بحث
دوگانه «آزادی» در برابر «ولنگاری»، یا نسخههای دیگری همچون «ابتذال و بیبند و
باری و هرج و مرج» جدید نیست. شاید به قدمت پیدایش مفهوم آزادی این دوگانهسازی
وجود داشته است. در واقع، به نظر میرسد در طول تاریخ هیچ کس مخالف آزادی نبوده؛ حتی
اقتدارگراترین دیکتاتورها یا مرتجعترین مراجع فکری همه مدعی آزادی بوده و هستند،
اختلاف همیشه در آن پیچش ظریفی است که در توصیف معنای آزادی به کار میبرند.
تصویر این
پست، شاید یکی از جدیدترین نمونهها باشد. یک تظاهرات «خودجوش» دیگر از جانب بنیادگرایانی
که حالا مدعی دفاع از آزادی و نگران قلب مفهوم آن به ولنگاری هم شدهاند. دیدن
ظاهر این گروهها با پیشینهای که از عملکردشان سراغ داریم و حکومتی که بر ما تحمیل
کردهاند و البته شناختمان نسبت به «خودجوش» بودن اعتراضاتشان ممکن است فریبنده
باشد. یعنی ممکن است دچار این سوءتفاهم شویم که این دوگانهسازی میان «آزادی» و
«ولنگاری» فقط وقتی از جانب این گروههای معلومالحال بروز پیدا میکند مایه تردید
است. واقعیت اما چیز دیگری است. این شیوه از استدلال و دقیقا همین شیوه از سانسور،
مختص به این گروه نیست و برای همه طیفهای جامعه مصداق دارد، فقط مرزهای آن اندکی
متفاوت است.
آنچه
باعث اعتراض اخیر در کرمانشاه شده و چند جوان دیگر را هم راهی زندان کرده، کلیپی
است که از «اینجا» میتوانید ببینید.
احتمالا، بخش بزرگی از جامعه با دیدن این کلیپ پیش خودش بگوید: «وای، اینکه ولنگاری
نیست»؛ یعنی درست در زمانی که به ظاهر با دلواپسان حکومتی بر سر مصداق ولنگاری
مخالفت میکند، در واقع بر اصل استدلال آنها مهر تایید میزند که «آزادی یک حدودی
دارد تا در دام هرزگی و ولنگاری نیفتد و ما باید برای دفاع از آزادی مرزبان آن
حدود باشیم».
طبیعتاً
این حدود مدام در حال تغییر هستند. چه در طول زمان و چه در میان اقشار مختلف
جامعه. یعنی اگر ۱۰۰ سال عقبتر میرفتیم، همین جماعت به ظاهر مومن انقلابی، با همین
پوشش چادر، به دلیل آنکه بدون روبنده در میان مردان نامحرم ظاهر شدهاند به هرزگی
و ولنگاری متهم بودند. از سوی دیگر، همین امروز گروهی هستند که پوشش حاضران درون
کلیپ را طبیعی و حتی برازنده میدانند، در عین حال که اعتقاد دارند که مثلا قدم
زدن با بیکینی (مایوی دو تکه زنانه) در ساحل دیگر زیادهروی و مصداق هرزگی است؛ یک
قدم جلوترش را که دیگر اصلا نمیشود طرح کرد! این بحث را در مساله آزادی حجاب به
صورت بسیار گستردهتری میبینیم: «من خودم موافق آزادی حجاب هستم، اما بعضیها دیگر
شورش را در میآورند!»
خلاصه
آنکه، نگرانی در باب قلب معنای آزادی به ولنگاری و ابتذال و هرزگی، مختص ارتجاعیترین
جریانات بنیادگرای کشور نیست. استاد به ظاهر منتقد و روشنفکر بالاترین دانشگاههای
کشور نیز در این سالها بارها نسبت به گسترش ابتذال و بیبند و باری در جامعه
هشدار داده است، هرچند احتمالا مصادیق مورد نظرش به گونهای دیگر بوده است. من اما
به کلی مساله را به صورت دیگری میبینم.
از نگاه
من، آزادی دقیقا همان «امکان تحقق ولنگاری» است. هیچ حد و مرزی هم در این زمینه
وجود ندارد. مشکل آن است که ذهن ما، گاهی در معنای «حق انجام یک عمل» با «مطلوب
قلمداد کردن آن» تمایز قائل نمیشود. باید بدانیم، مرزهای آزادی، قرار نیست با آن
سبک زندگی که ما «میپسندیم» محدود شود. زیستن و رفتار کردن در چهارچوب عرف مورد
توافق و هنجارها و سنتها که نیازمند آزادی نیست. آزادی دقیقا در «حق متفاوت بودن»
متولد میشود. در حق ناپسند بودن و ناپسند زیستن «از چشم دیگران».
نباید
فراموش کنیم در ازای هر زندگی متفاوتی که به نظر ما مصداق ابتذال یا هرزگی یا
ولنگاری است، هزاران زندگی دیگر نیز وجود دارد که خود ما را مصداق همین اتهامات
قلمداد میکند. پس بهتر است قضاوتهایمان را برای انتخاب زندگی خودمان نگه داریم و
دست از خط کشی و مرزکشی برای دیگران برداریم، یا حداقل، با خودمان رو راستتر باشیم
و دست از سر تعبیر «آزادی» بر داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر