لغو امتیاز «نشر چشمه»، تازهترین دستاورد جنجالی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت کودتا است. به دنبال توجیهات جناب وزیر، مسوولین نشر چشمه تلاش کردند تا با ارایه توضیحاتی نشان دهند که دلایل وزارت فرهنگ بیپایه بوده و حتما لغو مجوز انتشارات آنان عملی خلاف بوده است. (+) من چنین اعتقادی ندارم. به باور من، اگر این هفته تنها و تنها یک اتفاق متناسب رخ داده باشد همین تعطیلی نشر چشمه است!
نهادهایی که پایگاهشان را از دست میدهند محکوم به نابودی هستند
با گذشت نزدیک به یک سال از حملات دولت به «خانه سینما» و جنجالهای فراوان پیرامون تلاش برای تعطیلی این نهاد صنفی، شاید هنوز هیچ کس نتواند دقیقا پاسخ دهد که «چرا دولت برای تعطیلی چنین نهادی این همه هزینه و تلاش میکند»؟ باز هم من میگویم «دولت باید چنین میکرد، چرا که تعطیلی خانه سینما نیز تنها پاسخ متناسب به روند تغییرات اجتماعی آغاز شده پس از کودتای خرداد 88 بود».
برای من، نشر چشمه نمادی بود از مطالبات طبقه متوسط تجددگرا در عرصه انتشارات داستانی؛ همانگونه که «خانه سینما» نشانهای بود از تداوم حضور این طبقه در سینمایی که سلحشورها و دهنمکیها و شمقدریها و طالبیها به مرور آن را قبضه میکردند. شاید حقیقت داشته باشد که ظهور و صعود این کارگردانهای دولتی، تنها به مدد رانتهای حکومتی و بستن دست و پای رقبا مقدور شده باشد، اما من گمان میکنم دست کم روندی طی سه سال گذشته طی شده که تداوم حضور امثال «خانه» سینما هم به صورت طبیعی و متناسب با شرایط جامعه امکانپذیر نبود. به بیان دیگر: «آن طبقهای که خانه سینما میتوانست حضورش را در عرصه سینما نمایندگی کند و امثال نشر چشمه مطالباتش را در حوزه ادبیات برآورده سازند به مرور در حال نابودی است، پس چرا باید چنین مظاهری همچنان حفظ شوند؟»
ساخت اقتصادی کودتا
در شرایط آشوبزده سال 88، طبیعی بود که جامعه ایرانی و به ویژه سبزهای معترض بیش از هرچیز از رهبران نمادین خود توقع سخنانی آتشین در عرصه سیاست را داشته باشند. در آن بهبوحه، هشدارهای میرحسین موسوی و حتی مهدی کروبی در مورد اهداف اقتصادی کودتای خرداد چندان نمیتوانست مورد توجه اذهان سیاستزده باشد؛ پس زمانی که طرح حذف یارانهها به اجرا درآمد، نه تنها حساسیتهای شایسته و متناسبی در جامعه ایجاد نکرد، بلکه حتی گروههایی از به ظاهر منتقدان حاکمیت، با توجیهاتی نظیر «قدم برداشتن به سوی بازار آزاد» از اجرای طرح حمایت کردند بدون آنکه بدانند بزرگترین قربانی این طرح، نه اقشار کمدرآمدی که کمرشان زیر بار فقر و تورم خورد شد، بلکه طبقه متوسطی بود که اساسا در معرض نابودی قرار گرفت.
اتفاقا در این جریان حاکمیت کودتا خودش صادقانه اهداف نهاییاش را اعلام کرد. همان زمان که گفته شد «شعار شهروند قانونمدار از نطفههای اصلی انقلاب مخملي بوده است»، شنونده هوشیار میتوانست تشخیص دهد که انگشت اشاره حاکمیت کودتا به سمت بزرگترین دشمناش اشاره رفته است. در راه تثبیت حاکمیت خودکامهای که هشت سال تمام اندامش زیر گامهای حرکت به سمت اصلاحات لرزیده بود، نابودی طبقه متوسطی که مطالبات «شهروندی» داشته باشد «اوجب واجبات» است.
اینجا بود که ساخت اقتصادی کودتا، بر پایه اهداف نهایی طراحان آن شکل گرفت. هدف، جراحی کلانی بود که یک بار برای همیشه زیربناهای اقتصادی طبقه متوسط را نابود کرده، و جامعه را به انبوهی تلنبار شده از تودههای بیشکل بدل سازد. تودههایی که همواره دستانشان پیش دولت دراز است تا در قبال سربراهی و البته گرفتاری خود، صدقهای به مصداق «نان بخور و نمیر» دریافت کنند و همچنان دعاگوی ارباب پرتفقد خود باشند.
وضعیت اشتغال روز به روز بدتر میشود. کارخانهها و کارگاههای تولیدی یکی پس از دیگری تعطیل میشوند و پیمانکاران خصوصی زیر بار مطالبات معوقهای که دولت پرداخت نمیکند در حال نابودی هستند. اینها همه یعنی هر روز موجی از کارگران و کارمندان طبقه متوسط به خیل «بیکاران» افزوده میشوند. فارغالتحصیلان دانشگاه امیدی به یافتن کار مناسب در داخل کشور ندارند و این هم یعنی خروجی دانشگاههای ما که باید سرچشمه تقویت و گسترش طبقه متوسط باشد، تنها انبوهی از جوانان سرخورده و ناامید است. در این میان افزایش روزانه قیمتها با تورم بیسابقه آخرین ضربه است به پیکره نحیف این طبقه تا روز به روز ناچار شود رفاه خود را کاهش بدهد. سالنهای سینما و تیاتر خالی و خالیتر شوند و برای خرید هر کتاب بیش از هر زمانی دست و دل شما بلرزد و مدام به قیمتهای پشت جلد خیره شوید. وقتی شما نمیتوانید به سینما بروید و یا کتابی بخوانید، دیگر تغییرات رخ داده در خانه سینما و یا بازار مجوز انتشار چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
خلاصه کلام: «در کشوری که دولت بنابر تشخیص خود به حساب شهروندانش پول واریز میکند، آن شهروند سرکشی که قصد طغیان دارد و میخواهد بخواند، بداند، نظر بدهد و نقش داشته باشد محکوم به نابودی است و تنها تودههای همیشه خاموش و همیشه رام حق بقا دارند».
و ما زنده به گور میشویم
نشر چشمه دیگر نیست. به همین سادگی، و آسمان هم به زمین نخواهد رسید، همانطور که با تعطیلی خانه سینما نرسید. آسمانی به زمین نرسید چراکه پایههای اجتماعی این بناها مدتها بود سست و سستتر میشدند و دولت هیچ نکرد جز آنکه تلنگر نهایی را به این پایبستهای ویران وارد ساخت. طبقه متوسط ایرانی مدتهاست که ایستاده و نظارهگر مرگ تدریجی خود است. اندک تلاشهای پراکنده گروهی از نخبگان (نظیر هنرمندان و کارگردانان) در این وضعیت حتی نمیتواند لبخندی محو بر لبان این جماعت مسخ شده بنشاند. ما در سکوت ایستادهایم که زنده زنده در خاکمان فرو کنند؛ اما این همهی شگفتی نیست. در سرزمین شگفتیها، همیشه دست بالای دست بسیار است و شگفتانگیزتر از همه این مسخشدهها، آنانی هستند که تا خرخره در خاک فرو رفتهاند، اما همچنان برای گورکنان خود هلهله میکنند و در دفاع از جراحی اقتصادی کودتا همچنان سفسطه میبافند. به باور من تاریخ از این گروه تنها با یک تعبیر یاد خواهد کرد: «آنان بر گور خود میرقصیدند».
لیبی و سوریه و دخالت بشر دوستانه - مجتبی سمیعنژاد
پاسخحذفhttp://www.madyariran.net/?p=6504
تحلیل متینی بود. لفظ "مسخ" (با معنای لغوی تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر) مناسب به نظر نمیآید. حالت بیشتر شبیه شوکهای ناشی از فاجعهای بعد از فاجعه دیگر است که فرد در حیرت میماند و گویی توان اندیشیدن به چگونگی رهایی ازین موقعیت را ندارد و فرصتی هم نمیکند که فکر کند زیرا با فاجعهای دیگر رو به روست. گمگشتگی، سرگردانی و حیرت توصیف مناسبتری به نظر میآید.
پاسخحذفخیلی یاس آلود بود
پاسخحذفدر اینکه حکومت به این سمت حرکت میکنه باهات کاملا موافقم.
ولی فکر نکنم زیرو رو کردن یک اجتماع به این راحتی باشه. یک طبقه احتماعی رو کاملا محو کردن هم کار نشدنیی هست و همینکه اگر بشه آثار سوءش به حدی غیر قابل کنترله که کار از دست همه خارج میشه.
"در کشوری که دولت بنابر تشخیص خود به حساب شهروندانش پول واریز میکند، آن شهروند سرکشی که قصد طغیان دارد و میخواهد بخواند، بداند، نظر بدهد و نقش داشته باشد محکوم به نابودی است و تنها تودههای همیشه خاموش و همیشه رام حق بقا دارند"
پاسخحذفبا اجازه این قسمت رو با ذکر وبلاگ تو فیسبوکم میزارم.
به نظر خودت، میتوانند آنچه که در سر دارند را به طور کامل پیاده کنند یا با چیزی شبیه اثر پروانهای روبرو خواهیم شد؟
پاسخحذفنظر خودتان دربارهی آینده چیست؟