۹/۱۹/۱۳۹۹

یادداشت دوم: آیا سرانه مطالعه ایرانیان رو به کاهش است؟

 

یکی از پر بسامدترین اخبار حوزه کتاب در رسانه‌های کشور ما، نرخ پایین سرانه مطالعه در کشور است. تقریبا روزی نیست که رسانه‌ای به خبری مشابه از این دست اشاره نکند و اگر ادعا کنیم «کتاب‌نخوانی ایرانیان» یک باور مسلط و تثبیت شده در فضای رسانه‌ای کشور است چندان گزافه نگفته‌ایم. برای مثال، باشگاه خبرنگاران جوان در شهریورماه ۹۸ گزارشی آماری منتشر کرد با عنوان «صنعت نشر در سراشیبی سقوط». پاییز همان سال وب‌سایت «سلام ‌نو» گزارشی مشابه منتشر کرد با تیتر: «بازار کتاب همچنان در سقوط» و روزنامه دنیای اقتصاد نیز در مردادماه ۹۹ با تیتر کنایی «ترس و لرز در بازار کتاب» گزارشی با محتوای مشابه از آمارهای صنعت نشر به چاپ رساند.

 

در یادداشت پیشین به کلیات آمارهای صنعت نشر نگاهی انداختیم. اینجا برای دقیق‌تر شدن تصویر، آمارهای نشر را در تناسب با میزان رشد جمعیت محاسبه می‌کنیم تا به نوعی «سرانه چاپ کتاب» برسیم. برای بالا بردن دقت، صرفا از آمار سال‌هایی استفاده می‌کنیم که در آن‌ها سرشماری سراسری انجام شده و آمارهای سرشماری از جانب مرکز آمار به صورت دقیق منتشر شده‌اند. نمودار شماره۷ بر پایه همین آمار ترسیم شده است:

 

 نمودار شماره ۷ - سرانه شمارگان کتاب به جمعیت با سواد

 

 همان‌گونه که در این نمودار می‌توان دید، سرانه شمارگان کتاب در سال ۹۵، نسبت به دهه‌های ۶۰ و ۷۰ افزایش قابل ملاحظه‌ای پیدا کرده است. دقت کنید که ما سرانه را نسبت به جمعیت «باسواد» کشور در نظر گرفته‌ایم. یعنی جدا از عامل رشد جمعیت، عامل افزایش درصد باسوادها نیز در این نمودار لحاظ شده است. پس اگر جهش استثنایی در سال ۸۵ را نادیده بگیریم، می‌توان گفت که سرانه مطالعه کتاب در کشور با یک شیب متوازن در حال افزایش است؛ اما در سال ۸۵ شاهد یک اتفاق خاص بوده‌ایم که باید دقیق‌تر بررسی شود.

 

همان‌طور که می‌دانیم، محمود احمدی‌نژاد در سال ۸۴ به دولت راه پیدا کرد و با تغییرات «اتوبوسی» خود در ساختار دولت و تصمیمات یک شبه خود به کلی نظم و روال جدیدی را بر دولت حاکم کرد. پس عجیب نیست اگر بلافاصله احتمال بدهیم عامل موثر اما بیرونی که در روند معمول صنعت نشر کشور یک اخلال جدی ایجاد کرده، احتمالا تحت تاثیر همین تحول کلان در جریان سیاست‌های دولتی باشد.

 

با چنین فرضیه‌ای، ما تحول در آمارهای شمارگان را، به صورت جزیی‌تر، برای دو زیر رده «ادبیات» و «مذهب» به زیر ذره‌بین بردیم. در واقع، با توجه به رویکرد دولت برآمده از دل انتخابات سال ۸۴، ما فرض را بر آن گرفتیم که سیاست‌های دولتی مداخله‌گر در بازار نشر در این سال، باید چرخشی آشکار به سمت حمایت از توسعه کتاب‌های رده دین داشته باشد، در حالی که احتمالا کتاب‌های رده ادبیات نباید دچار تغییری جدی شده باشند. نتایج به دست آمده که در نمودار شماره ۸ قابل مشاهده هستند:

 

نمودار شماره ۸ - مقایسه تغییر شمارگان رده‌های دین و ادبیات

 

 مشاهده می‌شود که شمار کتاب‌های رده «دین» (رنگ زرد) در سال ۸۵ یک جهش خیره کننده پیدا کرده است در حالی که شمار کتاب‌های رده «ادبیات» (رنگ آبی) تقریبا از روند معمول خود پیروی کرده. طبیعتاً اثرات این دخالت غیرطبیعی به سال ۸۵ محدود باقی نمی‌ماند و تا چند سال پس از آن نیز هرچند با نرخ کمتر همچنان ادامه می‌یابد. بدین ترتیب، آنچه در ظاهر، جهش تولید کتاب در سال ۸۵، و سپس نزول آمار نشر در سال‌های پس از ۸۵ خوانده می‌شود را می‌توان عوارض یک تصمیم مداخله‌جویانه دولتی قلمداد کرد که تا سال‌ها بعد عواقب آن همچنان بازار نشر کتاب را آشفته ساخته بود.

 

این، تقریبا همان نتیجه‌ای است که در یادداشت نخست هم بدان اشاره شد: سقوط شمارگان نشر در رده‌هایی همچون «دین» یا «کلیات»، احتمالا ناشی از «واقعی‌تر شدن» آمارهای نشر در کشور ما است و نه کاهش مطالعه مردم. برای دقیق‌تر شدن این تصویر، ما تصویر کامل توزیع شمارگان کتاب‌ها را بر اساس رده‌های دهگانه در سال‌های ۸۵ و ۹۸ ترسیم کردیم که در نمودارهای زیر قابل مشاهده است و فرضیه دخل و تصرف دولت در رده کتاب‌های دینی سال ۸۵ و واقعی‌تر شدن آمار امروز را به خوبی نشان می‌دهد.

 


بار دیگر، ذکر این یادآوری ضروری می‌نماید که این نمودارها صرفا بر پایه کتاب‌های چاپی تهیه شده‌اند و آمار نسخه‌های الکترونیک و صوتی که در سال‌های اخیر گسترش پیدا کرده‌اند را باید به آمار مطالعه اضافه کرد. در یادداشت بعد در مورد سرانه مطالعه ایرانیان و نسبت آن با دیگر کشورهای جهان بیشتر صحبت خواهیم کرد.

۲ نظر:

  1. اینکه در سال 85 کتاب های دینی تا این حد رشد یافته احتمالا نشانه پخش یک رانت بزرگ بوده.

    پاسخحذف