یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند و «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
سهراب نوروزی - یکی از مغلطههای رایج که در منطق به آن پرداخته میشود «مغلطه توسل به اکثریت» است که بر مبنای آن دلیل درست بودن یک ادعا یا گزاره این است که اکثریت مردم آن را درست تلقی میکنند. این مغلطه که گاه به آن «مغلطه دموکراسی» نیز میگویند از آن دسته از تکنیکها است که میتواند منجر به شکلگیری مخوفترین استبدادها گردد (مانند آلمان نازی)، چرا که طبق آن هر چه که اکثریت مردم درست تلقی کنند، تبدیل به امر درست و قانونی میگردد، فارغ از اینکه آن فکر میتواند مثلا این باشد که «هر نژادی به جز نژاد آریایی پست است».
اما در مقابل، تکنیک دیگری وجود دارد که من نامش را «مغلطه دیکتاتوری» میگذارم و طبق آن هر گزارهای که مخالف نظر اکثریت تلقی گردد «ضرورتا» غلط است. مثلا اگر کسی در ایران استدلال کند که قانون اسلامی اعدام خلاف اخلاق و انسانیت است، به دلیل اینکه (ظاهرا) مخالف نظر عموم مردم است، نوعی دیکتاتورمنشی تلقی شده و در نتیجه «ضرورتا» غلط است. ناگفته پیداست که نتایج استفاده از این مغلطه میتواند به اندازه «مغلطه دموکراسی» دهشتناک، ضدانسانی و ناعادلانه باشد. مثلا، در آمریکای دهه 50 و 60 در اوج جریانهای حقوق مدنی، اقلیت جامعه طرفدار همجنسگرایی بودند و در نتیجه با استفاده از استدلال فوق به راحتی میشد صدای آنها را خفه کرد (و کردند)، چرا که نظر آنها مخالف نظر اکثریت بود.
* * *
ماجرای خانوم الهه راستگو و اخراجش از حزب اسلامی کار به دلیل غیراخلاقی و غیرحرفهای بودن عملش در رای دادن به کاندیدای جبهه رغیب را تقریبا همه میدانند. یکی از مواردی که در این ماجرا سبب شد، ضداصلاحطلبان و در راس آنها خبرگزاریهای فارس و رجانیوز و کیهان پتکی بسازند و آن را بر سر اصلاحطلبان بکوبند این بود که اخراج وی از حزب را نمود کامل دیکتاتوری و تک صدایی تلقی کردند و از اینجا به این نتیجه رسیدند که اصلاحطلبی مترادف با دیکتاتوری از نوع مدرن است و در نتیجه غلط و باطل.
اما استدلال خانم راستگو در نامهاش (+) که توسط کیهان (+) و دار و دسته رسانههای ضداصلاحطلبی تکرار شد، دو ایراد تکنیکی مهم دارد. نخست اینکه فرض کنیم که این عمل حزب اسلامی کار یک عمل دیکتاتورمنشانه بود. اما آیا صرف همین فرض سبب میشود که تصمیم و منش آنها ضرورتا غلط باشد؟ خیر. اتفاقا تصمیم حزب اسلامی کار، حتی در صورتی که مصداقی از دیکتاتوری باشد، درست بوده است، چرا که در کار حزبی وقتی تصمیمی مورد تایید نهایی حزب قرار میگیرد و همه به اجرای آن پایبند میشوند، تخطی از آن باید با مجازات همراه باشد. کار حزبی، شوخی و بازی کودکانه نیست که اگر شما قولی دادید و در یک بزنگاه حیاتی زیر آن زدید، بعدا بروید و با وارونه تعریف کردن ماجرا نزد والدین و مظلومنمایی خود را محق جلوه دهید.
خانم راستگو گویا هنوز نفهمیدهاند که قاطعیت، پایبندی به اصول حرفهای و اخلاقی، و هماهنگی کامل با حزب از اصول اولیه کار حزبی است. وگرنه اساسا باید پرسید که کار حزبی چه معنایی دارد اگر قرار باشد، هر کس هر کاری که به شخصه صلاح میداند انجام دهد و در آخر کار هم با بیان اینکه حزب دیکتاتور است، عمل اشتباه خود را توجیه کند؟ تصمیمات یک حزب، امر و دستور باید تلقی گردد، نه اینکه حالا یک عدهای نظر خودشان را دارند و خانم راستگو هم نظر خودش را و چون دیکتاتوری بد است، پس راستگو حق دارد هر نظر مخالفی با حزب داشته باشد. او این حق را البته که دارد، اما نه به عنوان یک عضو حرفهای و قسم خوردهی حزب. او میتواند بیرون حزب بنشیند و نظر خود را بیان کند (همان کاری که قرار است از این به بعد انجام دهد). وقتی حزب به این اجماع میرسد که به فلان کس باید رای داد، اگر کسی میخواهد از این امر و دستور تخطی کند باید در جلسات داخلی حزب مخالفتش را بیان کند و برای آن استدلال بیاورد وگرنه باید بداند که اگر در موعد مقرر و بدون هماهنگی با حزب تخطی کرد مجازاتش میتواند اخراج از حزب باشد. این دیکتاتوری، اگر دیکتاتوری باشد، اتفاقا ضروری، خوب و مفید است و گرنه کار حزبی تبدیل میشود به یک محفل برای جمع شدن اعضا و گپ و گفت و خوش و بش در مورد نظرات و آراء شخصی. حال بگذریم از این واقعیت که راستگو اساسا وارد شورای شهر نمیشد اگر «حزب اسلامی کار» او را وارد لیست خود نمیکرد، و این یعنی راستگو خود را مقید به اجرای دستورات حزب کرده بود (مگر اینکه واقعا ایشان نفمیده که حزب و عضویت در آن چه معنا و بار حقوقیای دارد).
* * *
دومین مغالطه در استدلال راستگو و کیهانیان از نوع مغلطه «ابهام در واژه» است چرا که اینان «دیکتاتوری» حزب را با «دیکتاتوری» در سطح جامعه یکی گرفتهاند. مسلم است که آنچه که ممکن است در زمینه حزب و کار حزبی دیکتاتوری تلقی گردد با آنچه که در سطح جامعه دیکتاتوری نام دارد متفاوت است. من ابایی ندارم که از این واژه در مورد کار حزبی استفاده کنم هرچند که بار منفی واژه خواننده را آزار میدهد. دیکتاتوری در حزب به این معنا است که وقتی حزب به یک اجماع میرسد، انجام آن دستورات لازم و ضروری است و تخطی از آن تنبیه به همراه دارد. دیکتاتوری در جامعه، تکصداییِ نامشروع است. فرق دیکتاتوری حزبی با دیکتاتوری در جامعه در مشروع و نامشروع بودن آنها است. تک تک اعضای حزب وقتی عضو آن میشوند این مشروعیت را به حزب دادهاند که در صورت اجماع میتواند تمام اعضا را مجبور به پیروی کند. اما در دیکتاتوری جامعه، مشروعیت دیکتاتور زیر سوال است. در ضمن در صورتی که دیکتاتوری حزبی به مذاق کسی خوش نیامد، میتواند به راحتی از آن خارج شود، اما در جامعه چنین امکانی وجود ندارد. همچنین حیطه دیکتاتوری حزبی در مورد اجرای تصمیمات حزب است و نه زندگی شخصی و حقوق فردیِ اعضا، در صورتی که دیکتاتوری در سطح جامعه زندگی شخصی و حقوق مبنایی افراد را لگدمال میکند. به همین سه دلیلِ مشروع بودن، امکان خروج و حیطه محدود است که دیکتاتوری حزبی فرق اساسی با دیکتاتوری در جامعه دارد و اتفاقا اولی غلط نیست اگر در چهارچوب اجماع و قوانین حزب باشد اما دیکتاتوری در جامعه میتواند غلط باشد حتی اگر قانونی باشد.
* * *
در این نوشتار سعی کردم نشان دهم که استدلال خانم راستگو و کیهانیان دو ایراد تکنیکی مهم داشت که آن را از درجهی اعتبار و صحت ساقط میکند. به نظر من، تصمیم حزب کار کاملا به جا و درست و حرفهای بود هرچند که حواشیهای غیراخلاقی آن (مثلا آزار و اذیت و تهدید خانم راستگو) را نمیتواند پذیرفت. اما اتفاقا این تصمیم حزب نشان از بلوغ سیاسی آنها دارد، وگرنه کار حزبی با درست کردن روزنامه دیواری مدرسه به مناسبت دههی فجر چه تفاوتی خواهد داشت؟
پینوشت نگارنده:
کیهان عنوان سرمقاله خود در مورد راستگو را گذشته «دیکتاتورهای کوچک» گویا کوچک بودن دیکتاتور نوعی تحقیر او محسوب میشود! از نظر برادران، انگار دیکتاتور هرچه بزرگتر باشد کمتر مایه شرمندگی و تحقیر و خجالت خودش است!
پینوشت وبلاگ:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
برای کسانی که انگلیسی بلد نیستند، این هم لینک ویکی پدیای فارسی درباره این مغلطه:
پاسخحذفhttp://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA%D9%84%D8%B7%D9%87_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DA%A9%D8%AB%D8%B1%DB%8C%D8%AA