۳۷ سال پیش، در
اوج روزهای پیروزی انقلاب ایران، رهبر کاریزماتیک چریکهای فلسطینی با سرعت فراوان
خود را به تهران رساند. «یاسر عرفات» معروف به «ابوعمار» تنها ۶ روز پس از انقلاب و به عنوان نخستین سیاستمدار خارجی به ایران آمد.
او پس از دیدار با آیتالله خمینی به بهشت زهرا رفت تا در سخنرانی خود بگوید: «به موشه
دایان گفتم آمریکا مال تو، من به ایران تکیه میکنم».
فلسطین،
برای سالهای سال نقطه اتصال تمامی گروههای انقلابی جهان بود. از کوبا گرفته تا
ایران؛ از جمهوریخواهان ایرلند گرفته تا جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی؛ هرجا
انقلابیون علیه استبداد، نژادپرستی و استعمار قیام میکردند، «سازمان آزادیبخش
فلسطین» را همپیمان خود میدیدند؛ اما دوران انقلابیگری هم سرانجام به پایان
رسید.
عرفات،
از ۱۹۵۹ که «جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین» (فتح) را تاسیس کرد، تا ۱۹۸۸ که قطعنامه
۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفت، ۳۰ سال تمام با اسراییل جنگید. حتی آن زمان
که ارتشهای دول عرب در عملکردی مفتضحانه طی جنگ ۶روزه توسط ارتش اسراییل تحقیر
شدند، «فتح» توانست با پیروزی در نبرد «کرامه» روحیه از دست رفته مبارزه را به
میان فلسطینیان برگرداند. اعتبار جنگاوری و پایداری عرفات در میان چریکهای جهان و
مردم فلسطین تا بدان حد بود که وقتی اسلحه را زمین گذاشت و شاخه زیتون به دست
گرفت، کمتر انسان شرافتمندی پیدا شد که بتواند او را «ترسو» یا «سازشکار» بخواند. مهر
تایید عرفات بر قطعنامه شورای امنیت رویای آزادی کامل فلسطین و محو اسراییل را
برای همیشه به دست فراموشی سپرد. بسیاری از فلسطینیان اشک ریختند و سرها را به زیر
انداختند، اما خوب میدانستند که وقتی «ابوعمار» سلاح را به زمین میگذارد، یعنی دوران
جنگ گذشته!
با
پذیرش صلح از جانب عرفات، روابط میان ایران و تشکیلات خودگردان به سرعت رو به سردی
گرایید. ایرانیان همچنان در دوران انقلابیگری به سر میبردند. حتی پایان جنگ هشت ساله با عراق هم نتوانست ایرانیان را به رویکردی یکسره متفاوت در عرصه روابط بینالملل بکشاند. سالها بعد، آیتالله خامنهای، در دورانی که اعتقاد داشت «آنانی که دم از
مذاکره با آمریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد
نیستند»،(+) در توصیف ابوعمار هم
گفت: «عرفات هم خائن است، هم احمق»! (+)
در
سال ۲۰۰۴، سرانجام اسراییلیها موفق شدند عرفات را ترور کنند تا «محمود عباس»،
همرزم دیرینه او در سازمان چریکی فتح، رهبری نهادی جدید را بر عهده بگیرد که عرفات
نه با جنگ، بلکه با مذاکره به دست آورده بود: «تشکیلات خودگردان فلسطین»! آنچه در
جهان به دولت فلسطینی شهرت دارد و تا تثبیت نهایی و رسمیت یافتن در شورای امنیت یک گام
بیشتر فاصله ندارد، اما برای سالهای سال مورد نفرت و انزجار مقامات ارشد حکومت
ایران قرار داشت!
ایرانیان
بیزار از «مذاکره» ترجیح دادند «ابومازن» را نیز به مانند سلفاش یک «خائن
سازشکار» بدانند و به جای او با گروههای مسلحانهای همچون «حماس» رابطه داشته
باشند. مشکل آنجا بود که دیپلماسی ابومازن روز به روز در جهان گسترش مییافت و اعتبار تشکیلات
خودگردان فلسطینی را در میان کشورهای جهان افزایش میداد. در برابر، «حماس» با سرعتی خیره کننده به
عنوان یک «گروهک تروریستی» مورد نفرت و انزجار جهانیان قرار میگرفت؛ اما سرانجام، نسیم تغییر به
ایران هم رسید!
این
روزها دیگر کسی نفس مذاکره و حتی توافق را نشانگر «بیسیاستی»، «بیغیرتی» و
البته «خیانت» قلمداد نمیکند. حالا ایران هم برای خروج از بحران تحریم، انزوا و
خطر جنگ، مسیر مذاکره را در پیش گرفته است. در نقطه مقابل، «حماس» که بقای خود را
در تداوم وضعیت جنگی تعریف کرده، بیش از ایران به عربستان نزدیک شده است. پس عجیب
نبود که سرانجام، درهایی که ایران به سوی آمریکا باز کرد، به روی ابومازن نیز باز
شود!
۳۷
سال پس از ورود ابوعمار، چریک اسلحه به دست، به ایران انقلابی، حالا ابومازن،
دیپلماتی با شاخه زیتون، به ایرانی قدم میگذارد که اهل مذاکره و توافق است.
متاسفانه عمر عرفات کفاف نداد تا چنین روزی را ببیند. گویا تنها گناه او این بود
که زودتر از همتایان ایرانی خود فهمید که دوران جدال و اسلحه به سر رسیده و هر
موفقیتی تنها از مسیر میز مذاکرات میگذرد. با این حال، محمود عباس این فرصت را
دارد که بخت خود را برای جلب حمایت ایرانی آزمایش کند که بزرگترین و پیشرفتهترین
اقتصادهای جهان برای ورود به بازار رقابتیاش لحظه شماری میکنند. کسی چه میداند.
شاید زمانی هم ابومازن خطاب به امثال نتانیاهو بگوید: «همه دنیا برای تو، من به
ایران تکیه میکنم»!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر