۱۱۶
شاعر جهان، برای لغو حکم زندان دو شاعر ایرانی نامهای سرگشاده خطاب به مسوولان
حکومتی ما نوشتهاند. به تازگی «مهدی موسوی» و «فاطمه اختصاری» به ۹ و ۱۱ سال زندان محکوم شدهاند و حال این گروه
شاعران در نامه خود خواستهاند تا رهبران ایران، با لغو این حکم اجازه ندهند به میراث
«غنی» و «ادیبانه» ایران خدشهای وارد شود. به نظر میرسد آوازه شعردوستی ایرانیان
به گوش شعرای امضا کننده این نامه رسیده است، اما اینان آشنایی چندانی با پیشینه
وضعیت همتایانشان در کشور ما ندارند.
پیشینه
مجازات شاعران و زندانی کردنشان در تاریخ کشور ما، دستکمی از پیشینه خود شعر و
شاعری ندارد. به همان میزان که رد پای «شعرای درباری» و مداحان ثناگو در جای جای
تاریخ این کشور مشاهده میشود، رد پای شعرای مغضوب نیز قابل تشخیص است. احتمالا،
سرشناسترین این شعرای مغضوب، حکیم ابوالقاسم فردوسی است که هرچند گرفتار بند و
زندان نشد، اما در تمام طول عمرش مغضوب سلطان محمود غزنوی بود. ابیاتی به فردوسی
منتسب است که گوشهای از خشم او نسبت به سلطان محمود را به تصویر میکشد:
ایا شاه محمود کشورگشای ز
کس گر نترسی، بترس از خدای
که بددین و بدکیش خوانی مرا منم شیر نر، میش خوانی مرا
با
این حال بسیاری از دیگر شعرا به اندازه فردوسی خوششانس نبودند که اینچنین یقه
حاکم را بگیرند و از بند و زندان هم در امان بمانند. «مسعود سعد سلمان»، شاعر هم
عصر و همدوره فردوسی، از نخستین شعرایی است که توانست به مدد اشعارش حکایت زندانی
شدناش را ثبت کند:
نالم
به دل چو نای من اندر حصار نای
پستی
گرفت همّت من زین بلند جای
آرد
هوای نای مرا نالههای زار
جز
نالههای زار چه آرد هوای نای
این
اشعار مسعود سعد، سرآغاز سنتی ادبی در تاریخ شعر کشور ما شد که از آن با نام
«زندان نامه» (حبسیه) یاد میکنند. سنتی که خود نشان میدهد تا چه میزان شعرای این
کشور با مساله زندان دست به گریبان بودهاند. پس از مسعود سعد، نوبت به خاقانی
شروانی، مجیرالدین بیلقانی و فلکی شروانی رسید که هر یک در قالب «زنداننامه»
حکایت حبس خود را سروده و ثبت کردند.
سالهای
سال بعد، در عصر مبارزات مشروطه، فعالیت شعرا به مبارزات سیاسی و آزادیخواهانه
نزدیکتر شد و به تناسب آن شمار محکومیتشان به زندان نیز گسترش خیره کنندهای
یافت. «ملکالشعرای بهار» و «فرخی یزدی» از سرشناسترین شعرایی بودند که در دوران
مشروطه به زندان افتادند و فرخی را در همان زندان به قتل رساندند. «میرزاده عشقی»
البته کارش به زندان نرسید و یکسره روانه قبرستان شد!
با
سپری شدن دوران مشروطه و سپس سلطنت رضاشاه، نسل جدیدی از شعرا به همراه موج جدید
بازداشتها و زندانها از راه رسیدند. احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سیاوش
کسرایی و احسان طبری، از سرشناسترین شعرایی بودند که در دوران پهلوی گرفتار زندان شدند و
طبیعتا هر یک رهتوشهای نیز از این تجربه خاص خود به همراه آوردند. برای مثال،
احمد شاملو در دوره زندان خود، به صورت اتفاقی با «وارطان سالاخانیان»، از فعالان
حزب توده ایران برخورد پیدا کرد. مبارزی که زیر شکنجههای رژیم پهلوی به شهادت
رسید و شاملو در ثبت یاد و خاطرهاش سرود:
«... وارطان سخن نگفت
وارطان
ستاره بود
یک
دم در این ظلام درخشید و جست و رفت...
وارطان
سخن نگفت
وارطان
بنفشه بود، گل داد و مژده داد:
«زمستان
شکست» و رفت».
البته،
در نسخههای ابتدایی این شعر، به دلیل ترس از برخورد دستگاه سانسور، شاملو از
«نازلی» به جای «وارطان» استفاده کرده بود. اخوان ثالث نیز مجموعهای از حبسیات
خود را با عنوان «در حیاط کوچک پاییز در زندان» گرد هم آورد.
پس
از انقلاب نیز این سلسله ادامه یافت. «هوشنگ ابتهاج» (ه.الف.سایه) را بیشک باید
سرشناسترین شاعر زندانی در پس انقلاب ۵۷ دانست که تا سال ۱۳۶۳ در زندان به سر
برد. گویا آزادی او به دنبال نامهای صورت میگیرد که «محمدحسین شهریار» به آیتالله
خامنهای مینویسد و در بخشی از آن میآورد «از وقتی سایه را زندانی کردند، فرشتهها
بر عرش الهی گریه میکنند». شعر معروف «ارغوان» بیشک محبوبترین و پرمخاطبترین
سروده «سایه» از زندان است:
«ارغوان
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان
تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی
ست هوا؟
یا
گرفته است هنوز؟
من
در این گوشه كه از دنیا بیرون است
آفتابی
به سرم نیست
از
بهاران خبرم نیست
آنچه
میبینم دیوار است...»
خلاصه
اینکه حکایت زندانی شدن شعرا در این کشور چنان قدمتی دیرینه دارد که حتی بتوان به
طنز گفت: شاعری که زندان نکشد که شاعر نیست! با این حال، میتوان همچنان امیدوار بود که این همه سابقه برخورد با شاعران، اگر از یک سو به تشکیل «شاعران درباری» منجر شد، از سوی دیگر جبههای از شعرای آزادهای را پدید آورده که طنین صدایشان در تاریخ ماندگار شده است. همچون طنین «ناصر خسرو قبادیانی»، آنگاه که سرود:
من آنام که بر پای خوکان نریزم
مر این قیمتی دُر لفظ دَری را
پینوشت:
بد نیست ذکری هم بکنیم از «محمدرضا عالیپیام» (هالو)، علیرضا روشن، هیلا صدیقی و تمام دیگر شعرایی که دورهای را فقط به دلیل اشعارشان در زندان به سر بردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر