هرچند با حضور میرحسین موسوی انصراف سیدمحمد خاتمی از نامزدی ریاست جمهوری قابل پیش بینی بود اما باز هم شنیدن این خبر من را شوکه کرد. جدا از این شوک که دست هایم را سست کرده بود، سعی کردم صبر کنم تا واکنش تعدادی از دوستان را هم به این کناره گیری ببینم و بعد اظهار نظر کنم اما متاسفانه هیچ کدام از واکنش ها را نپسندیدم که با تمام احترامی که به دوستان دارم سعی می کنم مختصر و کوتاه توضیح دهم:
سامان صفرزایی عزیز اخلاق مداری و «پایبندی به وعده» خاتمی را ستوده است، اما از نظر من خاتمی تنها یک اشتباهش را با یک اشتباه دیگر تشدید کرد. امروز دیگر به سادگی می توان تایید کرد خاتمی زمانی که اعلام کرد «یا من می آیم یا میرحسین» شرایط را کامل نسنجیده بود و علی رغم تصوری که دست کم من در آن زمان داشتم به هیچ وجه با جناب موسوی هماهنگ نبود. این ناهماهنگی با اعلام نامزدی خاتمی اوج گرفت و در نهایت هم ورود میرحسین به صحنه همه چیز را آشکار کرد. کناره گیری خاتمی در این شرایط تنها ادامه دادن مسیری بود که از ابتدا به اشتباه بنیان گذاشته شده بود. سرنوشت جریان اصلاحات –که خواه ناخواه سیدمحمد خاتمی رهبر و نماد آن به حساب می آید- از ابتدا نیز نباید به عملکرد کسی که از اصلاح طلب خواندن خود اکراه دارد پیوند می خورد.
سمیه توحیدلو نیز با انشگت گذاشتن بر روی اخلاق گرایی خاتمی معتقد است «بابت این تصمیمش (کناره گیری از انتخابات) و بابت بهایی که برای حفظ اخلاق در سیاست پرداخت از او باید متشکر بود». به شدت با این تعریف سنتی از اخلاق گرایی سیاسی نیز مخالفم و اتفاقا آن را کاملا ضد اخلاقی می دانم. شاید وفای به عهد در شرایط عادی نوعی اخلاق گرایی به حساب آید، اما اساسا پیمان بستن بر سر مسئله ای که به هیچ وجه شخصی نیست از بنیان غیراخلاقی است تا چه رسد به وفا و ادای آن. خاتمی تنها گزینه و تنها شانس بخش عمده ای از نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه کشور بود. نامزد شدن وی تنها به شخص او مربوط نبود که بخواهد بر سر آن با کسی پیمان ببندد. برای من اخلاق گرایی مدرن در عرصه سیاسی این بود که خاتمی چه در زمان نامزد شدن و چه به هنگام کناره گیری نظر اطرافیان و حامیان واقعی خود را جویا می شد که در هیچ کدام از این دو مورد جناب سیدخندان به نظرات نزدیک ترین حامیانش وقعیی ننهاد. چطور می توان ناامید کردن خالص ترین هوادارن خاتمی را به دلیل پیمانی که ناسنجیده و عجولانه بر زبان آمده بود «اخلاقی» خواند؟ با کدام منطق می توان تصمیمات خودسرانه فردی را که در جایگاه یک رهبر سیاسی و یا حتی سیاسی-اجتماعی قرار گرفته «اخلاقی» دانست؟
اما مهدی محسنی عزیز لبه تیغ انتقاد را به سوی میرحسین موسوی نشانه رفته است و به گمان من جای این پرسش را باقی گذاشته است که «چرا باید میرحسین موسوی را لایق سرزنش بدانیم؟ آیا او هیچ گاه به صراحت و یا در لفافه خود را اصلاح طلب خوانده بود که امروز به خاطر وارد شدن یک ضربه به اردوگاه اصلاحات از وی گله کنیم؟ آیا او با جماعت اصلاح طلب پیمانی بسته بود که اینک نقض کرده باشد؟ نکند فراموش کرده ایم که سیدخندان ما تمام پیمان هایش را یک طرفه با نخست وزیر بازنشسته بسته بود و اعلام کرده بود؟ من که هیچ گاه به یاد ندارم میرحسین مهر تاییدی بر سخنان خاتمی زده باشد که امروز بخواهم از وی گلایه کنم. موسوی با مرام و دیدگاه خود وارد عرصه شده است و هنوز دست یاری به سوی اصلاح طلبان دراز نکرده که بخواهیم در ازای آن چیزی از او طلب کنیم یا انتقادی به عملکردش وارد کنیم.*
در نهایت اعتراف می کنم خود من نیز تصور می کردم خاتمی برای این دور از انتخابات و احتمالا ریاست جمهوری برنامه مشخصی دارد و همین باعث شده بود بیش از حد امیدوار باشم. اکنون که مشخص شده جناب خاتمی حتی برای نامزدی خود در انتخابات هم برنامه ای نداشته تا چه رسد به دوران ریاست جمهوری احتمالی اش دیگر زمانی برای افسوس خوردن باقی نمی ماند. به اعتقاد من بهترین کاری که اصلاح طلبان واقعی می توانند در این شرایط انجام دهند برنامه ریزی و اجرای خواست های خود از پایین ترین سطوح ممکن است. اگر قرار باشد روزی شاهد جامعه ای ساختارمند با دولتی مدرن باشیم نباید در انتظار یک معجزه بمانیم. گمان می کنم که دولت میرحسین هم در صورت پیروزی بتواند شرایط نسبتا مناسبی برای شکل گیری و رشد مجدد نهادهای مدنی ایجاد کند؛ بهتر است از همین امروز به فکر برنامه های آینده و نقش خود در مسیر تحقق چنین اهدافی باشیم. به امید اینکه در سال های آینده دست کم آنان که قرار است نقش رهبری جریان اصلاحات را به عهده بگیرند به ساده ترین اصول دموکراسی و یا تشکیلات مدرن پایبند شوند و در اتخاذ تصمیماتی با چنین حدی از اهمیت به نظر جمعی احترام بگذارند.
پی نوشت:
* یادداشت جمهور را که خواندم به نظرم رسید که مهدی محسنی عزیز این بیت را فراموش کرده که:
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست . . . . از دوست بپرسید چرا می شکند
خواندن «خاتمی را نتوان کرد جسارت اما...» و «اشتباهات خاتمی تمامی ندارد» نیز خالی از لطف نیست.
تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید
حداقل چیزی که میتونم بگم، خیلی شبیه به یه ترسه این کناره گیری یا بهتر بگم یه جور سازش.
پاسخحذفچرا آقای خاتمی کنار رفتن ؟دلیلش چیه .باید چواب فاطمه رجبی رو بده یا نه؟
پاسخحذفببین آرمان عزیز
پاسخحذفبحث من که اصلا این نیست که آقای خاتمی کارش درست بود که اون جمله رو گفت یا نه.
این سوال و این ابهام که چرا طرفداران آقای خاتمی سرنوشت خود را به کسی پیوند زدند که از ابتدا از ادعای اصلاح طلبی اکراه کرده است نیز مساله نیست که نقدش به دیدگاه من وارد باشد و این سوالی است که باید از خیل عظیم طرفداران آقای خاتمی پرسیده شود.
اما سخن سر این است که من نیمه خالی را ببنیم یا روشن...که هر کدام بوده باشد انصراف خاتمی را باید به فال نیک گرفت...یا خاتمی واقعا قولی به موسوی داده در جلساتش و حال به وعده اش عمل کرده که به نظر من عمل درستی است...یا آنکه خاتمی حوصله انتخابات را نداشته و از فرصت استفاده کرده و از خودش رفع مسئولیت کرده و هوادارنش را تنها گذشته و رفته استراحت کنه...خب با شناختی که من از خاتمی دارم دومی درسته...چون اگه احساس مسئولیت نمی کرد اساسا از اول اعلام نامزدی نمی کرد تا حال اینگونه تراژیک رود...اگر هم اینگونه نیست و خاتمی رفقا را سر کار گذاشته و ترسیده است پس دوستان واسه چی ناراحتند که همچین شخصی قرار نیست در انتخابات سال آِینده نامزد ریاست جمهوری باشد.
من تحلیل نخست را دارم و به نظرم کاری کاملا اتخلاقی و منحصر به فرد انجام شده است که اثراتش کاملا در سیاست ورزی پر کلک و آبکی این مملکت تاثیر خواهد داشت...و اثر همین یه کار خاتمی به نظرم می ارزید به تمام 8 سال اصلاحاتی که تهش ختم شد به محمود احمدی نژاد.
اگر خاتمی رفت فرزندان خاتمی هنوز زنده اند و تا بر انداختن پرچم تحجر بر خاک تعقل از پا نمی نشینند. آقایان خیلی خواب راحت نداشته باشند 22 خرداد می بینمتان چه با خاتمی چه بی خاتمی!!!!
پاسخحذفعلی طهرانچی
اگر خاتمی رفت فرزندان خاتمی هنوز زنده اند و تا بر انداختن پرچم تحجر بر خاک تعقل از پا نمی نشینند. آقایان خیلی خواب راحت نداشته باشند 22 خرداد می بینمتان چه با خاتمی چه بی خاتمی!!!!
پاسخحذفعلی طهرانچی