رضا نشلی- تلاش میشود نوشته حاضر، تا حد ممکن، کوتاه باشد.
- این نوشته با پذیرفتن این موضوع که برای تغییر، اصلاحات از انقلاب کاراتر است، نگاشته شده است.
- در این نوشته منظور از (کاندیدای) اصلاح طلبان، اصلاح طلبان درجه اول، خصوصاً خاتمی خواهد بود.
آیا جایز است، حضور اصلاحطلبان در انتخابات را مشروط به دانستن نظر آقای خامنهای در مورد حضور اصلاحطلبان کنیم؟ در صورتی که پاسخ منفی باشد، اساساً کشف نظر رهبری موضوعیتی ندارد. در این صورت جهت بررسی حالات احتمالی رجوع کنید به دو نوشته «اگر خاتمی نیاید» و «اگر خاتمی بیاید»– که هر دو پیشتر در همین وبلاگ نیز انتشار یافتهاند و به لحاظ پوشا بودن، قابل قبول و به لحاظ قوت استدلال، توصیه شدنی هستند-. در صورتی که پاسخ به سؤال اصلی، مثبت باشد و کشف نظر رهبر بر اعلام حضور اولویت داشته باشد، در ادامه با وجود اینکه این نگرش مورد نقد قرار میگیرد، شواهد و قراین موجود برای کشف نظر آقای خامنهای بازخوانی میگردند.
ضررهای احتمالی حضور اصلاح طلبان (خاتمی) بدون در نظر گرفتن نظر رهبری:
- رد صلاحیت شدن: گفته میشود که مهرهای – منظور از مهره، شخصیت سیاسی است- همچون خاتمی که باید در روز مبادا استفاده شود، در اثر عجله و آشفتگی تبدیل به مهره سوخته میشود – سوخته از این نظر که نمیتوان در چارچوب قانون از این شخصیت سیاسی استفاده کرد-. مهرهای که نتواند از سد شورای نگهبان از رهبری بگذرد، نامش چیست؟ جز مهره سوخته؟ در مقابل فایده این موضوع اتحاد بیشتر جنبش سبز و وحدت در مسیر میشود – به عبارت دیگر در این صورت، تنها مسیر باقی مانده برای اصلاح کردن، انقلاب است-.
- تایید صلاحیت شدن و اسارت مجدد در مخمصه تقلب: شاید انتخابات 88 را بتوان نقطه عطف تاریخ سیاسی معاصر بیان کرد. با وجود اینکه در این انتخابات دولت به دست حکومت سپرده شد. فضای قبل و بعد از انتخابات میتواند منجر به افزایش آگاهی جامعه، اتحاد جنبش سبز و سازماندهی جنبش در چارچوب نظام گردد. علاوه بر این، فایدهای که در حالت قبلی ذکر شد، در این حالت نیز مصداق پیدا خواهد کرد.
- تایید صلاحیت و رای نیاوردن در رقابتی سالم: در واقع خاتمی آنقدرها هم که تصور میشد مهره خارقالعادهای نبوده و جلوی فرآیند بتسازی که آفت هر جریانی است گرفته شده است. ضمن اینکه استفاده از فضای انتخاباتی که در حالت قبل ذکر شد در این حالت نیز مصداق پیدا خواهد کرد.
- تایید صلاحیت و رای آوردن، در حضور اصلح: برخی بر این باورند که گرچه خاتمی خوب است، ولی باید عملگراتر باشد تا مصلحتاندیش. لذا با حضور خاتمی جلوی اصلاحات عمیق گرفته میشود. باید بپذیریم عملگراتر از خاتمی که بتوانند تایید صلاحیت شوند وجود ندارد. یا در زندان به سر میبرند، یا آنقدر پرونده سیاسی برایشان ایجاد شده که شانس تایید صلاحیت ندارند. به علاوه نگاهی به اطرافیان او – از جمله عبدالله نوری، کرباسچی، نجفی و ... – که برنامه تحلیلی اصلاح طلبان را تدوین نمودهاند نویدبخش عملگرایی متناسب با وضعیت سیاسی کنونی است.
با این اوصاف، جایز نیست به جای استفاده از فرصت فضای انتخاباتی قبل از انتخابات، در پی فهم نظر رهبری برای حضور در انتخابات معطل ماند. – کاری که قطعاً باب میل حکومت است -.
اما باز نگری شواهد و قراین جهت کشف نظر رهبری:
15 اسفند را میتوان شروع چراغ سبز به حضور اصلاح طلبان در انتخابات و پایان تهدیدها دانست. جایی که احمد جنتی، امام جمعه موقت تهران، از خواهان انتخابات آزاد بودن دم میزند! چیزی که پیشتر و با لحنی بسیار تند توسط رهبری منع شده بود، در قم در 19 دی. این تناقض گویی آنجایی معنادارتر میشود که جنتی میگوید: «هر کسی برای شرکت در انتخابات، میتواند آزادانه ثبتنام کند».
کمتر از یک هفته بعد آقای خامنهای در مشهد همزمان از دو موضع عقب نشینی میکند. یکی از سیاست خارجه که به گفتگو تن داد و دیگری سیاست داخله که با تاکید بر حضور همه سلیقهها و جریانهای سیاسی، چراغ سبزی نشان داد به اصلاح طلبان. گرچه سعی کرد با استفاده از الفاظ تند و تهدید اسرائیل همچنان خود را رهبری انقلابی جلوه دهد، نه دیپلمات. ابتدا توکلی و سپس باهنر، در تحلیل سخنرانی رهبری، در بخش سیاست داخلی، این گونه نتیجه گرفتهاند که اجازه حضور اصلاح طلبان توسط رهبری تایید شد. شاید در این بین باید عسکر اولادی را خط مقدم خودزنی و چراغ سبز نشان دادن دانست.
نکته قابل تأمل دیگر، استفاده نشدن و یا به ندرت استفاده شدن از وقایع 88 و عنوان فتنه در سخنرانیهای جنتی و احمد خاتمی در دو نماز جمعه اخیر و رهبری در سخنرانی مشهد است – و اگر استفاده شده عموماً هشدار به احمدی نژاد بوده تا گروه دیگری-. در حالی که انتظار میرفت تا پس از چهار سال زمینه سازی و ایجاد آمادگی ذهنی و درست جایی که اصلاح طلبان به دلایل گوناگون، عدم شرکت در انتخابات را نیز به عنوان یک گزینه احتمالی میبینند، با حمله رگباری به اصلاح طلبان، به حذف بی دردسر (عدم حضور خود خواسته اصلاح طلبان و حذف آرام) یا کم دردسر (در حالی که زمینهی ذهنی در جامعه آماده است، به رد صلاحیت اصلاح طلبان اقدام نمایند)، دست یابند، به شدت از تبلیغات منفی کاستهاند. شاید باید منتظر چراغهای سبز دیگری نیز در روز های آینده بود.
اما چرا حکومت حاضر است علی رغم هزینههای هنگفتی که در گذشته پرداخت کرده، مجدداً از اصلاح طلبان استقبال کند؟ شاید به این دلیل که:
- همچنان حضور مردم در انتخابات، لازمهی مشروعیت بینالمللی حکومت است و در شرایط کنونی که فشارهای خارجی بیشتر شده، این نیاز نیز بیشتر حس میشود. حضور اصلاح طلبان تضمین حماسهی سیاسی است – تجربه ثابت کرده است-.
- در صورت حضور مشایی در انتخابات، تنها کسی که میتواند با مشایی رقابت کند، خاتمی است. حکومت خوب میداند رای آوردن مشایی یعنی تقدیم حکومت به احمدی نژاد در یک کودتای مخملی و تنزل نقش رهبری به ملکه!
- در صورتی که حکومت، این بخش از جنبش را - که معتقد است با اصلاح باید به تغییرات دست یافت - به هر روشی از سیاست رسمی کشور حذف کند، این گروه نیز به گروه حامیان فعالیتهای تند و رادیکالی تبدیل میشوند و به دست خود اتحاد را نیز بین این دو گروه در مسیر رسیدن به هدف مشترک به ارمغان میآورد.
- در سیاست خارجه چه کسی بهتر از اصلاح طلبان برای مذاکره – که رهبری اذن آن را اول فروردین سال جاری داده است -. که اگر جواب داد فبهالمراد و نعم المقصود و اگر جواب نداد تقصیرات به گردن اصلاح طلبان بیفتد. جریان حاکم هیچ تمایلی ندارد تا (به تعبیر خودشان) ننگ مذاکره با امریکا را در کارنامهی خود ثبت کند.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
بقول قیصر در فیلم قیصر :
پاسخحذفاگر رهبری دلش کوچک نشده باشد.
اگر دلش به بزرگی گذشته باشد.
خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری خواهد بود.
. . .
بعبارت دیگر
اگر خداوند رهبری را دوست داشته باشد.
اگر خداوند به رهبری توفیق بدهد.
اگر قسمت این باشد که رهبری به مردمش خدمت کند.
خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری خواهد بود.
. . .
در منطقه ای مانند خاورمیانه، وظیفه یک حکومت یا حاکم چیست؟
پاسخهای معمول و متداول را زیاد شنیده اید.
بگذارید پاسخی عملی و قابل اجرا عرض کنم.
" " وظیفه حکومت اعمال استبداد به مقدار لازم است." "
اگر میزان استبداد کم باشد بلافاصله مشخص می شود زیرا توهین و بدرفتاری در جامعه زیاد می گردد.
موضوعی که خیلی اهمیت دارد زیاد بودن استبداد است. زیرا در این حالت حکومت براحتی متوجه زیاد بودن استبداد نمی شود.
بعبارت دیگر، حکومت در اعمال استبداد نباید محکم کاری کند.
چــــرا؟
چون جامعه از بخشی از نیروهای خود محروم می شود.
نشاط و پویایی جامعه کاهش خواهد یافت.
. . .
گویی خاتمی برای شرایط امروز آفریده شده.
مناسب بودن و اصلح بودن خاتمی اظهرمن الشمس است.
امروز عدم حمایت از خاتمی بی رحمی ست نسبت به مردم بخصوص بینوایان و زحمت کشان.
شما را به پیغمبر
به مردم رحم کنید.
به مردم محبت کنید.
به مردم لطف کنید.
هیچ قدم یا قلمی بر علیه خاتمی بر ندارید.
خاتمی پسرخاله من نیست، اما بخدا هر فقیری را که می بینم گویی مادرم را دیده ام، گویی برادرم را دیده ام.
. . .
بیایید در این انتخابات رفتاری زیبا و برازنده داشته باشیم.
رفتاری که خشنودی خدا و خلق در آن باشد.
. . .
تنها نگرانی حکومت از بازگشت اصلاح طلبان، فضای نسبتأ بازی است که احتمالأ ایجاد خواهد شد و رفتارهای بی ادبانه و بی منطقی که معمولأ در فضاهای باز رخ میدهد.
این نگرانی هم دیگر محلی ندارد.
خاتمی، دوباره از سال 76 که شروع نمی کند!!!
خاتمی، خاتمی سالهای 80 تا 84 و بلکه بهتر از آن است.
همه چیز برای خوشبخت شدن مردم آماده و مهیاست.
فقط به اشخاص بزرگی نیاز است که به تحقق آن کمک کنند.
امروز هرکس دستی بر آتش دارد باید صریح نظرش را بگوید، مردم را راهنمایی کند.
جامعه را در تردید و دودلی فرو نبرید.
موفق باشید.
نتیجه چی شد اونوقت؟ خاتمی بیاید ما با شرکت خودمان می گوییم باور داریم که ایشان "ممکن است" رای بیاورد. یعنی "ممکن است" دفعه پیش تقلب نشده باشه...یعنی مثل گوسفندان فراموشکار قلعه حیوانات ، کم کم خودمون هم باورمون می شه که شاید هم تقلب نبوده اصلا...
پاسخحذفدر طول سالها نگرش دورادور من به برنامه های سیاسی نظام و با توجه به شواهد موجود استدلال من این است که حتی حضور اصلاح طلبان در دولت آینده تنها وقف و صرف باز گرداندن همان ابتدایی ترین آزادیهای به دست آمده بعد از حضور دوم خردادیها در نظام خواهد شد. در واقع این حضور تنها فایده اش این است که شاید بتوان کمی از عقبگرد نظام در مقابل آزادی های مدنی را جبران کرد. ولی این را هم باید در نظر گرفت که رهبری امروز در نقطه ضعیف تری نسبت به حضور گذشته اصلاح طلبان در حکومت قراردارد و همین امر باعث شود حتی در صورت پیروز شدن خاتمی در انتخابات عرصه را برای او در دولت تنگتر کنند و این تازه خوشبین ترین نگاه است. اما نگاه بد بینانه هم این است که نظام و رهبری در پی تدارک سنایویی باشند که خاتمی را هم به سرنوشت هاشمی در مقابل احمدی نژاد در انتخابات 84 دچار کرده وبرای همیشه از عرصه نظام محو و مات کنند. مثلا با رو کردن مهره ای به ظاهر ناشناخته ولی از پیش تعیین شده وتکرار سناریوی 88 با این تفاوت که دیگر اصلاح طلبان نمیتواندد ادعای تقلب را هم مطرح کنند
پاسخحذفاشتباهی بس بزرگ جامعه ما را فرا گرفته و آن این است که فکر می کنیم :
پاسخحذف" هدف ما باید رسیدن به آزادی باشد "
همه چیز بر اساس رسیدن به آزادی تحلیل می شود.
گویی سیاست چیزی غیر از آزادی و آزادیخواهی نیست.
وقتی به آمدن خاتمی فکر می کنند، بلافاصله این سوال به ذهن شان خطور می کند که خاتمی چقدر آزادی خواهد آورد؟
" " دل و دین و دنیای ما شده آزادی " "
آزادی گوهری ست که ارزش آن در جوامع مختلف، متفاوت است.
در بعضی جوامع، آزادی ممکن است یک پول سیاه هم نیارزد.
قیمتی که در جامعه ما روی آن گذاشته شده درواقع قیمت اروپایی آن است.
. . .
هیچوقت ما با واقع بینی به این سوال فکر نکرده ایم که:
واقعأ آزادی در جامعه ما چه تاثیر و حاصلی دارد؟
در همان دورانهایی که کم و بیش فضای سیاسی باز بوده، روزنامه های ما چقدر مفید بودند، تشکل های ما چه رفتار مفیدی داشتند؟
واقعیت این است که ما تاکنون عمیق به این موضوع فکر نکرده ایم، ما یک پرنده در قفس را با یک پرنده آزاد مقایسه و سپس آزادیخواه شده ایم!!
. . .
در این منطقه از جهان کشورها به غیر از امنیت و رشد اقتصادی و عمرانی چیز دیگری نمی توانند داشته باشند و اینها از دل آزادی و دمکراسی بدست نمی آید.
در این منطقه، هر ملتی که امنیت و رشد اقتصادی دارد باید آرام سرجایش بنشیند و به چند و چون حکومت و سیاست نپردازد.
و اگر هم ندارد فقط برای رسیدن به همین ها تلاش کند.
وقتی یک کاندیدا را ارزیابی می کنید، فقط و فقط باید ببینید چقدر رشد اقتصادی و عمرانی می تواند ایجاد کند.
چقدر می تواند مدیریت اجرایی کشور را ارتقاء دهد.
. . .
واقعیت این است که ما صد سال اشتباه رفته ایم!!
هیچ چیز جز پل ساختن، سد ساختن، پالایشگاه ساختن ... جز دوستی و رابطه با سایر کشورها، اهمیت ندارد.
بعبارت دیگر
ما همیشه بی جهت کارمان را سخت کرده ایم.
ما همیشه سری که درد نمی کرده را دستمال بسته ایم.
آقاي يوسفي من هم با شما موفق هستم كه امنيت و رونق اقتصادي مقدم بر دموكراسي هستن و آزادي بدون مدنيت ختم به هرج و مرج ميشه اما دموكراسي و آزادي رو نبايد به كل با جامعه شرقي بيگانه فرض كرد.
پاسخحذفبعد از اينكه به لحاظ امنيت داخلي و موقعيت بينالمللي يك جامعه سامان پيدا كرد و به لحاظ اقتصادي هم رشديافته شد و طبقه پايين داراي حداقل استانداردهاي زندگي، طبقه متوسط فربه و غني و طبقه سرمايهدار و بخش خصوصي حداكثريش شكل گرفت اگه اين طبقات نتونن از طريق مشاركت در تصميمگيريها، آزادي تشكل، آزادي اعتراض و ... دولتها رو در خدمت خودشون و حفظ نظم موجود دربيارن همه اين دستاوردها در لحظهاي به اراده يك دولت اقتدارگرا ميتونه از بين بره.
به علاوه حرف شما درست هست كه در دورههايي كه در ايران آزادي نسبي وجود داشته قدمهاي خيلي مثبتي بسياري اوقات جامعه نتونسته برداره ولي نبايد فراموش كرد كه رسيدن به مدنيت و آزادي سازنده نياز به تمرين زياد داره و نه دفعتاً حاصل ميشه و نه اينطوري هست كه به قول شما به كلي براي جوامع غيراروپايي دستنيافتني باشه.