هشت سال
پیش در چنین روزهایی بود که مناظره معروف و جنجالی برگزار شد. در بخشی از آن
مناظره، میرحسین موسوی، در انتقاد به رویکرد دولت وقت گفت: «یکی از کارهایی که دولت
میکند به نظرم برخلاف نص صریح فرمان هشت مادهای حضرت امام است. دولت مردم را خودی
و غیرخودی میکند. این را به خودش جذب میکند و آن یکی را خلاف سلیقه خودش میداند،
آن را از این جدا میکند». (اینجا+)
هشت سال
بعد، رهبر نظام در دیدار سران سه قوه تذکر مشابهی را مطرح کرد. رهبری در این جلسه با
انتقاد از برخی افراد که «با تفسیرهای غلط به دنبال تقسیم کردن مردم هستند»، تاکید
کردند: «نباید با بگو مگوها و تقسیم کردن مردم، کار بزرگ ملت در انتخابات را خراب و
ضایع کرد». ایشان همچنین «دو قطبی شدن کشور» و «دو دستگی مردم» را تجربهای خطرناک
دانستند و افزودند: «در سال ۵۹، رئیسجمهور وقت جامعه را دو قطبی و مردم را به دو دسته
مخالف و موافق تقسیم کرد که نباید این تجربه تکرار شود».
اینکه
رهبر حکومت مستقر کشور دقیقا نسبت به همان دغدغهای هشدار میدهد که رهبر محصور
منتقدان سالها پیش بیان کرده بود، به باور شخصی من یک نقطه میمون و مبارک است. میتوان
امیدوار بود که حالا ارادهای فراگیر داریم برای عبور از یک وضعیت ملتهب دوقطبی و
گذار به آرامش. به همین بهانه، شاید بد نباشد مروری کنیم بر انواع و اقسامی از این
«تقسیمبندیهای غلط» که فضای کشور را «دوقطبی» کرده و به «دو دستگی مردم» منجر میشود.
در واقع، فهرستی درست کنیم از دوگانههایی که سالها است در فضای سیاسی کشور ما
ایجاد و حتی تثبیت شدهاند اما حالا همه توافق دارند که «نباید» وجود داشته باشند:
۱- خواص
و عوام
از معروفترین
قطببندیها که به باور شخصی من، زشتترین و سخیفترین آنها نیز به شمار میرود.
البته، در بسیاری از مباحث دانشگاهی یا تحقیقاتی، ممکن است شهروندان جامعه بر اساس
برخی معیارها (مثلا تحصیلات یا ساعات مطالعه) به گروههای مختلفی تقسیم شوند؛ اما بسیار
توهینآمیز خواهد بود که سیاستمداری بخشی از مردم خودش را با برچسب «عوام» در
سطحی پایینتر از اهمیت یا اعتبار قرار دهد. چنین تفکیکی اگر هم یادآور نظامهای
آپارتاید نباشد، دقیقا از مصادبق همان دوگانهسازیهای غلطی است که هرچه سریعتر
باید از آن توبه کنیم.
۲- خودی
و غیرخودی
این یکی
نیز از قدیمیترین تقسیمبندیهای کاذب و احتمالا «خطرناکترین» دوگانهای است که
در تاریخ این کشور ساخته شده. قدمت چنین تفکری به پیش از انقلاب هم برگردد. همانوقت
که کار پادشاه بدانجا کشید که بگوید هرکسی با ما نیست، میتواند بلیط بگیرد و از
کشور برود. متاسفانه انقلاب هم نتوانست این نگرش ناصواب را ریشهکن کند. از همان
روزهای نخست، جناح پیروز در انقلاب بخش عمدهای از شهروندان کشور را «غیرخودی»
تشخیص داد و با هزار و یک راهکار قانونی و غیرقانونی، از جمله فیلتر «گزینش»، بخشی
از مردم را از حقوق بدیهی شهروندی محروم کرد. به هر حال، برچسب «خودی و غیرخودی»
در یکی دو دهه اخیر رسمیتی دوچندان یافت؛ سایه شوماش هر روز گستردهتر شد، برای تبیین
وجوهاش جلسات برگزار کردند و بودجهها اختصاص دادند و کتابها نوشتند. خلاصه، اگر
تیشه به ریشه انسجام و وحدت یک ملت زد، حداقل برای یک گروههایی به ناندانی بدل
شد!
۳- بابصیرت
و بیبصیرت
این یکی،
جدیدترین بهانه دوگانهسازی و تقسیمبندی جامعه است که عمرش تنها به ۸ سال میرسد.
توضیح زیادی هم نمیخواهد. اکثر مخاطبان این متن خود بهتر میتوانند دهها مثال و
مصداق عینی ارائه کنند که وقایع همین چند سال گذشته نشان داده به واقع چه کسانی
بصیرت داشتند و چه کسانی بیشتر از نوک بینیشان را هم نمیدیدند. با این حال، کل
بحث بر سر این است که ما اینقدر جامعه را تفکیک نکنیم و اینقدر به مردم برچسب
نزنیم.
در
نهایت، ضمن استقبال مجدد از اراده رهبری برای توقف دوقطبیسازی در فضای کشور، فقط
یادآور میشوم که در آستانه حساسترین روزهای خردادماه به سر میبریم. در چنین
روزهایی کشور آبستن هیجاناتی است که میتواند فضا را دوقطبی کند. از تمامی عقلای
قوم انتظار میرود تا حد امکان از دامن زدن به این هیجانات پرهیز کنند. برای مثال،
درست در جلسهای که کل ادعای آن انتقاد از دوقطبیسازی در جامعه است، کمی خوددارتر
باشند و ناگهان از تعابیری مثل «عوامل داخلی دشمن» در اشاره به «برخی از» معترضان
۸۸ استفاده نکرده و خواستار «مرزبندی صریح» با آنها نشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر