۹/۲۰/۱۳۹۹

یادداشت سوم: نسبت سرانه مطالعه ایرانیان به باقی مردم جهان چگونه است؟

 

در مورد سرانه مطالعه در کشور ما، آمارهای فراوان و غالبا متفاوتی منتشر می‌شود. در یک نمونه، نشریه «تهران تایمز» با استناد به یک گزارش جهانی (اینجا) سرانه مطالعه ایرانیان را به طور متوسط ۱۳دقیقه در روز اعلام کرد. این عدد اتفاقا همان رقمی بود که سید عباس صالحی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد در آبان‌ماه سال ۹۸ اعلام کرد و آن را برگرفته از پیمایش انجام شده از جانب وزارت‌خانه معرفی کرد. این عدد تقریبا معادل ۸۰ ساعت مطالعه در سال است.

 

از سوی دیگر، شورای عالی انقلاب فرهنگی، در سال ۹۶ پژوهش جامعی را با عنوان «گزارش رصد فرهنگ رفتاری خانواده ایرانی» منتشر ساخت که بخشی از این گزارش نیز به سرانه مطالعه ایرانیان پرداخته بود. این گزارش، سرانه مطالعه کتاب غیردرسی افراد ۱۵ ساله و بیشتر را ۷ ساعت و ۴۱ دقیقه در ماه اعلام کرد و البته افزود که از این میزان ۳ ساعت و ۷ دقیقه صرف خواندن قرآن و ادعیه شده است. با کسر زمان مطالعه قرآن و ادعیه، روایت شورای عالی انقلاب فرهنگی از مطالعه ایرانیان نیز به ۴ساعت و ۳۴دقیقه در ماه، یا چیزی حدود ۹ دقیقه در روز می‌رسد که تقریبا معادل ۵۵ ساعت در سال است.

 

اما این دست گزارش‌ها غالبا متکی بر خوداظهاری مخاطبان هستند و از این بابت متناسب با تفاوت‌های فرهنگی در کشورهای مختلف، گاهی آمارهای عجیب و غریبی تولید می‌کنند. برای مثال، در همان گزارش جهانی که اشاره شد، کشورهای هندوستان، تایلند و چین در صدر فهرست پر مطالعه‌ترین مردم جهان قرار دارند و سرانه مطالعه مردم آلمان تقریبا نصف مردم هندوستان است! اگر بدانیم به گزارش یونسکو، درصد باسوادی در هندوستان چیزی در حدود ۷۴.۴درصد است، (رقم مشابه یونسکو برای ایران ۸۶.۶ درصد است) پذیرش این آمارها کمی دشوارتر هم می‌شود.

 

به عنوان مثالی دیگر، در همان گزارش جهانی، سرانه مطالعه مردم ترکیه شبیه آلمان (و اندکی هم بیشتر) ذکر شده است. اما پیمایش دیگری که بر روی «تعداد کتاب‌های خوانده شده در سال» تمرکز کرده نتایج به کلی متفاوتی را نشان می‌دهد که در تصویر زیر می‌توانید ببینید:



دقت کنید که نزدیک به ۷۰ درصد مردم ترکیه در سال حتی یک کتاب هم نمی‌خوانند. این آمار برای مردم آلمان ۲۵ درصد است. همچنین حدودا ۲۰ درصد مردم آلمان سالانه ۱۰ کتاب یا بیشتر می‌خوانند که این آمار برای مردم ترکیه کمتر از ۵درصد است. با چنین اوصافی، چطور می‌توان پذیرفت که سرانه مطالعه این دو کشور برابر و حتی اندکی به سود ترکیه باشد؟

 

با این حجم از ابهام و خطا در نتایج پیمایش‌های خوداظهاری، ما سعی کردیم شیوه متفاوتی را برای سرانه مطالعه در نظر بگیریم که بیشتر متکی بر آمار و اعداد دقیق باشد. برای مثال، همان‌طور که در یادداشت قبلی هم نشان دادیم، می‌توان از «سرانه شمارگان کتاب» بهره برد. این عدد در سال ۹۸ در کشور ما به ۲.۰۷ کتاب به ازای هر فرد با سواد در سال رسیده است که با تخمین خوبی می‌تواند نشانگر سرانه مطالعه مردم ایران باشد. اگر برای مطالعه هر کتاب، میانگین ۱۰ تا ۱۵ ساعت را فرض بگیریم، شاید بتوان گفت عدد منطقی برای سرانه مطالعه ایرانیان چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ ساعت در سال باشد که به ارقام ۸۰ ساعت و ۵۵ ساعت ابتدای یادداشت فاصله مشخصی دارد.

 

این شیوه جدید، می‌تواند ابزار مقایسه‌ای خوبی هم در اختیار ما قرار دهد. برای مثال، در سال ۲۰۱۹، در آمریکا ۶۸۹ میلیون نسخه کتاب چاپی به فروش رفت است. (اینجا ببینید) چیزی تقریبا معادل ۲.۵ نسخه کتاب به ازای هر شهروند با سواد. عددی که با سرانه ۲.۰۷ کتاب ایران نزدیکی خوبی دارد. البته نباید فراموش کرد که احتمالا رواج نسخه‌های الکترونیک در آمریکا بسیار بیشتر از ایران است. گزارش دیگری (اینجا+) نشان می‌دهد حدود ۱۴ تا ۱۸ درصد کل فروش کتاب‌های آمریکایی به نسخه‌های الکترونیک تعلق دارد.

 

متاسفانه در مورد باقی کشورهای جهان، ما از آمار فروش و در نتیجه سرانه آن اطلاعات دقیقی نداریم. (یا شاید کسب این اطلاعات نیازمند صرف هزینه باشد که از امکان ما خارج است) اما اگر «شمارگان» کتاب را با «تعداد عناوین چاپ شده» جایگزین کنیم، آن گاه می‌توانیم از آمارهای انجمن بین‌المللی ناشران (IPA ) استفاده کنیم که در جدول زیر قابل مشاهده است.

 


برترین کشورهای جهان در انتشار عناوین چاپ نخست بر اساس گزارش IPA

 

همان‌گونه که مشاهده می‌شود، سرانه تولید عناوین کتاب در کشور ما به نسبت کشورهای جهان در جایگاه قابل قبولی (رتبه ۱۹) قرار دارد. اگر همین جدول را بر اساس گزارش یونسکو رسم کرده بودیم، رتبه ایران تا جایگاه نهم جهان بالا می‌رفت، اما آمار یونسکو (اینجا+ ببینید) قابل اعتماد به نظر نمی‌رسد چون تعداد عناوین چاپ نخست ایران را دو برابر آمار رسمی خانه کتاب ثبت کرده است. البته فراموش نکرده‌ایم که بخشی از صنعت نشر ما هنوز درگیر مداخلات حکومتی است. در یادداشت پیش نشان دادیم که این مداخلات چطور در سال ۸۵ اوج گرفته بود و آمارها را به کلی بر هم زده بود. طی سال‌های اخیر، قطعا آمارها کمی واقعی‌تر شده اما هنوز هم نمی‌تواند به کل از مداخلات حکومتی مصون قلمداد شود.

 

همچنین به خوبی دیده می‌شود کشورهایی مانند هند و چین که پیشتر در فرم نظرنسجی‌های ساعت مطالعه جایگاه برتر را به خود اختصاص داده بودند در این رتبه بندی حتی جزو ۲۰ کشور نخست دنیا هم قرار نمی‌گیرند (سرانه عناوین کتاب در چین ۳۳۵ و در هندوستان از این هم کمتر است) و این نشانه دیگری است که گزارش‌های متکی بر پایه خوداظهاری چقدر بی‌اعتبار هستند.

 

قطعا این ایراد وارد است که از آمار تعداد «عناوین» نمی‌توان حجم کلی کتاب‌ها را دریافت. ممکن است شمارگان هر عنوان کتاب در این کشورها بسیار بالا باشد، اما فقط محض یک اشاره گذرا می‌توانیم به آماری از میانگین شمارگان کتاب در کشور هندوستان اشاره کنیم: در گزارش سالانه مجله «فرانکفورتر» از وضعیت صنعت نشر در کشور هندوستان آمده است: «صرف نظر از معدود موارد موفق و استثنایی، عناوین کتاب‌های غیرآموزشی در هندوستان به ندرت از شمارگان ۲۰۰۰ نسخه در چاپ نخست فراتر می‌روند و کتابی که بتواند از مرز فروش ۱۰هزار نسخه عبور کند یک کتاب پرفروش (Bestseller) به شمار می‌آید». (Frankfurter Buchmesse, India, 2012&2013, p5) دقت کنید که جمعیت هندوستان حدودا ۱۵ برابر جمعیت ایران است. پس اگر تعداد سرانه عناوین آن از ایران کمتر باشد و اوضاع شمارگان هم در همین سطح نسبتا مشابه با ایران باشد، به هیچ وجه نمی‌توان پذیرفت که سرانه مطالعه آنجا بیشتر از ایران است.

 

در بخش تحلیل‌های اقتصادی، همین آمارها را بر اساس حجم درآمدهای ناشی از فروش کتاب بار دیگر بررسی خواهیم کرد. طبیعتاً حجم اقتصاد کتاب، نزدیکی بسیار بیشتری با شمار کتاب‌ها خواهد داشت و در آنجا خواهیم دید که اتفاقا همین رده بندی که اینجا به دست آورده‌ایم با تخمین بسیار خوبی دوباره تکرار می‌شود و ایران در رده‌ای همین حوالی قرار می‌گیرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر