۹/۲۶/۱۳۹۸

در ضرورت شناخت و پرهیز از «کلبی‌مسلکیِ مدرن»




«کلبی‌مسلکی» (Cynics) را معمولا به عنوان یکی از قدیمی‌ترین فلسفه‌های یونان باستان می‌شناسیم. موسس آن «آنتیستنس» از شاگردان سقراط بود. او اصالت را به طبیعت می‌داد و تمامی قواعد زیست مدنی (پولتیکال) را نوعی انحراف قلمداد می‌کرد. سعادت بشر را در رهایی از قید و بندهای اجتماعی می‌دانست و در نتیجه تمامی فلسفه‌های روز، انواع و اقسام نهادهای اجتماعی و حتی آداب و سنن جامعه را نقد می‌کردند و زیر پا می‌گذاشت. گاهی هم کار کلبیون بالا می‌گرفت و چنان افراط می‌کردند که رفتارهایشان نفرت‌انگیز به نظر می‌رسید. مثلا عریان در سطح جامعه ظاهر می‌شدند یا در ملاء عام قضای حاجت می‌کردند. به همین دلیل آن‌ها را «کلبیون»، یعنی جماعتی که مثل سگ‌ها رفتار می‌کنند می‌خواندند. البته، نمی‌توان اندیشه آن‌ها را به سادگی تحقیر کرد چرا که اولا یک پشتوانه نظری بسیار منسجم داشتند. در ثانی، رویکردی منفعل و جامعه‌گریز نداشتند. بلکه بنابر فلسفه خود، به صورتی فعال و اجتماعی برای رهایی بشر تلاش می‌کردند.

قرن‌ها پس از کلبیون یونانی، یک شیوه رفتاری در سطح جوامع مدرن ظهور یافت که در ظاهر بسیار شبیه همان کلبی‌مسکلی باستانی بود. حتما شما هم با افرادی برخورد کرده‌اید که به صورت مداوم همه هنجارها، عرف و قراردادهای اجتماعی را تحقیر کرده و به زعم خود مورد انتقاد قرار می‌دهند. به هر نوع قانون و قاعده و فرهنگی بی‌اعتماد هستند. «سیاست» را به کل «بی‌پدر و مادر» می‌خوانند و خلاصه به تعبیر خودمانی، مدام ساز مخالف کوک کرده و «غر» می‌زنند.

این گروه کلبی‌مسلک‌های مدرن هستند اما برخلاف همتای باستانی خود، رفتارشان را وامدار هیچ فلسفه یا پشتوانه‌ای منسجم نظری نیستند. اینان هرگز در مقابل آنچه انکار می‌کنند نسخه‌ای برای عرضه ندارند. پس نه تنها هدفی اجتماعی را مد نظر ندارند و به دنبال راه‌کاری برای خیر جمعی نیستند، بلکه حتی در منفعت‌طلبی شخصی نیز علیل و منفعل هستند. یعنی حتی نمی‌توانند خود را از قید نیازها و تحمیل‌هایی که سیستم سیاسی و اجتماعی بر آنان تحمیل کرده رهایی بخشند. کلبی‌مسلک یونانی سیاست و هنجارهای اجتماعی را عارضه‌ای در زیست بشری می‌دانست، پس به صورت فعالانه‌ای با آن درگیر می‌شد؛ کلبی مسلک مدرن اما از هرگونه جدال و درگیری با سیاست یا اجتماع پرهیز می‌کند، هر نوع حرکت جمعی را تخطئه کرده و در حالی که ظاهر منتقد به خود می‌گیرد، عملا به «سازگاری‌طلبی» و «مماشات» (که با «رواداری فعال» متفاوت است) روی می‌آورد.

کلبی‌مسلک مدرن، به ویژه در زمانه گسترش شبکه‌های اجتماعی درخشش بیشتری می‌یابد. بخشی از منطق این فضا آن است که هرکس بیشتر غر زد و همه را تخطئه کرد «رادیکال‌تر» و ای بسا «اندیشمندتر» به نظر می‌رسد. طبیعی است که با چنین منطقی، یک کلبی‌مسلک مدرن فرصت دارد تا سرحد جایگاه «نخبه منتقد» ترفیع پیدا کند. برای مثال، «احمد زیدآبادی» برای من تجسم نابی از همین «کلبی‌مسکلی مدرن» است!

یک ناظر خردمند، با مشاهده مجموعه‌ای از مواضع انتقادی زیدآبادی، منطقا به این پرسش می‌رسد که اگر هم «صندوق‌محوری اصلاح‌طلبان» محافظه‌کارانه و ابتر است، (اینجا) هم براندازی سلطنت‌طلب‌ها و یا دخالت خارجی‌ها محکوم است، و هم رویکرد رادیکال و جامعه‌محور موسوی را باید ناشی از بی‌اطلاعی او از وضع کشور دانست، (اینجا) پس آن راه حل جدید و متفاوتی که جناب زیدآبادی بدان دست یافته‌اند چیست؟ اما چنین ناظری باید بداند که این پرسش از یک «کلبی‌مسلک مدرن» همواره بی‌پاسخ خواهند ماند، چرا که رویه کلبی‌مسلک مدرن از جنس «اندیشه انتقادی» نیست که با به چالش کشیدن راه‌حل‌های نامطلوب، در صدد اشاره به راه حل درست برآید.

تمام تقلاهای کلبی‌مسلک مدرن برای پوشاندن انسداد فکری و انفعال کامل اجتماعی و سیاسی خود است و در این مسیر تا بدان‌جا پیش می‌رود که حتی امضاکنندگان یک بیانیه را به باد انتقاد بگیرد، فقط به این گناه که جناح اقتدارگرا از آن‌ها طلب‌کار شده! (اینجا) شاید بپرسید کسی که توسط یک جریان اقتدارگرا محاکمه و زندانی شده، چطور اخلاقا به خودش این اجازه را می‌دهد تا دیگران را صرفا به گناه «طلب‌کار شدن» همان جناح اقتدارگرا تخطئه کند؟ اما واقعیت این است که سخن گفتن از «اخلاق اجتماعی» با کلبی‌مسلک مدرن یکسره بیهوده و باطل است، چون اساس این مرام، بر پایه فقدان یک تعهد اخلاق اجتماعی استوار است.

«کلبی‌مسکی مدرن»، بی‌شک یک عارضه و انحراف جدی و خطرناک در زیست مدنی شهروندان است. عارضه‌ای که گسترش آن، درست به اندازه گسترش پوپولیسم، مدنیت‌ستیز است. رویکردی که به نابودی فرهنگ پویای تعهدپذیری و مشارکت سازنده شهروندی می‌انجامد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر