جناب آقای اعلمی
نماینده سابق مردم آذربایجان
با سلام
نامه پرخاشجویانه شما را در پاسخ به پیام سرگشاده گروهی از اسرای آزاد شده جنبش سبز دیدم. اعتراف میکنم که در برخورد نخست شگفتزده شدم. البته نه از لحن شما، که این عادت دیرین را سالهاست میشناسم که شما در برخورد با آنچه خوش نمیدارید زبانی جز پرخاش و توهین و افترا نمیشناسید. من شگفتزده شدم از آن جهت که شما به چه سادگی بار دیگر مهر بطلانی زدید بر تمامی ادعاهایی که هویت سیاسی و رسانهای خود را حول آن شکل داده بودید.
آقای اعلمی، در تمام طول دوران اصلاحات و حتی در سالهایی که شما همچنان در مجلس هفتم حاضر بودید اما دیگر خبری از اصلاحطلبان نبود، تصویری که از شما در ذهن من و احتمالا بسیاری از دیگر شهروندان نقش بسته بود سیاستمداری مستقل بود که فراتر از جناحبندی سنتی اصولگرا و اصلاحطلب، تنها به فکر احقاق حقوق موکلین خود است. این تصویر با اشارات مداوم شما و انتقاد همزمانتان از اصولگرایان و اصلاحطلبان تقویت میشد. در آن زمان تصور من و بسیاری همچون من این بود که همین موضع مستقل سبب شده است تا دو جناح سنتی کشور با شما سر ناسازگاری داشته باشند و بدین ترتیب شما از تریبونهای معمول دیگر سیاستمداران محروم بمانید.
جناب اعلمی، آن زمان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ضمن احترام به این استقلال رای شما تلاش میکرد تا در حد توان خود تریبونی در اختیار شما قرار دهد. پس از جایگاه قانونی خود استفاده میکرد تا در برابر فشارهای غیرقانونی مقاومت کند و چهرههایی را که در فضای سرکوب رسانهای مهجور مانده بودند به دانشگاه دعوت کند. شما نیز یکی از این چهرهها بودید. آن زمان شما ضمن انتقاد از وضعیت موجود که بخش عمدهای از آن ناشی از عملکرد اصولگرایان بود، به اصلاحطلبان نیز انتقاد میکردید که تنها به دنبال منافع شخصی و گروهی خودشان هستند. شما انتقاد میکردید که در انتخابات ریاستجمهوری سال 84، پس از آنکه رد صلاحیت دکترمعین با دستور رهبری لغو شد اصلاحطلبان دیگر به اعتراضات خود ادامه ندادند و از رد صلاحیت شما انتقاد نکردند. کلامی قابل تامل و البته انتقادی وارد بود، اما عجیب که سالها بعد شما خودتان مهر تاییدی زدید بر این حقیقت تلخ که حتی منتقدین «مصلحتجوییهای شخصی و گروهی» در کشور ما خودشان تنها و تنها از زاویه منفعت شخصی لب به اعتراض میگشایند و عجیبتر اینکه با چه ظرافتی به ما ثابت کردید که اگر راست و چپ سنتی، هیچ کدام شما را جدی نمیگرفتند به دلیل خباثتهای گروهی و جناحی نبود، بلکه شما واقعا چهره قابل توجهی نبودید.
آقای اعلمی؛ شما که آن روز به اصلاحطلبان انتقاد میکردید تنها از تایید صلاحیت دوستان خود حمایت میکردند، امروز با کدام منطق متقاضی ورود به مجلس نهم هستید؟ شما که مدعی «نماینده مستقل» هستید و لابد میخواهید حتی از حقوق مخالفین خود هم حمایت کنید، آیا خیل انبوه نمایندگان و سیاستمداران پیشین را در زندانهای کشور ندیدید؟ آیا از صدها و ای بسا هزاران شهروندی که تنها به دلیل طلب کردن حقرای یا حق اعتراضشان به اسارت گرفته شدهاند بیخبرید؟ آیا مشکل فقط این بود که شما تایید صلاحیت بشوید و یا نشوید؟ و اگر میشدید میرفتید و باز هم پوستر خندان به دیوار میچسباندید تا روی صندلیهای مجلس لم بدهید و باز هم اگر تریبونی گیرتان آمد به اصلاحطلبان اینک زندانی طعنه بزنید که فقط دنبال منافع خودشان بودند؟
جناب اعلمی، شما از نامه گروهی از زندانیان آزاد شده جنبش سبز استفاده کردید تا فرصتی جهت عقدهگشایی نسبت به مهندس موسوی پیدا کنید. عجیب هم نیست اینگونه فرافکنیها از جانب شما آن هم در حق کسی که در یک آکواریوم نگهداری میشود و احتمالا حتی از این حملات آگاه هم نمیشود، چه رسد به اینکه فرصت دفاع داشته باشد. با این حال من گمان میکنم دلیل نگارش این جوابیه چیزی فراتر از همین عقدهگشاییهای فردی و معمول شما باشد. به نظر میرسد شما تلاش کردید تا از این نَمَدِ بیصاحبمانده کلاهی هم برای خودتان بدوزید. پس حرفهایی را که میخواستید «دیوار» بشنود خطاب به «در» زدید که ای بسا خوشخدمتی شما در تخطئه حرکت اعتراضی مردم مورد عنایت آقایان قرار گیرد تا ای بسا نام شما نیز در فهرست منصوبین مجلس نهم قرار بگیرد! پس اجازه بدهید من از فرصت این نامه به شما استفاده کنم و یک عذرخواهی تاریخی هم از آیتالله جنتی داشته باشم که دست کم در یک مورد برای خودم اثبات شد که بهتر و درستتر از من تشخیص داده بود و آن هم ماجرای انتخابات سال 84 بود. همان دوره که شما را «رجل سیاسی» ندانستند و امروز پس از شش سال من میخواهم درود بفرستم بر آن بینش و شناخت آقای جنتی که خیلی زودتر از همه ما فهمید شما یا «رجل» نیستید یا از «سیاست» بویی نبردهاید.
حرف آخر اینکه جناب اعلمی، دبیر آن انجمن اسلامی دانشجویان که فشارها را به جان میخرید تا تریبون به امثال شما برساند «علیاکبر محمدزاده» بود که به دلیل همان فعالیتهای قانونی امروز محکوم شده است 6 سال تمام از بهترین سالهای نوجوانیاش را در حبس سپری کند. دیگر حتی نمیتوان گفت «مضحکه» روزگار این است که شما این چنین افرادی را متهم میکنید که به دنبال «هوی و هوس» خود به زندان افتادهاند و از رفتار «دنکیشوتوار» آنان دستاوردی حاصل نخواهد شد. من فقط میتوانم بگویم به باور من، حتی اگر آنان به دنبال «هوی و هوس» خود به زندان افتاده باشند، باز هم هزار مرتبه شرف و آبرو دارند به آنان که به دنبال «هوی و هوس» خود دریوزگی ارباب قدرت را میکنند.
به امید انتصاب شما به وکالت مردم
آرمان امیری
پینوشت:
نامه گروهی از زندانیان آزاد شده جنبش سبز +
پاسخ آقای اعلمی به نامه فوق +
نماینده سابق مردم آذربایجان
با سلام
نامه پرخاشجویانه شما را در پاسخ به پیام سرگشاده گروهی از اسرای آزاد شده جنبش سبز دیدم. اعتراف میکنم که در برخورد نخست شگفتزده شدم. البته نه از لحن شما، که این عادت دیرین را سالهاست میشناسم که شما در برخورد با آنچه خوش نمیدارید زبانی جز پرخاش و توهین و افترا نمیشناسید. من شگفتزده شدم از آن جهت که شما به چه سادگی بار دیگر مهر بطلانی زدید بر تمامی ادعاهایی که هویت سیاسی و رسانهای خود را حول آن شکل داده بودید.
آقای اعلمی، در تمام طول دوران اصلاحات و حتی در سالهایی که شما همچنان در مجلس هفتم حاضر بودید اما دیگر خبری از اصلاحطلبان نبود، تصویری که از شما در ذهن من و احتمالا بسیاری از دیگر شهروندان نقش بسته بود سیاستمداری مستقل بود که فراتر از جناحبندی سنتی اصولگرا و اصلاحطلب، تنها به فکر احقاق حقوق موکلین خود است. این تصویر با اشارات مداوم شما و انتقاد همزمانتان از اصولگرایان و اصلاحطلبان تقویت میشد. در آن زمان تصور من و بسیاری همچون من این بود که همین موضع مستقل سبب شده است تا دو جناح سنتی کشور با شما سر ناسازگاری داشته باشند و بدین ترتیب شما از تریبونهای معمول دیگر سیاستمداران محروم بمانید.
جناب اعلمی، آن زمان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ضمن احترام به این استقلال رای شما تلاش میکرد تا در حد توان خود تریبونی در اختیار شما قرار دهد. پس از جایگاه قانونی خود استفاده میکرد تا در برابر فشارهای غیرقانونی مقاومت کند و چهرههایی را که در فضای سرکوب رسانهای مهجور مانده بودند به دانشگاه دعوت کند. شما نیز یکی از این چهرهها بودید. آن زمان شما ضمن انتقاد از وضعیت موجود که بخش عمدهای از آن ناشی از عملکرد اصولگرایان بود، به اصلاحطلبان نیز انتقاد میکردید که تنها به دنبال منافع شخصی و گروهی خودشان هستند. شما انتقاد میکردید که در انتخابات ریاستجمهوری سال 84، پس از آنکه رد صلاحیت دکترمعین با دستور رهبری لغو شد اصلاحطلبان دیگر به اعتراضات خود ادامه ندادند و از رد صلاحیت شما انتقاد نکردند. کلامی قابل تامل و البته انتقادی وارد بود، اما عجیب که سالها بعد شما خودتان مهر تاییدی زدید بر این حقیقت تلخ که حتی منتقدین «مصلحتجوییهای شخصی و گروهی» در کشور ما خودشان تنها و تنها از زاویه منفعت شخصی لب به اعتراض میگشایند و عجیبتر اینکه با چه ظرافتی به ما ثابت کردید که اگر راست و چپ سنتی، هیچ کدام شما را جدی نمیگرفتند به دلیل خباثتهای گروهی و جناحی نبود، بلکه شما واقعا چهره قابل توجهی نبودید.
آقای اعلمی؛ شما که آن روز به اصلاحطلبان انتقاد میکردید تنها از تایید صلاحیت دوستان خود حمایت میکردند، امروز با کدام منطق متقاضی ورود به مجلس نهم هستید؟ شما که مدعی «نماینده مستقل» هستید و لابد میخواهید حتی از حقوق مخالفین خود هم حمایت کنید، آیا خیل انبوه نمایندگان و سیاستمداران پیشین را در زندانهای کشور ندیدید؟ آیا از صدها و ای بسا هزاران شهروندی که تنها به دلیل طلب کردن حقرای یا حق اعتراضشان به اسارت گرفته شدهاند بیخبرید؟ آیا مشکل فقط این بود که شما تایید صلاحیت بشوید و یا نشوید؟ و اگر میشدید میرفتید و باز هم پوستر خندان به دیوار میچسباندید تا روی صندلیهای مجلس لم بدهید و باز هم اگر تریبونی گیرتان آمد به اصلاحطلبان اینک زندانی طعنه بزنید که فقط دنبال منافع خودشان بودند؟
جناب اعلمی، شما از نامه گروهی از زندانیان آزاد شده جنبش سبز استفاده کردید تا فرصتی جهت عقدهگشایی نسبت به مهندس موسوی پیدا کنید. عجیب هم نیست اینگونه فرافکنیها از جانب شما آن هم در حق کسی که در یک آکواریوم نگهداری میشود و احتمالا حتی از این حملات آگاه هم نمیشود، چه رسد به اینکه فرصت دفاع داشته باشد. با این حال من گمان میکنم دلیل نگارش این جوابیه چیزی فراتر از همین عقدهگشاییهای فردی و معمول شما باشد. به نظر میرسد شما تلاش کردید تا از این نَمَدِ بیصاحبمانده کلاهی هم برای خودتان بدوزید. پس حرفهایی را که میخواستید «دیوار» بشنود خطاب به «در» زدید که ای بسا خوشخدمتی شما در تخطئه حرکت اعتراضی مردم مورد عنایت آقایان قرار گیرد تا ای بسا نام شما نیز در فهرست منصوبین مجلس نهم قرار بگیرد! پس اجازه بدهید من از فرصت این نامه به شما استفاده کنم و یک عذرخواهی تاریخی هم از آیتالله جنتی داشته باشم که دست کم در یک مورد برای خودم اثبات شد که بهتر و درستتر از من تشخیص داده بود و آن هم ماجرای انتخابات سال 84 بود. همان دوره که شما را «رجل سیاسی» ندانستند و امروز پس از شش سال من میخواهم درود بفرستم بر آن بینش و شناخت آقای جنتی که خیلی زودتر از همه ما فهمید شما یا «رجل» نیستید یا از «سیاست» بویی نبردهاید.
حرف آخر اینکه جناب اعلمی، دبیر آن انجمن اسلامی دانشجویان که فشارها را به جان میخرید تا تریبون به امثال شما برساند «علیاکبر محمدزاده» بود که به دلیل همان فعالیتهای قانونی امروز محکوم شده است 6 سال تمام از بهترین سالهای نوجوانیاش را در حبس سپری کند. دیگر حتی نمیتوان گفت «مضحکه» روزگار این است که شما این چنین افرادی را متهم میکنید که به دنبال «هوی و هوس» خود به زندان افتادهاند و از رفتار «دنکیشوتوار» آنان دستاوردی حاصل نخواهد شد. من فقط میتوانم بگویم به باور من، حتی اگر آنان به دنبال «هوی و هوس» خود به زندان افتاده باشند، باز هم هزار مرتبه شرف و آبرو دارند به آنان که به دنبال «هوی و هوس» خود دریوزگی ارباب قدرت را میکنند.
به امید انتصاب شما به وکالت مردم
آرمان امیری
پینوشت:
نامه گروهی از زندانیان آزاد شده جنبش سبز +
پاسخ آقای اعلمی به نامه فوق +
سلام
پاسخحذفاگر تولد تصادفی تو در زادروز مصدق تنها قرابت تو به مصدق آنهم البته عکسش است گمان می کنم قرابتت با اندیشه سیاسی و رقابت سیاسی هم همانقدر است. اعلمی هر چه بود جنم داشت و از تریبون مجلس هرچه می خواست می گفت به تریبون های بچه بازی امثال شما هم نیازی نداشت . انکسی که از آن تریبون بازیها بیشتر سود می برد همان انجمن مثلا اسلامی شما بود... به جای اینکه در طلبکاری دست پیش مانند همان زندانیان بی نام بگیری و دیگران را به نارجلی و نابلدی در سیاست متهم کنی به فرمایش امامت گوش کن که ادب مرد به ز دولت اوست . البته ادبش برای مرد انور میزه و دولتش برای ما!!!
داشتن شخصی همچون اکبر اعلمی در یک کشور لیاقت میخواد که امثال شما ندارین...
پاسخحذفکاملا درسته آقای اعلمی از مشکل خود بزرگ بینی رتج می برن و عقده گشایی می کنن.
پاسخحذفمتن بچه گانیه آقای سانسورچی.
پاسخحذفیه بار کامنت منو سانسور کردی. معتقدم در موعدش شما هم اون روی دیکتاتوریت -چیزی که توی همه جماعت سبز به درجات مختلف وود داره- رو واضحتر نشون خواهی داد.
در پاسخ به دوست ناشناسی که ادعا کردهاند من کامنتشان را پاک کردهام:
پاسخحذف«مجمع دیوانگان» تحت هیچ شرایطی به هیچ وجه دخل و تصرفی در کامنتهای ارسالی ندارد. اگر شما به واقع کامنتی گذاشتهاید که اکنون قابل مشاهده نیست احتمالا در مراحل ارسال کامنت اشتباهی انجام دادهاید.
توضیح تکمیلی اینکه «مجمع دیوانگان» در انتشار یادداشتهای وارده دو پیش شرط دارد:
1- از به کار بردن الفاظ رکیک پرهیز کنند
2- از وارد کردن اتهامات غیرمستندی که پیگرد حقوقی داشته باشند به افراد حقیقی و حقوقی خودداری کنند.
با این حال حتی این دو پیش شرط هم برای بخش کامنتها وجود ندارد و در این زمینه کامنتدانی مجمع کاملا آزاد است.
با سلام، من نوشته شما و آقای اعلمی و نیز نامه اولیه مطرح شده در کلمه را برای بارها خواندم. با کمال تاسف باید اعلام کنم به عنوان یکی از همدانشگاهیهای آقای محمدزاده، به نطر من البته، شما آنقدر از کلمات تند و خوی عصبی آقای اعلمی عصبانی تر هستید که منطق ایشان را درک نمی کنید. این مسله به خودی خود ایرادی ندارد. تنها نکته ای که قابل به عرض دارم این است که اولا: دموکراسی می تواند استبداد اکثریت باشد. مواظب باشیم به سمت این نوع از استبداد نرویم.دوما: توجه کنیم اشتباه نامه اول و تکرار آن اشتباه در جواب آقای اعلمی (یعنی استفاده از کلمات و ادبیات بسیار تند و کوبنده) برای کوبیدن دشمن فرضی، همان کاری است که ما الان همه از آن می نالیم. تکرار تاریخ بس نیست؟ سوما: ..... متشکر و ممنونم. موفق باشید
پاسخحذفin name mesdaghe imne kke shoma faghat democrasi ro bara hamaghidehaton mikhahid. khob yeki dos dare sherkat kone che iradi dare
پاسخحذف?