تیرماه
امسال، رهبری نظام در دیدار با گروهی از دانشجویان، بخش قابل توجهی از صحبتهای
خودش را بر روی مساله «اسلام رحمانی» متمرکز کرد و به انتقاد شدید از این مفهوم و
رویکرد خاصی که بر اساس آن ترویج میشود پرداخت. (اینجا+) دو ماه بعد،
سیدمحمد خاتمی نیز در جمع دیگری از دانشجویان حاضر شد تا یک بار دیگر بر لزوم
پایبندی به «اسلام رحمانی» تاکید کند (اینجا+) و به صورتی
غیرمستقیم وارد جدالی شود که به باور من، از هر نظر، جدال امروز جامعه ما به حساب
میآید. به باور من، این مواجهه غیرمستقیم را در سه محور مختلف میتوان مورد بررسی
قرار داد:
جنبه
نخست: خاستگاه فکری
اینجا
جایی که بنده نیز با آقای خامنهای، دستکم در سطح ریشهشناسی این مفهوم موافق
هستم. ایشان در اشاره به ریشههای فکری این اسلام رحمانی گفتهاند: «انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند
که این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشاتگرفته از لیبرالیسم».
به
باور من نیز مفهومی که از دوره اصلاحات به نوعی توسط سیدمحمد خاتمی وارد فضای
سیاسی کشور شد، ریشه در برخی دریافتهای لیبرالیستی دارد. هرچند سیدمحمد خاتمی
تاکید دارد که نطفههای این اسلام رحمانی
را میتوان در آثار و گفتار و رفتار بزرگانی همچون آیتالله طالقانی جست، و هرچند
با جست و جویی در ادبیات فقهی، روایات و یا حتی ادبیات کلاسیک ایرانی نیز میتوانیم
به نمونههای مشابهی از این مفهوم اشاره کنیم، اما در نهایت نمیتوان انکار کرد که
اندیشه پذیرش مخالف، تفکری است که در بنیان فکری لیبرالیسم به بلوغ خود رسیده است.
در
موارد دیگر، اشارات گنگ و پراکندهای چون «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»،
هرچند در ظاهر شباهت غیرقابل انکاری به مفهوم پذیرش مخالف، اما عملا برآمده از
روحیه سهلانگار و منفعلانه جامعه است. چنین جامعهای، پذیرش تکثر را، نه بر پایه
گفتوگوی متقابل و بلوغی در درک و هضم این کثرت، بلکه به تعبیر «حاتم قادری»، صرفا
بر پایه نوعی اندیشه «زندگی کن و بگذار زندگی کنند» بنا کرده است. شاید مثل «موسی
به دیناش، عیسی به دیناش» بهتر بتواند این مرزبندی انفعالی را مشخص کند. توصیهای
که بیشتر بر ادامه حیات بدون هرگونه تقابل اندیشه را توصیه میکند. هرچند از دل
چنین توصیهای بتوان به پرهیز از تقابلگری و جدالهای خونین میان تفکرات مختلف
دست یافت، اما در عین حال برخورد سازنده و مواجهه فعال و نقاد میان اندیشههای
متفاوت نیز در آن نفی و نهی میشود.
بدین
ترتیب تکثرهای بنیادین در دل یک جامعه، همچون هستههای مستقل و بیارتباط با
یکدیگر از هرگونه مواجهه با جهان بیرون مصون میمانند. چنین رویکردی، یکسره در
تضاد با اندیشهای است که میگوید: «با تو مخالف هستم، اما جانم را فدا میکنم تا
آزادانه حرفات را بزنی». این بلوغ در پذیرش تکثر، بیشتر وجهی فعال دارد که خواهان
بروز هرچه بیشتر تکثر در جامعه میشود، چرا که عمیقا باور دارد تنها از دل مواجهه فعالانه
اندیشههای متکثر است که امکان رشد هر یک از طرفین پدید میآید.
جنبه
دوم: بستر سیاسی و بهانههای طرح موضوع
سخنرانی
رهبر درست در زمانی انجام شد که بحث مذاکرات هستهای و البته رابطه با آمریکا به
اوج خود رسیده بود. البته رهبری هیچ ابایی هم نداشت که در جای جای کلام خود به صورت
مستقیم به آمریکا اشاره کند و با تاکید بر اینکه تیم مذاکره کننده هستهای را از
هرگونه مذاکره با آمریکا در زمینههای غیرهستهای منع کرده است، تصریح کند «اگر منظور از اسلام رحمانی این است که
ما به همه موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست
نیست».
رهبری،
بنابر روال معمول خود، تلاش میکند تا گفتمان «رحمت» را به نوعی وادادگی در برابر
قدرتهای جهان تعبیر کند. جایی که گفتمان مورد پسند ایشان، «اشداء علی الکفار» است
و نه «با دشمنان مدارا». البته، گفتمان غالب کنونی، ابدا در انحصار شخص ایشان و
حتی جناح اصولگرایی نیست. دامنه آنان که تصور میکنند با شعار «النصر بالرعب»
توانایی پیروزی بر هر مشکلی را دارند نه تنها به مدعیان اصلاحطلبی کشیده شده،
بلکه حتی تا اپوزوسیون برانداز نظام هم پیش رفته است. حالا دیگر بعید نیست که حتی یک
سلطنتطلب را در صف مدافعان سیاستهای مداخلهجویانه حکومت در سطح منطقه مشاهده
کنیم.
در
مقابل، سیدمحمد خاتمی پاسخ میدهد که: «اسلام رحمانی به معنی اسلام واداده در مقابل بیگانه و دشمن و سرکوبگر
نیست و خیلی هم مقاومت میکند اما اسلامی است که نسبت به حقوق انسان و کرامت
انسانی و ابتناء قدرت به رای مردم، به توسعه و پیشرفت و عدالت میاندیشد».
در اینجا، وارد جدالی میشویم که به باورم مرزهایاش از معادلات منطقهای و مباحث
مصداقی فراتر میرود و به زیربنای اندیشه اصلاحطلبی باز میگردد. من ترجیح میدهم
آن را در بخش سوم باز کنم.
جنبه
سوم: مرزبندی میان اصلاحطلب و مستبد
مقام
رهبری در بخشی از سخنان خود تاکید میکند که «اگر معنای اسلام رحمانی این است که ما با دشمنانی که علیه
اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش میکنند و از هیچ
کوششی فروگذار نمیکنند، بایستی با چهره محبّتآمیز، با دل صاف و پاک برخورد کنیم،
نه، این اسلام نیست. اینجور معارفِ مندرآوردیِ خودساخته را من توصیه نمیکنم».
ظاهر
کلام، میتواند از جنس همان برخورد قهرآمیز با دشمنان خارجی به حساب آید. اما
واقعیت این است که چنین ذهنیتی، هرچند در آغاز نطفه فکریاش را بر روی یک دشمن
بیگانه شکل میدهد، خیلی زود ناچار به گسترش آن به برخورد قهرآمیز با هرگونه صدای
مخالفی میشود. در این مورد، خاتمی به زیبایی پاسخ میدهد که: «باید توجه داشته باشیم که یکی از مسایل
دارای اهمیت برای ما این است که در دوران اخیر تفکیک میان استعمار و استبداد، هم ممکن
نیست و هم اگر بشود، آثار بدی به بار می آورد».
به
بیان سادهتر، شیوه برخورد و مواجهه شما با دشمن خارجی، معیار دقیق و سندی قابل
اتکا برای پیشبینی شیوه مواجهه شما در فضای سیاسی داخل کشور است. آنان که گمان میکنند
صرف «دشمن» بودن کفایت میکند که تمامی مرزهای اخلاقی و انسانی را زیر پا بگذارند،
سدی از اخلاق را شکستهاند که معلوم نیست عواقب آن تا به کجا پیش خواهد رفت. به
محض اینکه به خوتان اجازه دادید که با «دشمن متخاصم خارجی» با هر سطحی از خشونت
برخورد کنید، باید بدانید که دیر یا زود عادت میکنید که به هر مخالف داخلی هم انگ
و برچسب «دشمن» بزنید و با او همان رفتاری را در پیش بگیرید که پیش از این برای
دشمن خارجی مشروع دانستهاید.
به
باور من، یکی از اصلیترین ملاکهای سنجش میان تفکراتی که به استبداد ختم خواهند
شد، در برابر اندیشه اصلاحگری که نظامی دوکراتیک را بناخواهد گذاشت، شیوه مواجهه
آنها در برخورد با «دشمن مسلح و متخاصم خارجی» است. دقت کنید که هرچند وقتی رهبری
میگویند: «دشمنانی که علیه اسلام،
علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش میکنند»،
احتمالا نظرشان به سمت دشمنان خارجی است، اما همین کلمات عینا نمیتوانند محصول
توصیف ایشان از مخالفان داخلی باشد؟ آیا در جریان وقایع ۸۸، شاهد تکرار تعابیری
مشابه همین در توصیف معترضان داخلی نبودیم؟ این همان مرز باریکی است که بلافاصله
شیوه مواجهه با دشمن خارجی را به برخوردهای داخلی پیوند میزند. آنانی که در حتی
در سطح نظر، برای تقابل با دشمن متخاصم و مسلح خارجی، نسخه «النصر بالرعب» میپیچند
و باور دارند در چنین جنگی لزومی به رعایت مرزهای انسانی نیست، دقیقا همانانی
هستند که پس از کسب قدرت هرگونه صدای مخالفی را به بهانه برخورد با «دشمن» سرکوب
خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر