منبع: نیویورکر
اولین
چیزی که مرا در سفر به کوبا متعجب کرد شباهت زیاد آن به ایران بود. با وجود ایدئولوژیهای
مختلف کمونیستی و اسلامی، انقلابهای سالخورده، مالیخولیایِ بدخویِ مشابهی منتشر میکنند.
لفاظی هنوز چیره است، اما از تحجر عمومی کاسته شده. دیوار نوشتههای انقلابی رنگ باختهاند.
در هاوانای قدیم، تنها قسمتی از یک نقاشیِ خیابانیِ مشهور از چه گوارا با طرههای بلند
مو و کلاه بره از گزند سالها در امان مانده. دهان و سیبیل از رنگ و رو رفته نقاشی
با ماژیک دوباره رنگ شدهاند. در تهران هم، بیلبوردهای انقلابیون عمامه به سر چنان
از نور خورشید و گذشت سالها خستهاند که مانند روح بیجان به نظر میآیند.
در
هر دو کشور، فرهنگ منحطی از الکل، مواد مخدر و فحشا وقیحانه اخلاق انقلابی را به سرزنش
میگیرد. در بدترین سالهای دوران مخصوص کوبا (Cuba’s Special Period)، در اوایل دهه نود، بعد از فروپاشی شوروی و کاهش کمکهای مسکو، حکومت
کوبا مجبور به تحمل انواع مختلفی از توریسم سکس شد. عرق (Rum) آنقدر فراوان
شد که از آن به عنوان ویتامین R
یاد میشد. در ایرانِ دهه نود، فاحشههایی در پوشش چادر به خیابانها
بازگشتند. بنا به گزارش سازمان ملل، بیش از ۱.۳ میلیون نفر ایرانی، آلوده به انواع
مواد مخدر هستند. مشروبات الکلی به عنوان جرمی علیه خداوند، غیر قانونی است اما روحانیون
حاکم امسال از طرحهایی برای احداث ۱۵۰ مرکز ترک اعتیاد به الکل خبر دادند.
باوجود
دههها حضور در مسند قدرت، هر دو رژیم کاملا احساس ناامنی و سوءظن میکنند. مأمور
اطلاعاتی فراوان است. زمان نیز از لحاظ سیاسی از ایشان در حال پیشی است. اولین نسل
رهبرانشان نسلی کهنسال است. جریان زیرپوستی ثابتی وجود دارد. «بعدی چیست؟»
در
کوبا، فیدل کاستروی در بستر بیماری، امسال
نود ساله خواهد شد. برادرش، رائول که در سال ۲۰۰۸ جانشین وی شد، هشتاد و چهار سال دارد
و قسم خورده است که به دنبال نامزدی مجدد در سال ۲۰۱۸ نباشد. پیش بینیها درباره جانشینان
احتمالی شامل دختر فعال رائول، ماریلا (Mariela) رئیس مرکز ملی آموزش
جنسی کوبا و فعال حقوق همجنسگرایان و همچنین «میگوئل دیاز کانل»، معاون اول ریاست
جمهوری است. با این حال، عده کمی راجع به وقایع احتمالی آینده، سرنخی دارند.
در
ایران، اگر رهبر انقلاب که در سال ۱۹۸۹ درگذشت زنده بود امسال صد و سیزده ساله میشد.
جانشین وی، آیتالله علی خامنهای، هفتاد و شش ساله است. مردم ایران در ماه فوریه برای
انتخاب مجلس خبرگان که رهبر بعدی را انتخاب خواهد کرد به پای صندوق میروند. نوه آیتالله
خمینی، یکی از اصطلاح طلبان سرشناس، برای این انتخابت اعلام نامزدی کرد. محافظهکاران
هم به میدان رقابت آمدهاند. این بار نیز، عده کمی منتخب بعدی را حدس می زنند.
شکستهای
اقتصادی در هر دو پایتخت انگشتنما شده است. تعداد زیادی از بناهای باستانی محتاج
تعمیر هستند. هیچ یک از دو کشور نمیتوانند یارانههای اساسی زندگی ( غذا، سوخت، خدمات
رفاهی، آموزش و خدمات درمانی) را برای مستضعفینی که به نام ایشان انقلاب کردند، فراهم
کنند. هر دوی این رژیمها بخشهای خصوصی را تشویق میکنند بدون آنکه تأیید کنند حکومت
ایدهآلشان نمیتواند به وعدههایش عمل کند.
مسلما
هر دو انقلاب به بزرگترین موفقیت خود، در آموزش تودهها دست یافتهاند. نرخ باسوادی
در هر دو کشور از مرز هشتاد و پنج درصد گذشته است و به مرز نود درصد میرسد. بیشتر
از هر کشوری در خاورمیانه و یا حوزه کارائیب. اکثریت جمعیت دانشجویی هر دو کشور را
زنان تشکیل میدهند، با این حال هر دو جنس، به نسبت تواناییها و دانش خود دستمزد کمی
دریافت میکنند. تا جاییکه جمعیت قابل توجهی میخواهند کشور را ترک کنند. هاوانا و
تهران، هردو از درمان فرار مغزها عاجز هستند.
شباهت
مهم این دو کشور میتواند تنش همسان آنها با ایالات متحده باشد. انقلاب کوبا در سال
۱۹۵۹و ایران در ۱۹۷۹ به یک میزان واکنش به «حمکرانی ناعادلانه و فاسد مستبدان» و «نفوذ
آمریکایی» بود. این حکومتها اندکی به خاطر زورآزمایی با ایالات متحده پابرجا ماندهاند.
در
ماه دسامبر از «موزه خلیج خوکها» بازدید کردم. دیوار موزه پوشیده شده بود از تصاویر
شهدای کشته شده در هجوم مورد حمایت CIA
در سال ۱۹۶۱ و دادگاههای مزدوران بعد از جنگ. سرسراها و زمین پوشیده
است از غنائم جنگی آمریکایی و تانکهای شوروی که مقابل سلاحهای آمریکایی استفاده میشده.
در
ماه می، از سفارت آمریکا در ایران بازدید کردم. سفارت در حال حاضر موزهای مختص رابطه
پرآشوب ایران و آمریکا است که از کودتایی به رهبری CIA در
سال ۱۹۵۳ آغاز میشود که منجر به سقوط دولت دموکراتیک محمد مصدق شد و شاه را به تخت
سلطنت بازگرداند. «لانه جاسوسی» (نامی که در ایران روی سفارت گذاشته شده)، اتاقهایی
دارد مملو از دستگاههای قدیمی جاسوسی و عکسهایی از گروگانهای آمریکاییِ اشغالِ سفارت
در سال ۱۹۷۹.
شباهت
بقای هر دو رژیم، ملیگرایی بازتاب داده شده در این چنین درگیریهایی است. در ازای
تمام پریشانیهای تحمیل شده، هر دو جامعه مفتخر به استقلال سیاسی خود هستند. کوباییها
هیچگاه علیه دار و دسته کاسترو حتی در سالهای سخت دهه نود نشوریدند. کوباییِ جوانی
برایم از نوستالژی فعلی برای سخنرانیهای فیدل توضیح میدهد که چطور مردمی را برای
ساعتها زیر آفتاب سوزان سرپا نگاه میداشته است. میلونها ایرانی در اعتراض به اتهامِ
تقلب انتخاباتی در سال ۲۰۰۹ به خیابان آمدند اما اکثریت ایشان در انتخابات ریاست جمهوری
۲۰۱۳ شرکت کردند. منتقدی جوان امسال به من گفت، با وجود غرغرهای فراوان، اگر ایران
رفراندومی آزاد و منصفانه بروی حکمرانی اسلامی انجام دهد، یک اکثریت ساده از آن پشتیبانی
خواهد کرد.
با
این حال، تهران و هاوانا، هر دو امسال به معامله با دشمن خود پرداختهاند. بخشی از
این تغییر سیاسی محصول پاسخ به عصری پیشرفته است. تلاشی است برای اطمینان از سالهای
بیشتر در چرخه زندگی سیاسی. ترکیبی است از عملگرایی، واقعگرایی و ضرورت. هیچکدام
از دو انقلاب در پرتگاه سقوط قرار ندارند، اما هر دو آگاهند از اینکه بزرگترین جمعیت
کوباییها و ایرانیهای خارج از کشور، در ایالات متحده زندگی میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر