یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند و «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
مازیار وطنپرست: به نظر من جمهوری اسلامی بیشتر یک شکل از حکومت بوده تا یک ماهیت. درست، که سعی کرده مبلغ یک ایدئولوژی خاص (و من درآوردی) باشد، اما این ایدئولوژی را اگر بخواهیم در طول حیات جمهوری اسلامی بررسی کنیم میبینیم، غیر از شعار مرگ بر آمریکا و اندوه لبنان و فلسطین، نه تنها بقیه شعارها دائما در حال تغییر بوده، بلکه خود ایدئولوژی هم مثل یک جاندار دوزیست مدام در حال دگردیسی است. در صحبتهای بنیانگزار این نظام میشود دید که آشکارا صلاح یا بقای نظام را حتی بر رعایت شریعت رجحان داده است. شریعتی که علیالاصول باید تنها دغدغه یک فقیه باشد.
مواضع نظام به فراخور قدرت، موقعیت و نیز قدرت سایر بازیگران مدام در تغییر بوده است. کما اینکه از گردهمایی نهضتهای آزادیبخش در تهران سالهای 58، 59 میرسیم به هواداری از رژیم لائیک و مستبد سوریه در برابر مخالفان لیبرال و مذهبیاش وبین آذربایجان (کشورهمفرهنگ و شیعه) و ارمنستان، بیدرنگ ارمنستان را بر میگزینیم.
گفتم ج.ا. یک شکل است. اما آن شکل چیست؟ آن شکل نوعی حکومت هیئتی-ایرانی است: قبیلهگرایی بجای شایستهسالاری، تشخیص افراد بر مبنای ظاهر، محافظهکاری و سنتگرایی، نشاندن رویاها و آرزوهای ایدئولوژیک بجای حقایق مسلم سیاسی، تاخیر در اتخاذ تصمیم به طور اعم و تصمیم درست به طور ویژه، بلند پروازی و تمایل به نمایش تواناییهای بیش از حد متوسط مقدورات کشور، ایمان ویژه به اینکه از این ستون به آن ستون فرج است و این نیز بگذرد، ترس از بیان حقایق، پاسخ گفتن انتقاد باخشونت، ...
اینکه میگویم هیئتی-ایرانی به این دلیل است که بخشی از این ماهیت به ریشههای خرده فرهنگ حاکم و بخشی دیگر به فرهنگ عام ایرانی ما بر میگردد. آن بخش ایرانی حتی مختص به این نظام هم نیست. ریشههای آشکار آن را میتوان در تمامیت تاریخ معاصر و نظام شاهی پهلوی نیز سراغ کرد.
افرادی مثل آقای ظریف آشکارا تکنسینهایی هستند آموخته نظام آموزشی غرب. اگر چه در جوانی سودای ایدئواژیک داشتهاند، اما به مصداق مثل معروف «جوانی که انقلابی نباشد دل ندارد و پیری که محافظهکار نباشد عقل ندارد» از رادیکالیسم ایدئولوژیک خود به مصداق سن خویش و بلوغ اجتماعی و دگرگونی جهان و زمانه، فرسنگها فاصله گرفتهاند. آقای ظریف یک استراتژیست نیست. اما تاکتیکها را خوب میداند و در بالاترین سطوح آکادمیک و عملی تعلیم دیده و سابقه دارد. امثال او با مدیریت صحیح روشها این توانایی را دارند که بر شکل عمومی مدیریت ج.ا. تاثیر مثبت بگذارند. اگر مدیریت روشها در ج.ا. با گردشی به سوی خرد عمومی، به رهوری بهینه از امکانات و مدیریت هزینه فایده تغییر شکل یابد، در واقع شکل نظام نیز تغییر خواهد کرد و از آنجا که ماهیت این نظام هرگز ایستا و پایدار نبوده، در شکل جدید ماهیت جدیدی نیز تولید خواهد شد.
با این همه ریشههای فرهنگی ما بسیار عمیق و در مقابل تغییرات و فشارها منعطف و جان سخت هستند. آنچه در حال حاضر در سطح مدیریت نظام سیاسی ما جریان دارد، جدالی بین این دو شکل مدیریت است. البته مرزبندیها مشخص نیست: بخشی از سنتیترین اقشار و طبقات برای گریز از فشارهای داخلی (مدیریت احمدینژادی) و خارجی (تحریمها) دست به دامن تکنوکراتها شدهاند.
در این میان نیروهای مترقی جامعه باید به کنشهای سیاسی و اقتصادی جامعه حساس باشند و به آنها واکنش نشان دهند. به اعتقاد من تایید و تشویق آقای ظریف و امثال او بخشی از وظیفه نیروهای مترقی جامعه است. اما در کنار آن نباید به تمامی دل در گرو آنها داشت. فراموش نکنیم: هنوز استراتژیست شخص دیگری است.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر