فرنام شکیبافر - پوپولیسم واژهای با منشأ لاتین است. پوپولیسم از جنبهای بنیادی «ایسم»ی متفاوت با سایر ایسمهاست؛ چراكه بیش از آنكه محتوای فكری مشخصی را دارا باشد حاكی از یك سلسله رفتارها است كه در كالبد و ظرف ایسمهای گوناگونی میتواند ظهور و بروز یابد. گرچه عموماً پوپولیستها برای دستیابی به قدرت از ابزار یك ایدئولوژی بهره میبرند اما تحت شرایطی این ظرفیت را دارا هستند كه رفتاری كاملاً غیرایدئولوژیك یا حتی در ضدیت با ایدئولوژی از خود بروز دهند.
پوپولیسم در هر جامعه و در هر ساختاری به یك اندازه توان عرض اندام ندارد. پوپولیستها عموماً در جوامع توسعهنیافته، بحرانزده و دارای تودههای خوابگرد امكان عاملیت سیاسی-اجتماعی و كسب توفیق را دارند. همانطور كه آتش برای شكل گرفتن نیازمند به سه عنصر انرژی گرمایی، ماده سوختنی و اكسیژن است، پوپولیسم نیز ظهورش محتاج ملزوماتی است. انرژی گرمایی آن هیجانات و احساسات، ماده سوختنی آن جامعه ناآگاه و اكسیژن آن عدم انسجام و كارآمدی نخبگان در مقابله با آفت پوپولیسم است. همچنین فریب خوردن پارهای نخبگان و سرآمدان از شخص پوپولیست نیز میتواند به مثابه ماده اشتغالزا و كاتالیزور پوپولیسم باشد.
هر سیاستپیشهای ممكن است آلوده به سطحی از رفتارهای پوپولیستی باشد اما معمولاً زدن برچسب پوپولیست به سیاستپیشهای جایز است كه حجم بالایی از كنشهای وی برگرفته از منش پوپولیستی باشد. از همین رو در به كار بردن این واژه برای هر سیاستمداری چه در ظرف تاریخ و چه در ظرف زمانی حال باید جانب احتیاط را رعایت كرد. خاصه آنكه در زمان كنونی واژه پوپولیست بیش از هر زمانی دارای بار ارزشی منفی است و دشنام سیاسی محسوب میگردد.
ویژگیهای متن و حاشیهای و نیز مصادیق رفتاری بسیاری را در توصیف پوپولیسم میتوان برشمرد و تیپ ایدهآلی از پوپولیسم و پوپولیست بنا كرد اما باید گفت مرام هر پوپولیستی بر چند پایه اساسی استوار است كه در زیر تلاش شده به اختصار به آنها پرداخته شود:
عدم اعتقاد به ساز و كارهای معمول و ساختارمند سیاسی
پوپولیستها اساساً اعتقاد چندانی به سازمانها و ساز و كارهای سیاسی قانونی و همچنین نهادهای واسط و مدنی ندارند و در غلیظترین رفتارهای پوپولیستیشان چنانچه برای آنها میسر باشد حتی ممكن است اقدام به انحلال سازمانها و نهادهای مزبور نمایند. در عین حال معمولاً چنانچه نخواهند یا نتوانند چنین كنند رویكردی توأم با بیتوجهی و عدم تن دادن به تمایلات سازمانهای سیاسی و نهادهای مدنی در پیش میگیرند. پوپولیستها غالباً نگاهی تحقیرآمیز به نخبگان و روشنفكران و در مجموع عقلا دارند. پوپولیست دشمنان بزرگ اختیار میكند تا خود را بزرگ كند!
توسل به كنش عاطفی
سنخ رفتاری سیاستورزان پوپولیست در مواجه با عامه عموماً از نوع كنش عاطفی و احساسی است. آنان بخش زیادی از زمان خود را در میان عامه سپری میكنند، میتوانند ساعتهای متمادی و طولانی خستگیناپذیر بین مردم نطقهای آتشین ایراد كنند، به تهییج احساسات عامه میپردازند، با سخیفگویی، عامهستایی و بذله گویی و یا در مقابل با ثقیلگویی، درشتپردازی و نشان دادن عزمی راسخ تلاش دارند خود را میان مردم متفاوت با سایر سیاستمداران جلوه دهند و ... . معبد پوپولیست خیابان است!
دروغ
پوپولیستها بسیار شعار و وعید میدهند اما آن هنگام كه عنان خود در شعارپردازی و وعدهدهی را از كف میدهند بیتوجه به امكان عملی شدن آنها یا تبعات اجرایی كردن وعدههای خود هستند. گاه بیتوجه به مقوله «هزینه فرصت» وعدههایی كاملاً متناقض با یكدیگر میدهند. در آن هنگام كه چنین میكنند چه بسا به آنچه انجام میدهند آگاه نیز باشند اما سودای آنان از پیروی از این الگوی رفتاری بسیج احساسات و تمایلانی آنی عامه در راستای حمایت و پشتیبانی از خود است. همین شعارها و وعدههای بیشمار و متناقض، آنها را لاجرم به ورطه دروغ و ریا میافكند. اگر از عهده بخشی از آنچه وعده دادهاند برآیند قسم اعظمی از اظهارات خود را اختصاص به بزرگنمایی جنونآمیز آنها میكنند و اگر ناكام بمانند به آمارپردازی، گریز از عینیات، فرافكنی، غوغاسالاری، از آستین برون كردن شعارها و وعیدهای تازه و البته انداختن تقصیر بر گرده دیگران و دشمنان میپردازند. پوپولیست هیجانات و منافع كوتاهمدت عامه را علیه خیر عمومی و مصالح بلندمدت مردم بسیج میكند!
نداشتن جهانبینی و عقاید ثابت
پوپولیست معمولاً كمتر اندیشه و بینشی دارد كه به صورتی عمیق و قلبی به آنها احساس وفاداری داشته باشد و بر مبنای آن نگرشهای ثابت دست به اتخاذ سیاست و كنش انضمامی بزند. او بنده قدرت و شیفته جلب تأیید و حمایت دیگران و از جمله عامه است. وی نه در ذهنیت و نه در كردار دارای نظم نیست. نه تنها مشوش میاندیشند بلكه در عمل نیز رویهای لمپنیستی پی میگیرد. نظم مورد علاقه پوپولیست بینظمی است!
خودمحوری
پوپولیست مردمگرا نیست بلكه عامهگرا است. مردم، كلی دارای تشابهاتی در پوسته بیرونی و در عین حال دارای تمایزات و تكثر درونی هستند اما عامه تصوری كلی و متشكل از تودههای بیشكل یا همسان است. پوپولیست با عامه و ارزشها و گرایشات مقطعی و گذرای آنها سر و كار دارد. او متلون و متنوع بودن را برنمیتابد و میل به یكسانسازی همگان و همهچیز با تمایلات خود و توده پشتیبانش را دارد. پوپولیست تاب مخالفت و انتقاد را ندارد و سیریناپذیر به همه عرصههای در دسترسش چنگ میاندازد تا دستی در آنها ببرد و پروسه مشابهسازی را صورت دهد. پوپولیست پاسخگو نبوده و از شفافیت میگریزد و صرفاً ادعای پاسخگویی و شفافسازی علنی و در محضر عامه را میكند. پوپولیست نه در هجمه پیوستهاش به منتقدان خود آرام میگیرد و نه حتی رام یاران و همراهان خود میشود. او روحی سركش و ناآرام دارد. بر صدر نشاندن پوپولیست بسیاری از اوقات دشوار نیست اما پایین آوردن او از سریر مكنت گذر از هفتخان را میطلبد. نهایتاً عامهای كه روزی از جهت سرخودگی یا خوابگردی به او روی آورده بودند با آشكار شدن پیامدهای ناگوار ایجاد خلأعقلانیتی كه ناشی از روی كار آمدن شخص پوپولیست بوده از وی رویگردان میشوند. به این ترتیب در غایت امر نه تنها جامعه بلكه خود پوپولیست نیز قربانی پوپولیسم میگردد، مگر اینكه مرگ زودهنگام یا كنار رفتن قهرمانانه در اوج محبوبیت به فریادش برسد. روزهای خوش و بهار پوپولیست همچون بهار طبیعت ناپایدار است. بهاری كه خزان مردمان بوده است و چون تودهها به این امر واقف گردند درصدد انتقام برخواهند آمد. یعنی همان تودههایی كه بخشی قابل توجهی از آنها روزی سوت و كفشان گوش و جان پوپولیست را نوازش میداده است!
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
پاسخحذفاز رو دست احمدینژاد نوشتی؟
این بهترین پاسخ به کسانیست که رای دادن به مشایی رو از زاویه منافع جنبش سبز تبلیغ میکنند.
سعیدی