مهدی کروبی، در جایگاه ریاست
مجلس ششم، خطاب به آن قاضی که حکم محکومیت یکی از نمایندگان مجلس را صادر کرده بود
میگوید: «قاضی محترم، بدان و آگاه باش، این حکم بیسابقه و قلم شما ضربهای است که
به خانه ملت وارد شده». (فیلم را از کانال تلگرام «مجمع دیوانگان» ببینید) آن تیشه به ریشه «خانه
ملت»، هرچه بود با رای و حکم قاضی و دادگاه بود؛ حالا اما، سالها از حصر خود مهدی
کروبی میگذرد، که این یکی حتی به حکم دادگاهی فرمایشی هم ملبس نشد.
دو سال پس از حصر رهبران جنبش
سبز، تحول خواهان ایرانی بر سر دوراهی مشارکت یا تحریم انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ قرار گرفتند. معنای این دوراهی کاملا مشخص
بود: بازگشت به مسیر اصلاحات گامبهگام قانونی و استفاده از تهمانده ظرفیتهای سیستم؛
یا قدم گذاشتن در راهی که رنگ و بویی از انقلابیگری داشت. مشخصا، انتخاب اکثریت شهروندان
و حتی فعالان جنبش، امیدواری دوباره به ظرفیتهای سیستم بود.
در سه انتخابات ریاست جمهوری
۹۲ و ۹۶ و مجلس ۹۴، جریانی میانهرو و نسبتا اصلاحطلب
توانست هربار قاطعتر از پیش رقبای خود را شکست دهد؛ اما هم این جریان، هم رقبایش و
هم اکثر قریب به اتفاق شهروندان میدانستند و میدانند که پشتوانه آرای این گروه، ابدا
به مانند خودش میانهرو نبود و نیست، دستکم با تعریفی که این روزها از میانهروی ارائه
میشود! مطالبات بدنه فعال که در شعارهای انتخاباتی بازتاب مییافت تا حدودی مواضع
و اظهارات روحانی را هم تحت تاثیر قرار داد؛ اما در نهایت، آنچه در عرصه حقیقی و حقوقی
ساختار قدرت باقی ماند دو نهاد بود: نخست دولتی که بنابر اخبار رسیده، بار دیگر صلاح
دیده در چینش کابینه محافظهکاری سنتی خود را پیشه کند و به زد و بند با رقبای انتخاباتیاش
بپردازد، و دوم مجلسی که مثل گورستان ساکت و خاموش است!
ترس از درافتادن موج مردمی در
مسیر انقلابیگری، نظریهپردازان اصلاحات پارلمانتاریستی را چنان به خود مشغول ساخت
که در تئوریزه کردن ضرورت و امکان فتح سنگر به سنگر نهادهای حقوقی، از کارکردهای حقیقی
این نهادها غافل شدند. به زبان سادهتر، فراموش کردیم که فتح مجلس زمانی ارزشمند خواهد
بود که امثال «مهدی فرزند احمد» بر کرسی «وکالت ملت» تکیه زنند، نه میانمایگانی چون
محمدرضا عارف، که بیش از نمایندگی خواست و مطالبات مردم، همچون مبصر کلاس مسوول حفظ
آرامش گورستانی بر خانه ملت باشند.
به دنبال انتشار خبر بستری شدن
مهدی کروبی در بیمارستان و وخامت سلامت جسمانی میرحسین موسوی در حصر خانگی، گروهی معدود
از نمایندگان مجلس تصمیم به ملاقات (عیادت!) محصورین گرفتند. نتیجه را اما «محمود صادقی»
در یک توییت ۱۶۰
کاراکتری خلاصه
کرد: «تلاش نمایندگان برای ملاقات باآقای کروبی تاکنون بینتیجه بوده. بنابر تماسی
که باخانم کوکب موسوی داشتم مراقبت پزشکی از میرحسین نیز مطلوب نیست».
به شخصه برای صداقت و شرافت
محمود صادقی احترام و ارزش فراوان قائل هستم، اما اگر جای ایشان بودم، به جای چنین
خبری، استعفانامه خود از مجلس را منتشر میکردم. اگر مجلسی که قرار بود در راس امور
باشد، نه در سطح «شکستن حصر»، که حتی برای «ملاقات با یک محصور بیمار» هم توانایی ندارد،
ننگ و شرم بر آن کس چنین ویرانهسرایی را خانه ملت بنامد. چه مضحکهای بالاتر که درست
در همین ایام، محمود احمدینژاد یک تنه بساطی پیاده میکند که متهمی چون بقایی را از
بازداشت و بیمارستان بیرون میکشد و یک دهن کجی بزرگ به تمام ملت و نظام و دستگاه قضایی
هم حواله میدهد؟
حکایت پر آه و اشک این مجلس
گورستانی به همینجا ختم نمیشود. بدیهیترین توقع میلیونها رای دهنده در انتخابات
ریاست جمهوری آن بود که با تغییر ترکیب مجلس، کابینه دولت دوازدهم نسبت به دولت پیشین
حداقل یک گام جلوتر بگذارد. متاسفانه، تمامی اخبار رسیده حاکی از آن است که این بار
هم هسته سخت قدرت است که یک قدم پیش رفته و دخالت در کابینه را به یک مرحله پیش از
رای اعتماد مجلس کشانده است تا مجلس فرمایشی، بیش از هر زمان دیگر به مضحکهای بیرنگ
و بو بدل شود.
سالها پیش، نمایندهای که بنابر
قانون در اجرای مسوولیتهای خود از مصونیت برخوردار بود به حکم قلم یک قاضی روانه زندان
شد. تیشهای که آن زمان به ریشه خانه ملت وارد شد در تمام این سالها کاری و کاریتر
شده است. حالا شاید وقت آن فرا رسیده که بار دیگر از خود بپرسیم آیا مسیر اصلاحات پارلمانتاریستی
همچنان وجود دارد؟ آیا این نهادهای پوشالی تهی شده از معنا، توانایی برآوردهسازی کف
توقعات اجتماعی را هم دارند؟ آیا وقت آن نرسیده که دستکم بخشی از تخممرغهایمان را
از این سبد پوسیده بیرون بکشیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر