به بهانه کنسرت گروه دنگ شو در دانشگاه شریف
امید رفیعیان-
«حس آهنگ رفت ... مرسی ... شب بخیر». اینها آخرین کلمات «طاها پارسا» در اجرای دوم روز پنجشنبه گروه «دنگشو» در دانشگاه شریف بود. پس از آن، هر ۶ نفر اعضای گروه، به همراه مدیر و مسوول صدا، سِن را ترک کرده و تماشاگران را در بهت و حیرت گذاشتند. به عنوان یکی از مسوولین اجرایی برنامه، که البته در آن سانس مشخص، به عنوان تماشاگر برنامه را تماشا میکردم، با همان بهتزدگی، شاهد برخورد بسیاری از حاضرین بودم. عدهای معترض به رفتار گروه بودند و عدهای دیگر سری از تاسف برای همدانشگاهیان خویش تکان میدادند. در آن میان یک چیز برایم مشخص بود؛ گرفتن هر دو موضع ساده است؛ میشود از خاطرات «آندره برتون» گفت و اجراهایشان، که انتظار گوجه و تخممرغهای پرت شده به سوی خود را میکشیدند(۱) و متقابلا میشود به سوگ فرهنگ دانشجویانِ دانشگاه اول کشور نشست، که ۸ سال پیش پذیرای اصغر فرهادی و ترانه علیدوستی بودند و چند روز پیش پذیرای گروه «دنگشو». اما بدیهی است که در هر دوی این نگاهها، آنچه قربانی میشود حقیقت ماجراست؛ هر کس به دور از انصاف قسمتی از ماجرا را حذف کرده و فارغ از آنکه روند زمانی رخدادها چه بوده، واقعه را بازتعریف میکند و در این بین خود را قادر به هر گونه نتیجهگیری میبیند. در اینگونه نگاهها غالبا آنچه نادیده گرفته میشود مرز باریک میان واژگان است و این امر موجب تفاسیر نادرست از ماجرا میشود.
سانس دوم روز پنجشنبه از ابتدا کمی متفاوت بود. تفاوت عمده آن در برخورد بعضی از تماشاچیان بود که تا حدود خوبی از دید بسیاری دیگر پنهان مانده است. دست زدن همراه با آهنگ، خندیدن و به طور کلی خوشحال بودن، نه تنها مسئلهای نبود که «دنگشو» یا گروه برگزارکننده را ناراحت کند، بلکه کاملا از آن استقبال میکردند. آنچه در این موارد باعث دلخوری میشود «لودگی» است. به وضوح مرزی میان «طراوت» و «لودگی» وجود دارد. اینکه خواننده گروه درخواست طراوت و شادی بیشتری میکند هیچ مغایرتی با ناراحتی او از تشویق استادیومی ندارد. بعید میدانم که شعارهایی چون «تیمتو بردار و ... » و صلوات فرستادن تمسخرآمیز در میان مراسم، نشانی از طراوت حاضرین داشته باشد و آن را بتوان به مفهومی غیر از لودگی تعبیر کرد. رفتاری که البته در سبقه فعالیتهای فرهنگی دانشگاه شریف کم دیده نشده است.
و اما برای درک شرایط آن اجرا، موقعیتی را در نظر بگیرید که بر روی سن، بسیار نزدیک به تماشاچیان، در حال اجرای موسیقی هستید و بعضی از آنها در حین اجرا مدام با یکدیگر صحبت کرده و یا موقع تشویق کردن، کمی به دور از شان یک اجرای فرهنگی رفتار میکنند. حالا این موقعیت را داخل «دانشگاه» در نظر بگیرید و آن هم دانشگاه و دانشجویان پرآوازه «شریف». کنسرتی که بلیطش ۶هزار تومان است، بیشتر به معنای فرهنگی بودنِ آن و احترام به دانشجو است، نه به عنوان مکانی ارزان برای تخلیه تمامی هیجانات. صحبت افراد، تشویق نادرست، تخلیه هیجان و مسایلی از این دست، به تنهایی مشکل چندانی ایجاد نمیکنند. این رفتارها زمانی زننده میشود که مدام ادامه پیدا کند و حتی با کنایه کاملا واضح سخنگوی گروه و یا تذکر مودبانه بچههای اجرایی، این مسئله تشدید شود و این روند تشدیدشونده آنقدر ادامه پیدا میکند که هنگام اجرای آخر، هر بار ساکسیفونیست قصد آغاز میکند صدای خندهها و تمسخر چند نفر تمرکزش را به هم میریزد. با تمام این اوصاف گروه، «دنگ شو» کماکان در نظر داشت قطعه دیگری را به جای آن قطعه که نتوانست، اجرا کند، اما مدیر گروه که خود در میان جمعیت نشسته بود و شاید از نزدیکترین افراد به آن جماعت لوده بود، تصمیم گرفت به علت مناسب نبودن شرایط برای اجرا، «دنگشو» قطعه آخر را اجرا نکند. تصمیمی که به زعم نگارنده به غیر از نحوه اجرای آن، تصمیمی سنجیده و معقول بود. البته شاید اگر کلام آخر اینقدر کوتاه نبود و گروه سعی در تفکیک افراد فرهنگیتر سالن مینمود، حتی بدون اجرای آخرین قطعه، برای دوستداران خویش شبی به یادماندنی رقم میزد. چیزی که به گمانم خواسته قلبی تکتک اعضای گروه بود.
سوال اینجاست که تا به کی باید چنین اتفاقاتی بیفتد اما هیچ تغییری حاصل نشود؟ نیازی به فهرست کردن قهرها و ناراحتیهای بزرگترین اساتید موسیقی چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری نیست. مشکل از آنجا آب میخورد که هنوز آداب نیاموختهایم. نمیدانیم جایی که میرویم کجاست و باید چطور رفتار کنیم. بهتر است به جای آنکه آداب ندانستن را عرف بدانیم و بگوییم چون زیاد اتفاق میافتد، پس طبیعی است، کمی بیشتر به خود آییم و چارهای بیاندیشیم. به جای آنکه رفتار آنهایی را که ناراحت میشوند نقد کنیم و آن را از سر تکبر و خودبزرگبینی ببینیم، با نگاهی دقیقتر ببینیم چه بر سر فرهنگمان آوردهاند که از دانشجوی این مملکت تا مردمان معمولی جامعه، هیچکداممان انگار بویی از نظم نبردهایم و همه حتی بر سر سادهترین مسائل، چون بر روی زمین نشستن نیز، نیاز به ناظم داریم.
مساله دیگری که نیاز به رفع ابهام دارد، مفهوم «تعهد» گروه در قبال تماشاگران خویش است. بعید میدانم تعهد اجرایی یک گروه، تعریفی نامشخص داشته باشد که اینگونه محل بحث واقع شده است. گروه «دنگشو» در سانس دوم روز پنجشنبه به همان اندازه که تعهد کرده بود برای مخاطب خود اجرا کرد، جالب آنکه نسبت به سانسهای دیگر آهنگهای بیشتر و جدیدتری خواند و سعی بر آن کرد که طبق عرف همیشگیِ اجراهای متوالی، آخرین اجرا را به بهترین اجرا تبدیل کند. ایراد اتهام کمفروشی به گروهی که با قطع برق سالن نیز به اجرای خود ادامه داده(۲)، ناشی از نگاهی یکطرفه و غیر صادقانه است، که اگر چشمان خویش را باز کند، دلایل معقولتری برای رفتار گروه خواهد یافت.
اگر بخواهیم کمی غیراحساسی به این ماجرا نگاه کنیم، میتوان مساله را به عنوان تجربهای مثبت در نظر گرفت. اجرای کنسرت گروه «دنگ شو» در دانشگاه شریف، به ما نشان داد که هنوز جنبه برگزاری یک برنامه موسیقی ساده را پیدا نکردهایم. هنوز نمیدانیم در کجا چگونه باید رفتار کرد. هنوز نمیدانیم اخلاق چیست و همچنان محدود نکردن فضا را حماقت مسئولین اجرایی میدانیم، تا آنجا که بیاییم بلیط ۶هزار تومانی را با ۱۰ برابر قیمت بفروشیم. و با تمامی این اوصاف زمانی که دست به تحلیل میبریم، ماجرا را به شکل دیگری جلوه میدهیم. شاید چاره آنجاست که برای افزایش تجربه تماشاگران، چنین برنامههایی را آنقدر ادامه دهیم تا مخاطبین، خود به فکر رعایت نظم باشند و زمانی برسد که اگر هم کسی لودگی کرد، جوابی نه از مسوولین و اجراکنندگان، که از جمعیت حاضر بشنود و رفتار خویش را اصلاح نماید. شاید چاره آنجاست که برای افزایش تجربه تماشاگران، چنین برنامههایی را آنقدر ادامه دهیم تا مخاطبین، خود به فکر رعایت نظم باشند و زمانی برسد که اگر هم کسی لودگی کرد، جوابی نه از مسوولین و اجراکنندگان، که از جمعیت حاضر بشنود و رفتار خویش را اصلاح نماید.
در این میان، شاید تنها خردهای که بتوان به گروه «دنگشو» گرفت، نه کمفروشی و خودبزرگبینی، که عدم توانایی در رساندن منظور خود به تمامی مخاطبان است؛ که به زعم نگارنده ناشی از بیتجربگی گروه در اجرای کنسرتهای دانشگاهی در ایران است. گروه «دنگشو» از واکنش بسیاری از مخاطبین خود میتوانست حدس بزند که آنها طرفداران جدی گروه هستند. میتوانست متوجه شود که آنها نیز چه انزجاری از رفتار ناشایست برخی از دانشجویان دارند و چقدر تلاش میکنند که گروه بیتوجه به آنها به کار خود ادامه دهد. شاید دلزده کردن این طرفداران چندان رخداد خوشایندی برای گروه نباشد. به هر صورت، در آن سانس افرادی حضور داشتند که با تمام وجود از اجراها لذت میبردند و در انتها به هیچ عنوان خاطرهای خوش برایشان به جا نماند. افرادی حضور داشتند که «دنگشو» را میشناختند و کارهای آنها را دنبال میکردند.
و در انتها ذکر این نکته را ضروری میدانم که اگر قرار به عذرخواهی باشد، این تیم اجرایی باشد که بدهکار است. تیم اجرایی در اجرای نهایی با توجه به موفقیت اجراهای دیگر، لحظهای گمان کرد که دانشجویان اولین دانشگاه کشور، نیاز به انتظامات ندارند و اکثر اعضای تیم، با خیالی آسوده به تماشای برنامه نشستند. به هر صورت مایه خوشحالیست که مسالهای چنین، همانطور که انتظار میرود، دانشجوی دقیق و موشکاف دانشگاه شریف را به فکر و تحلیل وا میدارد. امید است که دانشجویان عزیز این دانشگاه، در سایر زمینهها نیز اینچنین ریزبین و موشکافانه نگاه کنند.
پانویس:
(۱)سرگذشت سوررئالیسم، ترجمه عبدالله کوثری، تهران، نشر نی، ۱۳۸۱
(۲)در سانس دوم روز چهارشنبه، در میان اجرای قطعه «ای درد ای یاد یار»، به مدت کوتاهی برق سالن رفت و وصل دوباره برق سالن، گروه به اجرای خود ادامه داد.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
درود
پاسخحذفنکات آقای رفیعیان بیش از آنکه به روشن شدن ماجرا کمک کند عذر بدتر از گناه است.
1 - هر آشنای با موسیقی می داند که اجرای زنده آمادگی و اعتماد به نفس خودش را می طلبد. اگر گروهی حتی آماتور روی سن اجرای زنده اعلام کند که "حس آهنگ رفت" و صحنه را ترک کند حتما در حق شنونده خود جفا کرده است. فقط خودخواهی افراد گروه می تواند موجب این خبط باشد.
2 - رفتار نامناسب مخاطبین در همه کنسرتها وجود دارد و مذموم است. اگر از قهر اساتید موسیقی نام برده اند - که قیاستان مع الفارق است - از آنها هم پذیرفته نیست.
3 - خطاب به آقای رفیعیان و یا هر کس دیگری که گمان می کنند این اتفاق چرا در شریف افتاده است باید عرض کنم کار مخاطبین زشت و کار گروه زشت تر بوده است، فرقی ندارد که این اتفاق در شریف افتاده یا هر جای دیگر. نمی دانم تاکید ایشان بر دانشگاه اول کشور ایهام دارد یا این تصور را دارند که در دانشگاه اول(!) نباید این اتفاق می افتاده. لازم به ذکر است که در مورد موسیقی و فرهنگ جامعه صحبت می کنیم نه معادلات دیفرانسیل.
سلام
پاسخحذفدوست عزیز نگارنده،
از بسیاری از جملات شما این احساس متبادر میشود که: از دانشجویان دانشگاه اول مملکت این تصور میرود و آن تصور نمیرود یا چه و چه .......
تمایز بسیاری است بین سواد علمی و سواد فرهنگی! چه بسیار انسانهای متوسط با بهره هوشی متوسط با سواد علمی متوسط دیده ام که سواد فرهنگی عالی داشتند و چه بسیار همکلاسانی در همین دانشگاه شریف داشته ام که الفبای سواد فرهنگی را حتی نمیتوانند هجی کنند!
خواهش میکنم این تاکید نابجایی که در ادبیات اکثر بچه های شریف موج میزند را شما لااقل کنار بگذارید؛ همان خودشیفتگی مضمنی را عرض میکنم که اگر نگوییم همه دانشجویان و فارغ التحصیلان شریف الااقل 80 درصدشان دارند.
چندی پیش اورمیه بودم و کنشرت همایون شجریان رفتم. ولی واقعا فاجعه بود از نظر رعایت و نظم در حین اجرای موسیقی. عوامل اجرایی به بهترین شکل وظیفه شان را انجام می دادند. نکته قابل توجه به نظر من عدم رعایت سکوت و عدم توجه به اجرا دقیقا از جانب شنوندگان کنسرت بود. یعنی یک موبایلی افتاده دست مردم و به جای حضور در لحظه و توجه به اجرا مدام سلفی می گرفتند یا از خواننده و نوازندگان. یک مدام بیرون از سالن میرفتند برای تهیه چیپس و ساندویچ!!! راستش را بخواهید من در هر شش جهت ام به حرف زدنها و فیلم گرفتن ها اعتراض کردم. واکنش ها متفاوت بود، از شرم و سکوت گرفته تا نگاه چپ و حتی ترک قطعی سالن موسیقی. این یک معضل بسیار عمیق هست که هم بلیط تهیه کنیم و کنسرتی برویم و همزمان به آن بی توجهی کنیم.
پاسخحذف