به
نظر میرسد پرونده «مینو خالقی» میرود که آرام آرام به دست فراموشی سپرده شود.
البته هنوز پیدا میشوند معدود چهرههایی که سفت و سخت پیگیر پرونده و خواستار
اعاده حق مردم و نماینده منتخب آنها هستند. در راس این چهرهها باید از علی مطهری
اسم برد.
مورد
خاص مینو خالقی و دفاع سفت و سخت علی مطهری از حق ایشان، از یک منظر برای من اهمیت
ویژهای دارد: مسالهای که خانم خالقی را به اتهام آن مورد حمله قرار داده و جلوی
ورودش به مجلس را گرفتند «بیحجابی» بود. یعنی دقیقا همان موضوعی که از جانب بدنه
اصلاحطلبان پاشنه آشیل و یا نقطه اختلاف با جناب مطهری حساب میشد.
علی
مطهری، طی این چند سال تاکید سفت و سختی بر اجرای بدون تنازل قانون داشته است. در
موارد بسیاری، قانونشکنی را مقامات امنیتی و قضایی و حتی رهبران ارشد کشور مرتکب
شدهاند. در این موارد، شجاعت مطهری مورد ستایش و حمایت اصلاحطلبان و دیگر جریانهای
منتقد قرار گرفته است. اما در مورد مساله حجاب، کفه ترازوی قانون به سمتی سنگینی
کرده که بخش عمدهای از منتقدان با آن موافق نیستند و این دقیقا نقطه افتراق مطهری
با بدنه اصلاحطلبان بود. مطهری چنان بر لزوم اجرای قوانین مربوط به حجاب و برخورد
با بدحجابی و بدپوششی تاکید داشته، که بسیاری از زنان، به ویژه آنان که خود را پیگیر
مساله آزادی حجاب میدانند با او از در دشمنی درآمدند.
حالا
اتفاق جالبی رخ داده است. قانونمداری علی مطهری، به دفاع از حق نمایندهای
انجامیده که اتهامش بیحجابی است. در این بزنگاه تاریخی، مشخصا جناب مطهری میان
اعتقادات شخصی خودش و نص صریح قانون، طرف قانونمداری را گرفته است. مقایسه کنید
با نامزدهای پرمدعایی که با شعارهای شیک اصلاحطلبانه و ژستهای تبلیغاتی در کنار
بانوان تلاش میکردند خود را مدافع حقوق زنان جلوه دهند، اما در فقره حاضر حتی محض
حفظ ظاهر هم که شده صدایشان در نیامده است.
به
شخصه موارد متعدد و صریحی را به خاطر دارم که دوستانی با پلاکارد فمنیستی تاکید
فراوان داشتند که حتی اگر بخواهند به فهرست کامل اصلاحطلبان رای بدهند باز هم تحت
هیچ شرایطی به علی مطهری رای نخواهند تا او تاوان فعالیتهای «زن ستیز» خود را
ببیند. آنچه من دارم میبینم این است که نمایندگان مورد حمایت این دوستان سکوت
کردهاند و همان نماینده «زنستیز» تنها صدای رسای دفاع از حقوق خانم خالقی است. تنها
نتیجهای که در این نوشته کوتاه میخواهم بگیرم این است که فرقی نمیکند ما خود را
زیر چه پلاکارد یا هویتی تعریف کردهایم. فمنیست، فعال حقوق بشر، اصلاحطلب یا هر
چیز دیگر. شرط اول فعالیت اجتماعی آن است که بتوانیم جایی فراتر نوک بینی خود را
ببینیم. اگر ما داعیهدار آن هستیم که قصد داریم در سطح جامعه خود دست به اصلاحات
بزنیم و احتمالا عدهای را از گمراهی نجات دهیم، ابتدا باید ثابت کنیم حداقلهای
توان تحلیل شرایط را فراتر از تسلیم چشم و گوش بسته در برابر «ظواهر امر» دارا
هستیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر