مقام
رهبری، به تازگی و در دیدار با جمعی از دانشجویان آمارهای ارایه شده
مبنی بر رتبه افسردگی ایرانیان را «دروغ محض و خباثت آمیز» از جانب «برخی مراکز مغرض آماری» است. این آمارها ایران را در ردهبندی نشاط اجتماعی در رتبه ۱۰۲ کشورها جهان نشان میدهد اما آیتالله خامنهای جوان
ایرانی را از با نشاطترین، فعالترین و سرزندهترین جوانان دنیا برشمردند و در مقابل،
آمار بالای خودکشی جوانان اروپایی را نشانه افسردگی در دنیای غرب دانستند. (اینجا+)
در
این مورد، رهبری برای رد ادعای افسردگی در کشور، یک آمار ملموس و قابل سنجش ارایه
کردهاند: «میزان خودکشی». اجازه بدهید سری به فهرست آمار خودکشی در میان ملل جهان
بزنیم و ببینیم وضعیت کشور ما از چه قرار است. بر اساس آمار سالانه «سازمان بهداشت
جهانی»، (از
اینجا+ ببینید) من فهرست تعدادی از کشورها را به تفکیک آمار خودکشی (نفر به
ازای هر ۱۰۰هزار نفر) جدا کردهام و آن را به ترتیب پایین به بالا مینویسم:
عربستان
سعودی ۰/۴
سوریه
۰/۴
کویت
۰/۹
عمان
۱
آذربایجان
۱.۷
مصر
۱.۷
عراق
۱.۷
لیبی ۱.۸
اردن ۲
مالزی ۳
ایتالیا ۴.۷
ایران ۵.۲
افغانستان ۵.۷
چین ۷.۸
ترکیه ۷.۹
هلند ۸.۲
نروژ ۹.۱
آلمان ۹.۲
سوییس ۹.۲
پاکستان ۹.۳
استرالیا ۱۰.۶
سوئد ۱۱.۱
آمریکا ۱۲.۱
فرانسه ۱۲.۳
ژاپن ۱۸.۵
همانطور
که قابل مشاهده است، ادعای رهبری مبنی بر بالاتر بودن آمار خودکشی در جهان غرب به
نسبت ایران تقریبا درست است. اما به همین میزان، آمار خودکشی در ایران نسبت به
بسیاری از همتایان منطقهای خودش بسیار بالا است. خودکشی در ایران ۱۳برابر
عربستان، ۶برابر کویت و ۳برابر مصر است. حتی اگر به کشورهای جنگزدهای چون سوریه،
عراق و لیبی هم مراجعه کنیم باز ما ۱۳برابر سوریه و ۳برابر عراق و لیبی خودکشی
داریم. آیا میتوان متناسب با شیوه استدلال رهبری، ادعا کرد که میزان افسردگی در
ایران چندین برابر کشورهای همسایه خودش و حتی چند برابر بیشتر از کشورهایی چون
عراق و سوریه و لیبی است؟ به نظر نمیرسد این شیوه استدلال چندان قابل قبول باشد.
در واقع، بعید است به سادگی بتوان یک نسبت مستقیم میان میزان افسردگی اجتماعی و
آمار خودکشی پیدا کرد.
اجازه
بدهید دوباره به فهرست باز گردیم. در میان کشورهایی که آمار خودکشی آنها بیشتر از
ایران است، نام اکثر کشورهای توسعه یافته و پیشرفته جهان به چشم میخورد. بدین
ترتیب میتوان گمانه زنی کرد که توسعه صنعتی و رشد مدرنیته، میتواند در مسایلی
چون انزوا و یا افسردگی انسان دخیل باشد. اما وقتی به یاد بیاوریم که آمار خودکشی
در پاکستان ۲برابر ایتالیا و خودکشی در افغانستان ۲برابر مالزی است، باز به این
نتیجه میرسیم که قطعا عناصر بیشتری در این مساله دخیل هستند.
برای
مثال میتوان به عنصر «فرهنگی» اشاره کرد. میدانیم در کشوری مثل ژاپن، خودکشی به
نوعی عملی شرافتمندانه محسوب میشود. یعنی در بسیاری از موارد یک فرد مقصر، میتواند
با خودکشی بخشی از اعتبار از دست رفته خود را به دست بیاورد. در نقطه مقابل، در
فرهنگ کاتولیک، خودکشی یکی از بالاترین گناهان است؛ تا جایی که کلیسا احتمالا از
پذیرش کفن و دفن فردی که خودکشی کرده سر باز میزند. اینکه آمار خودکشی در ژاپن،
بیش از ۴ برابر آمار خودکشی در ایتالیا است میتواند به نوعی تایید کند این فرضیه
باشد.
به بحث اصلی باز گردیم. رهبری، برای افسرده خواندن کشورهای اروپایی، به
آماری استناد میکند که از نظر منطقی مخدوش به نظر میرسد و بعید هم هست که خود
ایشان به صورت متقابل بپذیرند که جوانان ایرانی از جوانان عراقی یا اهل لیبی
افسردهتر هستند. از سوی دیگر، ایشان گرایش به عضویت جوانان اروپایی در «داعش» را
یکی دیگر از نشانههای افسردگی فراگیر اروپاییها میدانند. البته آمار دقیقی وجود
ندارد که چند درصد جوانان اروپایی به داعش پیوستهاند. همچنین آماری وجود ندارد
که چند درصد جوانان ایرانی به گروههایی چون «جیشالعدل»، «جنبش الاحوازیه»، یا
گروههای مسلح کورد پیوستهاند. آیا رهبری ایران، پیوستن برخی جوانان ایرانی به
این گروههای تروریستی داخل کشور را هم نشانهای از افسردگی جوانان ایرانی به حساب
خواهند آورد؟
اینها
همه گمانهزنی هستند. در مرحله بعد، به شواهدی میرسیم که رهبری برای نمایش سطح
نشاط در جامعه ایرانی ارایه میدهند: «جوان ایرانی که با زبان روزه و پس از شب زندهداری شب قدر، برای راهپیمایی
روز قدس در گرمای شدید تابستان به خیابان میآید، سرزنده و با نشاط و فرسنگها از افسردگی
به دور است».
ما
همچنان آماری نداریم که چند درصد جوانان ایرانی روزه میگیرند و چند درصد از روزهداران
در راهپیمایی روز قدس شرکت میکنند. در مقابل ما آمارهایی داریم از میزان مهاجرت
جوانان ایرانی به خارج از کشور. آمارهایی که مدعی هستند ۲۵درصد از تحصیلکردگان
ایرانی به کشورهای غربی مهاجرت کردهاند (اینجا+)
که از این نظر ایران بالاترین آمار مهاجرت نخبگان را دارد. همچنین بر اساس آمار
صندوق بینالمللی پول سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی (غالبا تحصیل کرده) برای
مهاجرت از ایران اقدام میکنند. (اینجا+) بعید است کسی مدعی
شود این ارقام خیره کننده، از فرط خوشی در ایران به سرشان زده که به کشورهایی با
سطح نشاط پایینتر و افسردگی بالاتر مهاجرت کنند!
اما
حتی اگر فرض کنیم آمار جوانان روزهدار حاضر در روز قدس، از آمار علاقمندان به
مهاجرت از کشور هم بیشتر باشد، پرسش اصلی این است که آیا حضور در یک راهپیمایی
حکومتی، نشانگر «شادی و نشاط» یک جامعه است؟ من نمیخواهم به نمونه کشورهایی سیاهروز
همچون کره شمالی اشاره کنم که حکومت با تبیلغات ایدئولوژیک، مغزشویی، ایجاد رانت و
ای بسا با اجبار مردم را در صف تظاهرات حکومتی ردیف میکند. اما دستکم میتوان به
ملاکهایی مراجعه کرد که سازمانهای جهانی برای سنجش سطح نشاط یک جامعه به کار میبرند:
(از اینجا+ بخوانید)
۱- سرانه ی تولید ناخالص ملی
(که استاندارد شده با ارز بین المللی است)
۲-
حمایت اجتماعی
(که در واقع پاسخ بله یا خیر بدین پرسش است که آیا در موارد بدبختی، دوست یا خانوادهای
وجود دارد که شما را کمک کند؟ این گزینه را از نظر سنجی جهانی «گلوپ» استخراج میکنند)
۳-
امید به زندگی در هنگام تولد
۴-
آزادی انتخاب
(باز هم جواب بله یا خیر در نظرسنجی گالوپ بدین پرسش که آیا فکر میکنید آزادید با
زندگیتان هر کار که خواستید بکنید؟)
۵-
بخشندگی (در واقع
اندازه گرفتهاند که چقدر بر حسب سرانه تولید ناخالص به خیریهها کمک میشود)
۶-
درک فساد (پاسخ
به دو پرسش که آیا فساد در جامعه / فساد در بازار گسترده است یا خیر؟)
۷-
اثر مثبت
(تاثیر لذت و خنده روز قبل روی همین شاخصهای ارایه شده)
۸-
اثر منفی (تأثیر
عصبانیت و نگرانی و غصه روی همین شاخصهای ارایه شده)
همانطور
که مشاهده میشود، ملاکهای ارایه شده، نه تنها قابل درک، بلکه تا اندازه خوبی
قابل سنجش هستند و روی هم رفته از ملاک مشارکت در راهپیمایی روز قدس منطقیتر به
نظر میرسند.
در
پایان، میخواهم به خبری اشاره کنم که همین چند روز پیش مشاهده کردم و شاید بهانه
نگارش این یادداشت شد: خودکشی ۱۰ نفر در روستای «قلعه رش» از توابع شهرستان
«سردشت» تنها ظرف ۲ هفته! (اینجا+)
به باورم، اینکه ما سر جای خود بنشینیم و هر خبر ناخوشایندی که به گوشمان میرسد
را صرفا انکار کنیم، به مشت کوبیدن بر امواج واقعیت شباهت دارد. شاید بتواند وجدان
ما را به سوی خوابی در آسایاش هدایت کند، اما قطعا در جهان واقعیت تغییرات مثبتی
به دنبال نخواهد داشت.
پینوشت:
با سپاس از امیرعلی نصراللهزاده بابت کمک در تکمیل آمارها.
پینوشت:
با سپاس از امیرعلی نصراللهزاده بابت کمک در تکمیل آمارها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر