یکی از
بهترین شیوههای سنجش و تحلیل وضعیت کلی حاکم بر اقتصاد صنعت نشر، مقایسه آمارهای
کشور با نمونههای مشابه جهانی است. البته متاسفانه از فروش جهانی کتاب آمارهای دقیقی
در دست نیست. این مشکل، بیشتر محصول کشورهای توسعه نیافتهای است که در ثبت و
ارائه آمارهای خود ضعیف یا ناتوان عمل میکنند. علیرغم تمامی این کاستیها،
همچنان میتوان آمارهایی را ارائه کرد که دستکم تخمینی از صنعت نشر جهانی در اختیار
ما قرار دهد.
در یادداشت
قبلی، جداول شماره ۹ را بر پایه سرانه تعداد عناوین کتاب تهیه کردیم. اما برای تحلیل
وضعیت اقتصاد حاکم بر بازار نشر کشور، میتوانیم «حجم کلی اقتصاد صنعت نشر» را با
آمارهای مشابه جهانی مقایسه کنیم. جدول شماره۱۰ به همین منظور طراحی شده است. این
جدول را نیز بر پایه گزارش IPA تنظیم کردهایم که البته متعلق است به آمار
سال ۲۰۱۵. صرفا آمار مربوط به ایران را با استناد به گزارشهای خانه کتاب مربوط به
سال ۱۳۹۴ در نظر گرفتهایم. رقم فروش کتاب ایران در آن سال را با قیمت ارز مرجع در
همان سال محاسبه کرده و در جدول جاگزاری کردهایم:
آمارها مربوط به سال ۲۰۱۵ و بر پایه گزارش IPA هستند
رتبه ایران
این بار تا رده نهم کشورهای جهان ارتقا پیدا میکند. (در رتبهبندی سرانه تعداد
عناوین در جایگاه ۱۹ قرار داشتیم) این مساله میتواند چند دلیل داشته باشد. یکی میانگین
شمارگان هر عنوان کتاب است که میتواند در ایران بالاتر از برخی همتایان خود باشد.
دیگری قیمت کتاب است که در ظاهر گمان میکنیم در کشور ما همیشه پایین بوده، اما
حداقل مقایسه حجم صنعت نشر کتاب نشان میدهد به صورت متوسط در جهان چندان هم پایین
نیست. نکته دیگر، میتواند مساله قیمت دلار باشد. ما تمام آمارهای فروش را بر پایه
پولی سال ۱۳۹۶ تبدیل کردیم. در این سال قیمت دلار بین ۳۷۰۰ تا ۴۳۰۰ تومان در نوسان
بود و ما عدد ۴۰۰۰ تومان را معیار قرار دادیم؛ اما اینکه در نهایت آیا این رقم
واقعی قیمت دلار باشد؟ در مورد اقتصاد بسته و قیمتهای دستوری قیمت دلار واقعا نمیشود
به این سادگی قضاوت کرد.
برای
مثال، در سال ۱۳۹۸، ارزش کتابهای منتشر شده بیش از ۴هزار میلیارد تومان بوده است.
قیمت دلار در این سال نوسان بسیاری داشته و غالبا بین ۱۱ تا ۱۳ هزار تومان در
نوسان بوده است؛ هرچند در مقاطعی ۱۵هزار تومان را هم تجربه کرده است. به هر حال،
اگر ما قیمت دلار در سال ۹۸ را حدوداً ۱۲هزار تومان در نظر بگیریم، ارزش تولیدات
کتاب در این سال بیش از ۳۴۱ میلیون دلار خواهد بود. یعنی هرچند از نظر درآمد ریالی
نسبت به سال ۹۴ رشد قابل توجهی داشته است، اما در تبدیل به درآمد دلاری با کاهش
مواجه بوده است. به هر حال، همانگونه که در جدول فوق میتوان دید، رقم ۳۴۱ میلیون
دلاری نیز همچنان در میان کشورهای جهان رقمی کاملا قابل توجه است.
اما گزینه جالبتری که در این جدول قرار دادهایم
و میتواند نشانگر خوبی برای تعادل صنعت نشر کشور باشد، سهم این صنعت به نسبت کل
تولید ناخالص داخلی کشور است. همانطور که مشاهده میشود، سهم صنعت نشر ایران از
تولید ناخالص کشور، تقریبا معادل همین نسبت در کشورهای بزرگی همچون آمریکا، آلمان،
انگلستان، فرانسه و هلند است. این نسبت فقط برای کشور کوچک ایسلند به طرزی استثنایی
افزایش یافته و باقی کشورهای جهان نیز یا در همین حدود هستند و یا در آنها سهم
صنعت نشر در تولید داخلی به مراتب کمتر از کشور ماست. این درصد اتفاقا میتواند یک
کلیشه احتمالی دیگر را نیز باطل کند. تصوری که باور دارد در کشور ما، به دلیل برخی
دخالتهای دولتی و رانتها و یارانههای غیرکارشناسی و غیرطبیعی به صنعت نشر،
تعادل منطقی این صنعت به هم خورده است.
نسبت
سهم صنعت نشر به تولید ناخالص داخلی، نشان میدهد که اتفاقا صنعت نشر ما در مقایسه
با کشورهای توسعه یافته دنیا دقیقا سهم متوازنی از اقتصاد کشور را به خود اختصاص
داده است. سهمی که هیچ انحراف معنیداری را از خود نشان نمیدهد.
این وضعیت
را از طریق دیگری نیز میتوان مجددا به آزمون گذاشت. میدانیم که کشور آمریکا،
دارای بزرگترین صنعت نشر در تمام جهان است. مزیت دیگر آمریکا این است که به مانند
خود ایران، آمار دقیق شمارگان و میزان فروش کتابهایش را هم در اختیار داریم. حال
اگر حجم کلی بازار نشر ایران را در چند مقطع متفاوت با صنعت نشر آمریکا مقایسه کنیم،
درخواهیم یافت که آیا میزان رشد دو صنعت در طول سالیان متفاوت با یکدیگر سازگاری
دارد؟
نمودار
شماره۱۱ برای سنجش همین مساله تنظیم شده است. همانگونه که مشاهده میشود حجم کلی
صنعت نشر ایران تقریبا با ۲درصد صنعت نشر آمریکا برابری میکند. (یعنی حجم صنعت
نشر آمریکا ۵۰ برابر ایران است) اما این نسبت، با تقریب خوبی طی سالیان گذشته حفظ
شده که میتوان از آن نتیجه گرفت فراز و فرود بازار نشر ایران نیز در تناظر منطقی
با بازار نشر جهان و آمریکا رفتار کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر