نزدیک به 18 ماه پیش در نقدی به عملکرد محمود قوچانی نوشتم مدعی شدم که قوچانی خود کمر به نابودی خود بسته و تمامی فرصت ها و استعدادهایش را با سرعتی باورنکردنی در معرض نابودی قرار داده است. یک سال پس از آن یادداشت مطلب دیگری نوشتم و این بار نه نقد، که اعتراض خودم را به «قلم فروشی» قوچانی در بازار سیاست کشور مطرح کردم؛ دغدغه ای که برای هر روزنامه نگاری می تواند مسئله مرگ و زندگی باشد. با این حال نقد و اعتراض من به عملکرد قوچانی تا حدودی از دور بود اما گویا چوب جناب قوچانی مستقیما بر تن استاد زیباکلام نشسته و ایشان دیگر از بتن «ماجرای قوچانی» خبر می دهند.
زمان سنجی طرح انتقاد از قوچانی از جانب زیباکلام و مطرح ساختن آن در هنگام جدال کم سابقه کروبی با شریعتمداری به گمان من می تواند یادآور یک مثل قدیم ایرانی باشد؛ همه ما باید یاد بگیریم که ابتدا سوزنی به خودمان بزنیم و سپس جوال دوزی به دیگران.
پی نوشت:
کیهان دور تازه ای از حملات خود به کروبی را آغاز کرده و کروبی نیز به مانند شریعتمداری پیاده نظامش را به این نبرد جدید روانه کرده است. همچنان معتقدم باید در این نبرد از کروبی حمایت کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر