حدود
یک ماه پیش بود. به دلیل دیگری خدمت «عباس عبدی» رسیده بودم که در خلال گفت و گو،
بحث برخوردهای رسانهای با مساله «قصاص» و درخواست «بخشش» پیش کشیده شد. آقای عبدی
بیمقدمه و با اطمینان کامل گفت «با رفتارهایی که این فعالان انجام دادند من تردید
ندارم که ریحانه اعدام میشود». از آن تاریخ به بعد، من بارها و بارها در شبکههای
اجتماعی اخباری دیدم از فعالینی که ادعا میکردند پرونده وارد مراحل خوبی شده و یک
عدهای پا در میانی کردهاند و خلاصه بارقههایی از امید دمیده شده است. صبر کردم
و منتظر پایان کار ماندم که ببینم پیشبینی عباس عبدی درست بود، یا ادعای این
دوستان. با کمال تاسف حق با آقای عبدی بود.
استدلال
آقای عبدی خیلی ساده بود: «خانواده مقتول هیچ چیزی
برای از دست دادن ندارند. یک عزیزی را که از دست دادهاند. آبرویشان را هم که
فعالین رسانهای بردند. به آنها تهمت اطلاعاتی بودن زدند. به مقتولشان تهمت
تجاوز به عنف زدند. حالا چه این اتهامات درست باشد و چه نادرست، قطعا این خانواده
انتقام تمام این بیآبروییها را با اجرای مجازات میگیرد تا دستکم به دنبال این
همه آسیبی که دیده، یک تقاصی هم گرفته باشد».
رسانهای
شدن پرونده جنایی به دادگاه «ریحانه» اختصاص ندارد و به تعداد موارد قتلی که رسانهای
میشود شاهد تکرار آن هستیم: گروهی با ادعای تلاش برای جلوگیری از «قصاص»، حالا یا
با برچسب «فعال حقوق بشر»، یا با هر برچسب دیگری وارد مساله میشوند. در ظاهر امر،
تلاش برای جلوگیری از قصاص متهمی است که به قتل «محکوم» شده، اما من ادعا میکنم
که در عمل شاهد هرچیزی هستیم بجز یک تلاش هدفمند برای مقصود اصلی!
سنت
«رضایت گرفتن» ابدا مساله جدیدی نیست و به قدمت تاریخ قصاص (که عمرش قطعا از عمر
مذهب رسمی کشور بیشتر است) سابقه دارد. مثلا در مناطق غربی کشور ما سنت «خون بس»
را داریم که معادل همین رضایت گرفتن است. اما در شیوه سنتی و ریشسفیدی، خانواده
قاتل، یا دیگر اهالی و ریشسفیدان، با مراجعه به خانواده مقتول از آنان دلجویی میکنند،
با آنان همدردی میکنند و در نهایت خواستار «گذشت، عفو و بخشش» میشوند. یعنی
اینجا مساله کاملا مشخص است: دیگران در اصل قضاوت دخالت نمیکنند، بلکه صرفا عزم
خود را جزم میکنند تا به هر طریق ممکن جان یک انسان دیگر را نجات دهند. هرچند که
آن انسان یک «قتل» مرتکب شده باشد.
در
تک تک پروندههای قتل مشهوری که طی این سالها با آن مواجه بودهایم، فعالین رسانهای،
به ویژه کاربران شبکههای مجازی، به خود این اجازه را دادهاند که در روند محاکمه
دخالت کنند. ادعا میکنند که شواهد کافی نیست. (مانند پرونده شهلا جاهد) ادعا میکنند
که متهم نمیتوانسته قاتل باشد. (مانند پرونده «دلارا دارابی» و طرح مساله راست
دست بودن یا چپ دست بودن قاتل کشیده شده بود) ادعا میکنند که متهم قصد دفاع از
خود را داشته است. (مثل همین پرونده ریحانه) تمامی این ادعاها در حالی طرح و رسانهای
میشود، که هر کدام مستلزم ارایه دقیق مدارک و شواهدی است که در نهایت باید در
دادگاه طرح شده و به تایید قاضی و یا قضات پرونده برسد. به صورت دقیقتر، اینها
مسایلی کاملا تخصصی و کارشناسی است که ابدا نباید به صورت خبری و جنجالی به رسانهها
کشیده شوند.
این
شیوه از عملکرد، دقیقا همان جایی است که من میگویم مدعیان تلاش برای جلوگیری از
اجرای مجازات اعدام را در موقعیت تناقض میان ادعا و عمل قرار میدهد. ادعای نخست
این است: «من با مجازات اعدام مخالف هستم». عملکرد این میشود: «من با مجرم بودن
این متهم مخالف هستم». نخستین ادعا، در حوزه مخالفت با اعدام است. میتواند متکی بر
اندیشه «حق حیات» باشد. در دل خود میپذیرد که انسانی ممکن است قتل هم انجام دهد،
اما همچنان محق به تداوم حیات باشد. اما روی کرد دوم فقط تلاش میکند که یک متهم
مشخص را مبرا جلوه دهد. درست در حالی که چنین تلاشی میتواند در ذات خود این تفکر
را ایجاد کند که «او لایق اعدام نیست، چون گناهکار نیست، پس اگر گناهکار بود
احتمالا اعدامش هم مشکلی نداشت!»
اگر
کسی گمان میکند روند قضاوت در دستگاه قضایی ما ایرادی دارد، میتواند برای اصلاح
روند قضایی آستینها را بالا بزند. ممکن است خواستار برپایی قانون هیاتهای منصفه
باشیم. ممکن است خواستار شفافسازی روند دادرسی باشیم. (که البته در غالب این
موارد روند دادرسی شفاف و رسانهای بوده است) ممکن است خواستار تغییرات بنیادین در
نظام حقوقی کشور باشیم. این فعالیتها به جای خود قابل تحسین و البته نقد هستند؛
اما در عین حال نباید آنها را با «تلاش برای لغو یا کاهش مجازات اعدام» خلط کنیم.
حوزه عمل کسی که تلاش میکند از خانواده مقتول «رضایت» بگیرد قطعا نباید دخالت در
روند دادرسی و حکم دادگاه باشد.
در
نهایت اینکه، خبر دیگری میگوید امروز سه زندانی در رجاییشهر به پای چوبه دار
رفتند که از این میان دو نفر (که ما نمیشناسیم و فعالین رسانهای وارد پرونده آنها
نشده بودند) با مجوز بخشش از جانب اولیای دم نجات یافتند و تنها «ریحانه جباری»
نجات پیدا نکرد. من به یاد میآورم که خانواده مقتولی که از قصاص «دلارا دارابی»
چشمپوشی نکردند هم پس از مرگ او در نامهای سرگشاده اعلام کردند که دلیل اصلی
تصمیم به اجرای حکمشان برخوردهای رسانهای بود. برای شخص من، چنین اخباری در کنار
تحقق پیشبینی جناب عبدی یک تلنگر دیگر است. تلنگری که باور کنم، تمامی آنانی که
طی این مدت، چه با حسن نیت و چه صرفا با هدف جلب توجه رسانهای وارد جزییات پرونده
ریحانه شدند، تمامی آنانی که خبری مبنی بر «قربانی» بودن ریحانه منتشر کردند، تمام
آنانی که تلاش میکردند مقتول را یک «اطلاعاتی متجاوز» جلوه دهند، همه و همه به
صورتی کاملا مستقیم در مرگ ریحانه جباری دخیل هستند. به شخصه، به عنوان انسانی که
از مرگ یک انسان دیگر سر سوزنی احساس درد و ناراحتی میکند، وظیفه مسلم خود میدانم
که تک تک این افراد را از روی سوابق اخباری که منتشر کردهاند شناسیایی کنم و اگر
در آینده از این رفتار اشتباه خود درس
نگرفتند و باز هم در پروندههای دیگری به شکلی مشابه عمل کردند با آنها نه
به چشم یک عده فعال رسانهای، بلکه به چشم «قاتلین سابقهداری» برخورد کنم که با
تکرار این عمل به «قاتلین زنجیرهای» هم بدل میشوند.
شما باید هم از خانواده قاتل و متجاوز دفاع کنید و از دروغ گویی و سانسور دفاع! همه می دانند که کشتن یک اطلاعاتی خود به خود توسط مزدوران حکومت سیاسی حساب می شود و رسانه ای می شود. شما قاتل هستید، که به جای مبارزه با اصل حکم اعدام بی گناهان، چشم به گداعی بی گناهان از ظالمان تحت عنوان " بخشش" دوختید ریحانه گناهی نداشت که طلب بخشش کند و من خوشحالم که کشته شد ولی ننگ تسلیم را نپذیرفت. این ارزو که هر کسی را خواستید بکشید و هیچ کس هم وحشی گری و تحوش شما را برملا نکند به گور خواهید برد. پیشنهاد احمقانه استین بالا زدن برای اصلاح نظام قضایی که دست مخالفانش را قطع می کند، فقط از یک آدم کاملا احمق یا یک اصلاح طلب برمی آید که این دو مترادف هم هستند!
پاسخحذفخانم جباری به قتل اعتراف کرده بودند پس نمیشه گفت بیگناه بودن. بله اعدام شاید مجازات مناسبی نباشه ولی در هر صورت ایشون گناهکار بودن. اگر میشه مدرکی مبتنی بر اطلاعاتی بودن و متجاوز بودن مقتول ارائه کنید.
حذف1- اعتراف در یک سیستم قضایی گرفته شده که نه تنها شفاف نیست بلکه سابقهِ بسیاری در پنهانکاری دارد.
حذف2- اعترافی هم که مرحومه جباری کردند دفاع از خود در برابر تجاوز بوده، از نظر حقوقی این با قتل عمد که طبق قوانین شرعی مجازات قصاص دارد متفاوت است.
شما پرونده رو خوندی!!
حذفدفاع از خود نبوده، میتونسته فرار کنه ولی با چاقو طرف رو از پشت زده!
من پرونده را نخواندم، آنچه متهم در نامه سرگشاده ادعا کرده بود خواندم، اما اگر من پروندهِ مشکوک را نخواندم مگر شما خواندید که اینطور محکم نظر دادید؟! خوب است اول حرفی که میخواهید بزنید برای خودتان بسنجید.
حذفبله من پرنده را خواندم. ریحانه از شب قبل چاقوی ۳۰ سانتی تهیه کرده بوده و به دوست پسرش اس ام اس داده بوده که سربندی را می کشد. چاقو از پشت زده شده و همسایه ها سر و صدا و داد و فریادی نشنیده اند.
حذفهممیهن عزیز آنچه شما خواندید بهش میگویند «گزارش» که روزنامهها و رسانههایر تولید میکنند، این گزارشهایی که نام میبرید هم رسانههایی که زیر سانسور شدید هستند و خط قرمزهای بسیار دارند، تولید کردند. پرونده را هیچجای دنیا غیر از قضات و عاملین قضایی نمیخوانند. حالا شاید برایتان سوال باشد پس دیگران چطور میشود آگاهی و نظارت بر جریانِ یک محاکمه، بررسی روند تحقیقات درمورد یک قتل قرار بگیرند، جواب: وجود رسانههای آزاد، دادگاههای علنی، وجود هیأت منصفه در دادگاه. توجهتان را به پیگیری همین تروریست اسدپاشی اخیر جلب میکنم و آنچه در یک هفته از قول مسوولین در رسانههای داخلی خواندیم: یکبار گفته میشود چهارنفر مورد حمله قرار گرفتند و ربطی به هم ندارند، بعد از سه تا نه نفر، بعد گفته میشود این زنجیرهیی بوده و به هم ربط داند و دوباره یکنفر دیگ میگوید ربط ندارد. بعد سهبار خبر از دستگیری یکنفر تا سهنفر میدهند، بعد دادستان کل کشور میگوید هنوز کسی بهعنوان مظنون شناسایی یا دستگیر نشده، بعد دوباره میگویند از قربانیان خواستند مظنونین را ببینند و شناسایی کنند و البته در تمام این موارد میشنویم کار دست سرویسهای اطلاعاتی بیگانه در کاز بوده، از جمله از معاون مودب و پاکدست قوهقضاییه جنابِ جواد لاریجانی. موفق باشید و آگاه.
حذفسلام،
بنیاد نظام قضایی ما بر نظر یک فرد قرار گرفته و آن ولی فقیه است. خواه ناخواه سیطره ابواب جمعی ایشان شامل بیت، سپاه، بسیج، مجلس خبرگان، مصلحت نظام، رئیسر قوه قضائیه ، مجلس شورای اسلامی، نهادهای تحت امرمستقیم ایشان ، سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور بر کل جریانات جزیی و کلی کشور تاثیر گذار است.
در هیچکدام از موارد بالا مردم نقش مستقیمی بر نظارت ندارند از طریق نهادهای مردمی و تخصصی مستقل و آزاد. بنابراین پیشنهاد شما برای پوشاندن واقعیات است.
تا اونجایی که میدونم بنیان قضایی ما بر پایهی ولی فقیه نیست. حالا شما با «ولی فقیه» و «سیستم قضایی مملکت» مخالفی دلیل نمیشه که این دوتا بر پایهی همدیگه باشن.
حذفسیستم قضایی بر پایه شرع است و شرع قانون نیست بلکه تفسیر، برداشت و رأیی است که فقها از دین میدهند٫ پس سیستم قضایی فقاهتیست اگر دوست بالا منظورشان این باشد و البته ولیفقیه بعنوان ارشدترین سیاستگذار در این سیستم فقاهتی که قانون نیست و میتواند اشکال مختلف به خود بگیرد بیتاثیر نیست ( مثلاً نفی بلد = اعدام) و علاوه بر این رئیس قوه قضا هم انتخاب و سلیقه مستقیم ولیفقیه است. عفو، ضابطین قضایی و مجریان قانون همه در ید یگانه ولیفقیه است. حالا اگر بخواهیم بین دو گزینهیی دوست دیگرمان و شما گفتید یکی را انتخاب کنیم، بنظرتان کدام نزدیکتر به واقعیت است؟
حذفاون دو نفر دیگه بخشیده نشدن
پاسخحذفاین خبر الکی رو از اول تسنیم شایعه کرد
آرمان عزیز من با تو در این مورد کاملا هم عقیده ام. به جز پاراگراف آخر ...... سه بار خوندم، چون باور نمی کردم آرمان امیری اینجوری حرف زده باشه
پاسخحذف" به شخصه، به عنوان انسانی که از مرگ یک انسان دیگر سر سوزنی احساس درد و ناراحتی میکند، وظیفه مسلم خود میدانم که تک تک این افراد را از روی سوابق اخباری که منتشر کردهاند شناسیایی کنم و اگر در آینده از این رفتار اشتباه خود درس نگرفتند و باز هم در پروندههای دیگری به شکلی مشابه عمل کردند با آنها نه به چشم یک عده فعال رسانهای، بلکه به چشم «قاتلین سابقهداری» برخورد کنم که با تکرار این عمل به «قاتلین زنجیرهای» هم بدل میشوند."
کمی که آروم تر شدی دوباره فکر کن. بسیاری از کسانی که در زمره قاتلین زنجیره ای قرارشون دادی انسان های شریفی اند که در این مورد متفاوت از من و تو فکر می کنند. همیشه این احتمال داره که ما خودمون داریم اشتباه می کنیم. مگه نه؟ زیاده روی کردی برادر
نه رفیق جان، تیتر و بند آخر شتابزده یا هیجانی نبوده است. اتفاقا روی آن فکر شده. میخواستم تیتر را بگذارم «شبکههای اجتماعی به مثابه قاتلین زنجیرهای». اما دیدم شبکههای اجتماعی همیشه یکجانبه عمل نمیکنند. گاهی هم کارکرد مناسبی دارند. در بسیاری از موارد حتی سبب شدهاند که خانواده مقتول رضایت دهند. پس مشکل شبکهها نیستند. مشکل برخی از کاربران این شبکهها هستند که عملکرد بدی دارند.
حذفدر مورد بند آخر هم یک بار دیگر به عکس نوشته مراجعه کنید. کسی که این همه به خودش زحمت داده تا چنین تصویری درست کند، بیشباهت به این نیست که گام به گام نقشه یک قتل را کشیده و یا طناب دار را به گردن قاتل انداخته است. خانواده مقتول کافی بوده یکی از این تصاویر را ببینند تا تصمیمشان برای اجرای حکم قطعی شود. اما دوستان ما چه میکنند؟ فکر میکنید از کردههای خود پشیمان شدهاند؟ نه، موجی از توهین و فحاشی است که به خانواده مقتول روانه شده و در مقابل از ریحانه جباری (مجرمی که در دادگاه جنایت او به اثبات رسیده) با عناوینی همچون «شهیده» یاد میکنند. اینها به نظرم ربطی به اینکه من هم ممکن است اشتباه کنم یا نه ندارند.
شما اگر توانستید یک سری به این لینک، نوتی که نوشته و کامنتهایی که دریافت کرده بزنید ببینیم با یک اشتباه مواجه هستیم:
حذفhttps://www.facebook.com/sepidedam/photos/a.76709008953.72388.75638168953/10152778601403954/?type=1
مشکل عمده این چرخه قصاص است، یعنی سپردنِ قانون بدستِ خانواده مقتول. بله در شرایط فعلی حس خوانخواهی، خشم، تحریکشدن خانواده مقتول است که تعیین کننده است (به فرض اینکه تحقیقات و نتایج قضایی درست باشد)، هیچ آدمی هم بری نیست از اینکه وقتی مقتولی دارد حس انتقام در او بنا به همین دلایل شدت بیشتر نگیرد. اما آرمان عزیز قاتل زنجیرهیی نمیتواند شبکههای اجتماعی باشد، شاید نادانی زنجیرهیی همانند آگاهی زنجیرهیی در آن شدت و ضعف بگیرد اما قاتل سیستمیست که بار مسوولیت را از روی خودش برمیدارد و آنرا وابسته میکند به تحریک شدن به انتقام یا گذشت نزدیکان مقتول توسط دیگران. اتفاقاً از این دیدگاه نوشتهتات بسیار روشنگر است که رای نهایی این سیستم میتواند چقدر ناپایدار، مذبذبانه و نامشخص باشد.
حذفاز شبکه اجتماعی هم فراتره. یادم هست سر پرونده "دلارا دارابی" یک جوی راه افتاده بود که دختر هنرمند رو دارند اعدام میکنند و حتی گالری گلستان نمایشگاه نقاشی های دلارا دارابی رو برگزار کرد که واقعا نمیدونم میشه قضاوتی در مورد درست یا غلط بودنش کرد. ولی این داستان که دختر زیبا، جوان، هنرمند یا پسر بازیگر و فوتبالیست نباید اعدام بشه، برای من معنی این رو میده که یعنی دختر زشت و مهاجر افغان و مرد یاغی حالا اگر اعدام شد مشکلی نیست. حتی می خوام بسط بدم به داستان گروگان گیری سرباز های ایرانی توسط جیش العدل. انگار که تو اون وضعیت اگر جیش العدل نیروهای سپاه رو میگرفت اونها مستحق مرگ بودند از نظر کاربران شبکه های اجتماعی. خصوصی کردن مسئله و تداعی کردن لحظه های مشابه عین بی اخلاقیه.
پاسخحذف