غلامرضا ر.- «آنجا که همه چیز آمیخته با ترس و نفرت باشد٬ لذت جویی کرداری سیاسی ست» - جرج اورول - ۱۹۸۴
لازم نیست زهرا کاظمی باشی و از زندان اوین عکس بگیری تا جانت به خطر بیافتد٬ کافی است زهرا بنی یعقوب باشی٬ آرام و بیصدا با نامزدت بیرون بروی تا بازداشت و کشته شوی.
وقتی منی که در خیابان بیهیچ تظاهری راه میروم مواخذه میشوم و موبایلم مورد تجسس قرار میگیرد و خودم تفتیش میشوم و کارم به تعهد و وثیقه میکشد٬ یا تویی که در میدان به کلاس زبان میروی و به خاطر مویت یا قد بلندت تذکر میشنوی٬ هدایت میشوی و عکست را چون مجرمان میگیرند و سوءسابقه و پروندهدار میشوی٬ دیگر تصور برخورد با کوچکترین کنش سیاسی در چنین فضایی دشوار نخواهد بود.
من اهل سیاست نیستم ولی سیاست چنان با زندگی درآمیخته که گریزی از آن نیست. من هم شاید مثل خیلی از هموطنان دوست داشتم اوضاع به روال مطلوب بود٬ امنیت اقتصادی و روانی داشتم و سرم به کار و علاقهام گرم بود ولی زندگی من نیز چون تقریبا تمام شهروندان این مملکت به سیاست پیوند خورده است٬ نه به عنوان کنشگر سیاسی که به عنوان کنش پذیر سیاسی! به این معنا که هر روز بیاستثنا و بلاانقطاع مواردی از تاثیرات مستقیم کردار و گفتار سیاسی را در زندگیام میبینم و لمس میکنم. از نصف شدن ارزش داراییام٬ از بازداشت دوستم٬ از تحقیر شدنم در خیابان٬ از محدودیت ارتباطاتم٬ از همین چیزهای ساده که شاید در مقابل زخمی که بسیاری از مردم از سیاست خوردهاند ناچیز باشد. من هم نمیخواهم از زندگی شخصیام بگویم٬ آنچه مرا به نوشتن واداشته است نگرانیام است از آینده خودم و میهنم که گاهی حس میکنم در میان موجهای عجیب خبری سر مسایل کم اهمیتتر نادیده میماند. خواستم به سهم خود دیدگاهم را بازتاب دهم اگرچه بعید نیست انگیزهام شخصی و برای اندکی آسودهتر شدن وجدان ناآرامم باشد که همیشه میاندیشد در سالهای حساس تاریخ کشورش کاری انجام نداده است٬ نه برای وطن که حتی برای خودش. از آرمان عزیز هم برای در اختیار گذاشتن این فرصت تشکر میکنم و از خوانندگان برای تکمیل و تنقیح مطلب به تیغ نقدشان مدد میخواهم.
به اعتقاد من آنچه بر سر ایران می رود برنامهای است بلند مدت برای تبدیل تمام فضای فرهنگی اجتماعی اقتصادی و سیاسی مملکت به فضای بسته مطلوب بخش موثر حاکمیت که فقط به تملک کامل ساحت عمومی فرهنگ و سیاست و اقتصاد راضی نیست و عملا نوع زندگی خصوصی شهروندان را هم به دلخواه خود تعیین میکند. در زیر به دو فهرست نسبتا مختصر اشاره میکنم که حاوی نمونههایی است از برخورد با شهروندان در این راستا. در فهرست نخست (الف) مواردی را که شخصا شاهد آنها بودهام یا برای نزدیکانم رخ داده است و در فهرست دوم (ب) مواردی را که اخبارش را شنیده یا خواندهام میآورم:
فهرست الف
------------
بازداشت به علت پیاده روی در خیابانی که اتفاقا محل هجوم نیروهای امنیتی بوده به همراه ضرب و شتم شدید
بازداشت به علت گزارش مغرضانه و خلاف
ضرب و شتم شدید در بازداشتگاه منجر به خونریزی مغزی
تفتیش و توقیف وسایل شخصی همچون موبایل٬ دوربین٬ لپ تاپ
ممانعت از خروج از کشور
بازداشت شبانه به علت شرکت در برنامهای تفریحی در پارک پس از چند روز
بازداشت به علت دفن متوفی در مکانی که ضد امنیت تشخیص داده شده
بازداشت به علت تجمع در اعتراض به بازداشت خانواده متوفی
تفتیش بسته پستی
فهرست ب
----------
بازداشت به علت نوع پوشش
بازداشت به علت عکسبرداری
بازداشت به علت راه رفتن با جنس مخالف
بازداشت به علت شرکت در مهمانی
بازداشت به علت شرکت در جلسه دعا
بازداشت به علت شرکت در نماز جمعه
بازداشت به علت مصاحبه
بازداشت به علت مطالبه حقوق
بازداشت به علت فعالیت قانونی انتخاباتی
بازداشت به علت خبر رسانی
بازداشت به علت نامه نگاری
بازداشت به علت رقصیدن
بازداشت به علت رابطه خانوادگی
بازداشت به علت سفر
بازداشت به علت اظهار عقیده
بازداشت به علت ابراز علاقه
اینها تنها نمونههایی است که من آن را در بخش دخالت در زندگی خصوصی ارزیابی میکنم. نمونههای عمومی در اجتماع و فرهنگ و اقتصاد چه بسا فراوانترند. اخباری از این دست میان امواج هر روزه خبری میآید و میرود و خطر آنجاست که فراموش شود یا اهمیتش مورد درک قرار نگیرد. برای نمونه تنها چند مورد از خبرهایی را که تنها در ماه اردیبهشت امسال مورد غلیان و توجه قرار گرفت لیست میکنم تا ببینیم کدامشان را با گذشت کمتر از یک ماه اصلا یادمان مانده و کدام از اهمیت مورد اشاره من برخوردار است یا در واقع چگونه می توان از میان این همه یک طرح و جهت گیری کلی را دریافت:
ماجرای دیپلمات ایرانی در استخری در برزیل
ماجرای ادعای امارات بر ابوموسی
ماجرای حذف نام خلیج فارس از سرویس نقشه گوگل
ماجرای اعتصاب غذای محمدرضا معتمدنیا
ماجرای قول شرف مرتضوی برای استعفا
ماجرای ریزش سقف مسجدی در تهران
ماجرای بازداشت نرگس محمدی
ماجرای حمله سایبری به وزارت نفت
ماجرای ممنوعیت حضور افغانها
ماجرای طرح برخورد با «بدپوششی»
ماجرای دادگاه اختلاس بزرگ
ماجرای کاهش صادرات نفت
ماجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها و افزایش تورم
ماجرای مرحله دوم انتخابات مجلس
ماجرای محکومیت کاریکاتوریست اراکی
ماجرای ترانه شاهین نجفی
ماجرای آتش سوزی بازار مبل
ماجرای کشته شدن سه کودک در برنامه تفریحی
ماجرای محکومیت امید کوکبی و مهدی رمضانی
ماجرای مذاکرات هسته ای در وینر
ماجرای اعدام مجید جمالی فشی
ماجرای توقیف داراییهای ایران در بانک میتسوبیشی
ماجرای شیوع تب کنگو در مشهد
ماجرای بررسی بودجه سال ۱۳۹۱ و حواشی (یارانهها و مساجد)
یعنی تقریبا روزانه با ماجراهای جدیدی طرف هستیم. .واکنش ما (به قیاس نفس!) عموما احساسی و زودگذر است ولی آیا قادر هستیم از این میان روند حرکت به سمت مدینه فاضله حاکمیت را دریابیم؟ حرکت به سوی جامعه نمونهای که پیش از این ژاپن اسلامی و بعد چین اسلامی بود و اینک به کره شمالی اسلامی بدل شده است. جامعه ای که در قسمتهای بعد بیشتر به آن میپردازم.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
تنها عامل بازدارنده جمهوري إسلامي براي تبديل شدن به كره شمالي اسلامي موضوع ارتباط با جهان خارج بعلت ضرورت فروش نفت بود كه گويا جامعه بين المللي اين ضرورت را نيز حذف كرد.
پاسخحذف" ماجرای شیوع تب کنگو در مشهد " شما را ناراحت می کند!!
پاسخحذف" ماجرای آتش سوزی بازار مبل " شما را ناراحت می کند!!
این نگاه ذره بینی که شما به مسائل اطراف دارید شما را به حقیقت نمی رساند.
شما در هرشرایطی می توانید ایراداتی را ردیف کنید و سپس نتیجه بگیرید که وضع خراب است!!
درست همان کاری که جوانان چهل سال قبل کردند.
مقایسه با ایده آل جز بدبختی بیشتر حاصلی ندارد.
و اما واقعیت چیست؟
در حکومت اسلامی شرایطی بهتر از سالهای 80 تا 84 ممکن نیست، اگر شما از آن شرایط هم ناراحتید بهتر است جلای وطن کنید.
حتی در حکومتی غیر اسلامی، باز هم ایجاد شرایطی بهتر از امارات ممکن نیست، اگر شرایط امارات را هم نمی پسندید بدانید که مبارزه یا آرزوهای شما هرگز به نتیجه نخواهد رسید، شما و چندین نسل بعد از شما همچنان در آرزومندی باقی خواهید ماند. همانطور که پنج نسل قبل شما هم آرزو به دل ماندند.
. . .
هیچ سیاست کلانی وجود ندارد، تمام مسائل سیاسی جامعه ما اتفاقی بوجود آمده و اتفاقی ادامه می یابد.
برحسب اتفاق مدیریت جامعه در دست افراد بسیار کوچک قرار گرفته، این احتمال نیز قویأ وجود دارد که سال آینده این مشکل برطرف شود.
. . .
بطور کلی مشکل تاریخی و امروز ما این است که معیاری برای سنجش نداریم.
معیار اکثر روشنفکران این است که فکر می کنند " هیچ موضوع ناراحت کننده ای نباید وجود داشته باشد "
اکثرأ دانسته یا ندانسته معیار را اروپای غربی می گیرند لذا از همه چیز ناراحت می شوند.
این معیار اشتباه نیست اما نتیجه ای از آن حاصل نمی شود.
شما باید موفق ترین کشور منطقه را معیار کنید. نه اینکه از هر چیزی که ناراحت شدید رفع آنرا طلب کنید.
نویسنده عزیز بسیار شیوا نوشته اند اما مسئله بسیار فراتر از این است. در حال حاضر دیگر اسم این کشور را حتی "زندان 80 میلیونی" هم نمی توان گذاشت، چون در این سی و چند سال چنان بر هر ایرانی گذشته است که در حال تبدیل شدن به موجودی به غیر از انسان است (البته دوستان این را توهین از طرف من در نظر نگیرند)، برای این ادعا دلیل هم دارم. اولین دلیلش این است که دیگر برای ایرانی "آستانه تحمل" معنی ندارد، آن قدر به او توهین شد که دیگر توهین کردن شیوه ی مورد قبول و پذیرفته شده حکومت در ایران است. این موجود دیگر هیچ حق انسانی اولیه ندارد، اگر دوستان حقوق انسانی سراغ داشتند که به همه ایرانیان داده شده، لطفا ما را هم خبر کنند.
پاسخحذفاین قصه بسیار طولانی شاید ادامه در مناسبتی دیگر.
مخلص همه تون هم هستيم
پاسخحذفنوبت شما هم ميشه
هشدار هشدار هشدار
پاسخحذفگمنامیان عامل وزارت طلاعات میباشید
نامبرده عامل دستگیری محمد رضا پور شجری(سیامک مهر) نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران میباشد
گمنامیان با طرح یک دوستی به نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران اطلاعات او را در اختیار وزارت اطلاعات قرار داده و باعث دستگیری او شود
در واقع این وظیفه و مسئولیت گمنامیان و وبلاگ او میباشد
گمنامیان تنها وظیفه اش شناسایی افراد فعال و نویسندگان وبلاگ میباشد و نه افراد عادی مثل کامنتگذاران در وبلاگها
دلیل اینکه او سالها خود را به نام گمنامیان معرفی کرده وحاضر نیست شخصیت حقیقی خود را به رغم خارج کشور بودن معرفی کند همین امر میباشد
گمنامیان قصد داشت یک سایت مثل سایت بالاترین تاسیس کند که اول از همه باید پرسید بودجه هنگفت این سایت از کجا قرار بود تامین شود جز وزارت اطلاعات ،ضمن اینکه این طرح به دلیل لو رفتن گمنامیان به عنوان عامل وزارت اطلاعات رد میشود و زیرا که باعث میشود تعداد زیادی فعال سایت به صورت یکجا دستگیر شوند که تعداد بسیاری از انها را افراد غیر فعال و به زعم وزارت اطلاعات فاقد ارزش دستگیری تشکیل میدادن به همین علت این طرع در وزارت اطلاعات رد شده
تا تمام انژی نامبرده بر روی افراد فعال همچون پور شجری متمرکز باشد
اطلاع رسانی کنید
اطلاع رسانی کنید
آدم هیچ سر در نمیاره که تو کلههای این نامردمان بی انصاف چی میگذره.
پاسخحذفتوش چی ریختس.
سرشون به چه چیزایی گرمه؟
کی بود؟انیشتین؟گفته بود اگه مردم میدونستن زمان چقدر مهمه هیچوقت کفش بند دار نمیخریدن.
الان من به ذهنم رسید که
اگر مردم میدونستن چه کارهای مهم و زیبایی برای انجام دادن هست ما هیچ کودوم از این اذیت و آزارها رو نمیدیدیم.
اگر هر کس به زیبا کردن زندگی خودش فکر میکرد و به اون اهمیت میداد،همه جا گلستون میشد...
برای غلامعلی یوسفی
پاسخحذفواقعا همینطوره.
گرچه موافق نیستم که باید کسی رو الگو کنیم و باز اون هم از داخل منطقهی خودمون...
اما به هر حال مملکت اسلامی هیچ گاه به اون ایدهآل آزادی و زیبایی نمیرسه.چون ذات دین نامبین اسلام بر پایهی زشتی و کثیفی و تباهی بنا شده.
هیچ چیز زیبایی در وجود اعمال و کردار اسلامی نیست.هیچ چیز منطقی و منصفانهای در قوانینش نیست.
ایران برای رسیدن به ایدهآلهای مدنی نیاز به نسل کشی دارد.این بازیها همینجور برای سرگرمیست.وگرنهبه حال هیچکس نفعی ندارد.
هشدار هشدار هشدار
پاسخحذفگمنامیان یکی از ماموران وزارت اطلاعات میباشد
وبلاگنویسان ایرانی اطلاع رسانی کنید
گمنامیان به عضویت در کانون وبلاگنویسان ایرانی سعی دارد اطلاعات وبلاگنویسان مخالف حکومت ایران را که در داخل کشور هستن همچون محمد رضا پور شجری به وزرات اطلاعات تقدیم کند
گمنامیان بنا به گفته های منابع موثق عامل دستگیری محمد رضا پور شجری وبلاگ نویس ایرانی میباشد
او با طرح یک دوستی صوری با محمد رضا پور شجری و گرفتن اطلاعات او تمام این اطلاعات را در اختیار ماموران حکومت قرار داد تا محمد رضا پور شجری وبلاگنویس مخالف حکومت دستگیر شود
وبلاگنویسان ایرانی مواظب به تور وزرات اطلاعات که توسط گمنامیان برای دستگیری و سرکوب انها تدارک دیده شده باشید
اطلاع رسانی کنید
اطلاع رسانی کنید
جان وبلاگنویسان ایرانی داخل کشور همچون محمد رضا پور شجری به اطلاع رسانی شما بستگی دارد
هشدار هشدار هشدار
هرانا خبر از دستگیری دو وبلاگ نویس ایرانی در داخل کشور داده است
این اطلاعات را شخص گمنامیان به وزارت اطلاعات منتقل میکنید
جان وبلاگنویسان ایرانی در خطر است
گمنامیان عامل وزارت اطلاعات میباشد
او از کانون وبلاگ نویسان ایرانی به عنوان یک تور استفاده میکند
اطلاع رسانی کنید
جان هموطنان مبارز وبلاگ نویس به اطلاع رسانی شما بستگی دارد
آقای چه اهمیت دارد کیستم
پاسخحذفخواهش من از شما اینکه در مورد وابسته بودن گمنامیان به وزارت اطلاعات اطلاع رسانی کنید
گمنامیان تمام اطلاع رسانیهای من را در وبلاگش حذف کرده
من دوبار اطلاع رسانی کردم
حتی اطلاع رسانیهایی را که در پستهای قبلی وبلاگ گمنامیان چند روز پیش گذاشته بودم را دیدم که حذف کرده
حتی وبلاگ مجمع دیوانگان را به دلیل اینکه این کامنت در ان حذف نشده از صفحه وبلاگ در قسمت فرند حذف کرده
حتی نظر شما را هم از وبلاگش حذف کرده
جان وبلاگنویسان به خاطر وابستگی کمنامیان به وزارت اطلاعات در خطر هست
اطلاع رسانی شما جان انسانها را نجات میدهد
خواهشا اطلاع رسانی کنید
من خودم یک وبلاگنویس داخل ایران هستم بنا به دلیل اینکه گمنامیان منو میشناسه نمیتوانم از وبلاگ خودم برای اطلاع رسانی استفاده کنم
چون ممکنه اطلاعات و ای پی من را هم داشته باشه
خواهشا به بقیه وبلاگنویسان اطلاع رسانی کنید
حتی
آقای صاحب وبلاگ
پاسخحذفخواهشا این کامنتهای مزخرف را پاک کن
اینها را خود من گذاشتم دلیلشم خصومت شخصی با گمنامیان بود
پس خواهشا پاکش کن
وقتی کامنتها را میبینم احساس شرم میکنم
اگر پاک کنی بی نهایت ممنون میشم
ما که در تدارک خودکشی هستیم...
پاسخحذفبه قول یک بندهخدایی: از یه جا به بعد دیگه نمیخوای هیچ چیز درست بشه، فقط میخوای همه چی تموم بشه.