۴/۱۰/۱۳۹۴

یادداشت وارده: مسوولیت و پاسخگویی


یادآوری: «یادداشت‌های وارده»، نظرات و نوشته‌های خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شده‌اند و «لزوما» هم‌راستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.


سهراب نوروزی - نوشته اخیر «آرمان امیری» (اینجا+) در نقد کنشگری مدنیِ «غنچه قوامی» و عواقب نامطلوب ناپاسخگوییِ اجتماعیِ کنشگرانی از این دست، ایجاب می‌کند که دو نکته اساسی روشن شود. نکاتی که به گمانم، قوتِ استدلال امیری را به چالش می‌کشد.

اول) به نظر می‌رسد امیری در نوشته‌اش میان «مسوولیت» (responsibility) و «پاسخگویی» (accountability) تفاوت چندانی قائل نشده است، در حالی که این دو مفهومِ نزدیک به هم، تفاوت بنیادین دارند. در ساده‌ترین تعریف، اگر فردی مسوول کاری است، باید آن را انجام دهد. اما اگر فردی پاسخگویِ چیزی است، به این معناست که او باید پاسخ نتایج عمل‌اش را بدهد. در نتیجه پاسخگویی امری است که پس از انجام کار و محقق شدن نتایج اساسا معنا و امکان بروز پیدا می‌کند (هر چند که معمولا پیش از آن‌که نتیجه‌ ناگواری رخ دهد، افرادِ پاسخگو مشخص می‌شوند که شک و شبهه‌ای پیش نیاید). همچنین، مسوولیت را می‌توان اعطا کرد، به اشتراک گذاشت، واگذار کرد، وا نهاد، یا حتی در یک جمع به اشتراک گذاشت. اما پاسخگویی امری است که باید توسط فرد گرفته و اجرا شود. شما می‌توانید یک فرد را مسوول انجام امری بدانید (یا بگمارید)، اما این امر به صورت خودکار او را پاسخگو نخواهد کرد. از طرف دیگر، مسوولیت به معنای اعطای قدرت به فرد الف برای انجام کار است، در حالی که پاسخگویی در واقع حقی است که دیگران بر گردن الف دارد. در یک توصیف کمی ضمخت‌تر می‌توان گفت که مسوولِ یک کار، عامل و علت آن کار است، در حالی که پاسخگو فردی است که اخلاقا یا قانونا یا ... وظیفه دارد به پرسش دیگران در مورد نتایج کار پاسخ دهد. در شکل‌گیری جامعه مدنی هر دو مفهوم نقش بنیادین و غیرقابل تعویض دارند. درست است که اکثر شهروندان و کنشگران مدنی مسوولیتی در محقق شدن امور ندارند، اما این به معنای پاسخگو نبودن آن‌ها برای نتایجِ کار نیست، البته تنها به شرطی که (۱) نتیجه‌ ناگوار محقق شود و (۲) عاملیتِ کنشگران مدنی در محقق شدن آن نتیجه‌ ناگوار بیشتر از عاملیت دولت و رژیم در آن باشد. اگر هر کدام از دو شرط فوق برقرار نباشد، توقع پاسخ از کنشگران مدنی اشتباه است.

از شرط (۱) استنتاج می‌شود که وقتی نتیجه‌ بدی رخ نداده، پاسخگویی در حد یک پتانسیل باقی می‌ماند. وقتی به واسطه‌ فعالیت‌های امثال قوامی هیچ اتفاق ناگواری برای تیم والیبال و فدراسیون نیافتاده، انتظار پاسخ از آن‌ها داشتن چه معنایی دارد؟ اساسا ایشان باید پاسخ کدام اشتباه یا کدام نتیجه‌ بد را بدهد؟ با این همه تاکیدِ آقای امیری بر «نتیجه‌گرایی» و نقش محوری آن به عنوان معیارِ تمیزِ عمل درست از نادرست، بهتر است نگاه کنیم و ببینیم که نتیجه‌ای که حاصل شده چیست و مسوول انجام آن کیست؟ وضعیت فعلی (اگر بشود آن را به عنوان نتیجه کار دانست) با گذشته تفاوت چندانی ندارد. نتیجه‌ محقق شده‌ فعلی این است: ادامه‌ محرومیت زنان از تماشای بازی و ادامه‌ عدم محرومیت والیبال ایران. (و صد البته که افرادی نیز بیهوده و بی‌دلیل زندانی شده‌اند)

مشخص است که به جز دولت (و البته قدرت‌های موازی) هیچ فردی یا نهادی مسوول محقق شدن این وضعیت نیست. به نظرم واضح است که علت و عامل این وضعیت هیچ کدام از شهروندان (از جمله خانم قوامی) نیستند، چرا که اساسا مسوولیتی برای حفظ یا تغییر وضع موجودِ والیبال نداشتند و ندارند. حال پرسش مهم این است که چطور می‌شود قوامی و امثال او را پاسخگوی امری دانست که اصلا محقق نشده است؟ در حالی که دولت (و قدرت‌های موازی) مسوول و عامل و علت محقق شدن این وضعیت خنده‌آور (و البته ناعادلانه) هستند.

دوم) امیری بر آن است که اصل «تعهد اجتماعی» زیربنای شکل‌گیری جامعه‌ی مدرن است. مسئله آنجاست که وی هدف تشکیل جامعه‌ مدرن را بیان نمی‌کند و به همین اصل بسنده کرده است. پرسش مهمتر از متعهد بودن یا نبودن، این است که برای چه باید متعهد بود؟ هدف از تشکیل جامعه مدرن چیست؟ از میان نظریه‌پردازان سیاسی مدرن که به این پرسش پاسخ داده‌اند، کسی را نمی‌شناسم که هدفِ متعهد بودن به قرارداد اجتماعی را خود «متعهد بودن» بداند. مثلا جان لاک هدف از شکل‌گیری جامعه‌ مدرن را محقق شدن حقوق طبیعی بشر می‌داند، یا تامس هابز هدفِ تعهد اجتماعی و شکل‌گیری جامعه‌ مدرن را تامین امنیت و حفظ انسان در برابر خویش می‌داند. در نیتجه این تعهد اجتماعی بی‌قید و شرط نیست و ای بسا که پایبندی محض به تعهد اجتماعی غرض اصلی از متعهد بودن (زندگی بهتر، احقاق حقوق طبیعی، امنیت، ...) را نقض کند. البته امیری نیز بعید است چنین استدلالی داشته باشد، اما نکته مهم این‌که اگر کسی این تعهد را زیر پا گذاشت به جای نقد کردن او به عنوان انسان غیر متعهد و «نامدنی» بهتر است اول بپرسیم چرا؟ البته این به معنای توجیهِ زیر پا گذاشتن تعهد اجتماعی به هر بهانه‌ خرد و بچه‌گانه‌ای نیست. در مورد زنان، حق آن‌ها برای لذت بردن از زندگی توسط دولت (و قدرت‌های موازی) ضایع شده است. در مورد تماشای بازی در ورزشگاه، اتفاقا این تضییع حق، کاری غیرقانونی نیز هست. درست است که دولت مسوول همه چیز نیست و پاسخگوی همه‌ مسائل نیز نباید باشد، اما در این مورد مشخص اتفاقا دولت مسوول و پاسخگو است و شهروندان حق دارند که تعهد اجتماعی خود را تا حدی زیر پا بگذارند. البته اولویت‌ها و مسائل دیگر باید در نظر گرفته شود اما می‌توان گفت که پایبندی محض به تعهد اجتماعی در واقع نقض غرض خواهد بود و انتقاد از آن به معنای چشم‌پوشی بر هدف اصلی شکل‌گیری جامعه‌ مدنی است.

پی‌نوشت:

 «مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند. یادداشت‌های وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر