروریست‌ها است. هر وقت تروریست‌ها دست از جنایت و خونریزی برداشتند و اسلحه را زمین گذاشتند، آن وقت اگر اسد جنایت کرد، راهمان را جدا خواهیم کرد.
    آنها که روزی با القاعده دشمن بودند و به افغانستان و عراق لشکر می‌کشیدند باید جواب بدهند که چطور شد به قول ران پاول سناتور آمریکایی هنوز ده سال از 11 سپتامبر نگذشته از آنها در سوریه حمایت می‌کنند؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ترسا۳۱/۶/۹۲

      اگر فیلمهای منتشر شده در وب را قبول دارید لطفا سری به فیلم مستند برادر باغبانی بزنید و ببینید چطور فرمانده سلحشور سپاه از حضور در جبهه حق علیه باطل و جهاد علیه سلفی ها در خاک سوریه دم می زند.
      بخش کوچک اما موثری از نیروهای اپوزوسیون سوری را النصره تشکیل می دهد. حضور ایشان در مناطق سنی نشین و کنترل شهرها و روستاهایی که از سیطره اسد بیرون آمده تا به حال اعتراض ساکنان غیر نظامی این مناطق را در نیاورده. به نظر بسیار هم از این حضور راضی می آیند.
      پناهجویان سوری در کشورهای ترکیه و اردن و لبنان یک صدا دولت اسد را مسبب آوارگی خویش می دانند.در مصاحبه های متعددشان البته ایران را نیز بی نصیب از لعن و نفرین نمی گذارند. خوشتان بیاید یا نه، مهمترین دلیل رضایت اسرائیل از وضعیت فعلی سوریه، چهره ای ست که از ایران و حزب الله در جهان اسلام شکل گرفته است.

      حذف
    2. ناشناس۳/۷/۹۲

      در همان فیلم فرمانده سپاه از مبارزه با تروریست‌ها حرف زد و در همان فیلم گفت که رفتار ایرانی‌ها با مردم سوریه چگونه است و در همان فیلم از رفتار نظامیان سوری انتقاد کرد و گفت که باید رفتار خود را اصلاح کنند.
      بقیه ادعاهای‌تان هم فاقد مدرک است. ایران از انتخابات در سوریه حمایت می‌کند، اگر این‌گونه که شما می‌گویید باشد انتخابات سال 2014 تکلیف حاکمان را روشن می‌کند. چیزی که تروریست‌ها حاضر نیستند تن به آن بدهند.

      حذف
  5. ناشناس۲۴/۶/۹۲

    آقا این ارتش سایبری فعاله ها ولی آقای نویسنده مطلب دستتون درد نکنه چیزی از گناه ما "شیعیان" کم نمیشه که فقط بگیم چرا داریم مردم یه کشور دیگه رو می کشیم ولی بازم همین که یکی همت کردو تو این همه تبلیغات مسموم "شیعیان" هفت هزار تومنی به این مسئله توجه نشون داده بازم ممنون از نوشتتون

    پاسخحذف
  6. ناشناس۲۴/۶/۹۲

    دست نویسنده درد نکند.لعنت بر ارتش مزدور سایبزی و مرگ بر نیروهای خارجی مزدور سپاه در سوریه

    پاسخحذف
  7. ناشناس۲۵/۶/۹۲

    این مساله که حاکمیت در ایران و به طبع مردمان بسیاری به حمایت دولتی ایران از حکومت بشار اسد واکنش منفی نشان نمیدهند و یا حتی به حمایت از آن بر می خیزند بسیار دردناک است. گشتار غیر نظامیان در سوریه ابعاد وحشناکی از خشنت گروهای دگیر به طور خاص نیروهای حکومتی سوریه است. به نظرم می بایست کاری کرد. ما به عنوان شهروندان ایران به طور مستقیم مسئول حمایت دولت منتخبمان از بشار اسد هستیم. پشنهاد اولیه من درخواست همگانی برای محکومیت بشار اسد توسط دولت است. ممکن است این اقدام کاملا کاملا بی نتجه باشد اما شاید وجدان افرادی را از جامعه ما بیدار کند.

    شما می توانید درخواست خود را برای محکومیت دولت سوریه در ایجاد فاجعه انسانی توسظ دولت ایران را در سایت :

    http://iranianforsyrian.wordpress.com

    ثبت نماید. شاید فعالیتهای دیگری در این باره در جامعه ما آغاز گردد.

    پاسخحذف
  8. مسعود۲۵/۶/۹۲

    شاید ان چه را که راجع به جنایت های انجام شده در سوریه و ارتش سایبری نوشته اید تا حدودی درست باشد ولی این چیزی از این حقیقت را کم نمی کندکه شما هم خیلی تند رفته اید.فکر می کنم که حتی اگر مثلا سی ان ان هم می خواست در این مورد تحلیلی بنویسد با احتیاط بیشتری می نوشت و بعضی حرف ها را با اما و اگر میزد.به هر حال تهمت زدن راحت است و اثباتش مشکل.حتما در این ماجرا دولت سوریه مفصر اصلی است و حتما دولت ایران از ان حمایت کرده است ولی شما هم هیچ حرفی راجع به دستهای الوده دیگران نزدید.ظاهرا طبق معمول دیواری از دیوار هم وطنان کوتاه تر پیدا نمی شود.در هلند بیش از ان که دولت هلند مقصر شناخته شود صرب ها را مقصر می دانند.

    پاسخحذف
  9. ناشناس۲۶/۶/۹۲

    قصد بحث ندارم و با خیلی از حرفات هم موافقم، ولی فکرنمیکنی یکم تند رفتی؟ داریم آروم بودن خیابون های تهران رو با مخالفت های زد جنگ ها تو نیویورک مقایسه میکنیم؟ به این هم فکر کنیم که اگه ریسکی که کار مشابه تو تهران داره رو اونجا هم داشت، چند نفرشون می اومدن. ما حق خودمون رو هم نتونستیم بگیریم، نه اینکه نخوایم، یا برامون مهم نباشه، چون زورمون نرسید، چون دیدیم هزینه ای که باید بدیم داره خیلی زیاد میشه، چون نمیشه تو این کشور دیگه بدون خشونت رفت کف خیابون. من با خیلی از جاهای نوشتت موافقم، ولی با متهم کردن مردم به بی خیالی و ... موافق نیستم، کار دیگه ای از کسی بر نمیاد، مخالفت واضح هزینه ش غیز منطقی شده و از خودگذشتگی می خواد. وقتی کار به از خودگذشتگی میرسه، کسی که انجام میده خیلی قابل تقدیره، ولی کسی که انجام نمیده هم رو نباید سرزنش کرد..

    پاسخحذف
  10. مازیار وطن پرست۲۷/۶/۹۲

    من از نگاه نویسنده به قضیه سوریه بسیار خوشحالم. حتی اگر بر فرض محال منافع ملی ما با بقای اسد در سوریه برآورده شود (که متاسفانه ایدئولوژی زدگی بین منافع نظام و ملت خط پررنگی کشیده است)و اکثریتی به اعتبار آن منافع خواهان پشتیبانی از اسد باشند؛ وظیفه روشنفکر در این است که وجدان جامعه و پاسدار منافع دراز مدت و صیانت از شان انسانی باشد. حتی اگر به ضرر منافع حزبی، سیاسی و ملی اش تمام شود. من بالشخصه در تحلیل دقیق وقایع سوریه ناتوان شده ام و قادر به تشخیص موضع صحیح نیستم. از یک سو تصور حکومت بنیادگراها بر سوریه سکولار برایم چندش آور است. از سوی دیگر برخورد بیشرمانه اسد با مخالفین جایی برای موافقت با او نگذاشته است. اما نوع نگاه نویسنده مقاله فوق (حتی اگر با نتیجه آن مخالف هم باشیم) احترام برانگیز و باعث افتخار من است. چرا که روشنفکران قدیم ما در برابر هر رویدادی تنها بر مبنای ایدئولوژی ها موضع می گرفتند و نه احترام به حقوق و کرامت انسانی. این بود که در بزنگاه عمل و هنگام تسویه حساب با دشمن سیاسی مشترک آنقدر سکوت کردند که در نهایت نوبت تضییع حقوق انسانی به خودشان رسید.
    افرادی چون نویسنده این مقاله هستند که در دراز مدت قادر به تصحیح عقاید عمومی هستند. و یادمان باشد روشنفکر، سیاستمدار نیست. اگر سیاستمدار به یک نظام یا دست بالا به یک ملت متعهد است، روشنفکر خود را در برابر انسان مسئول می داند.

    اما از برخورد بعضی دوستان با نویسنده کامنت (ناشناس) تعجب کردم. ایشان محترمانه نظراتشان را بیان کردند. ما که نباید نیت ایشان را بسنجیم. "سپاه سایبری خواندن" ایشان همانقدر موضوعیت دارد که فرضا روزنامه ای مانند کیهان این مقاله و نویسنده اش را "جاسوس صهیونیست" و ... خطاب کند.

    پاسخحذف