«برنامهای برای بنیصدر داریم که بابای بنیصدر هم نمیتواند
مقاومت کند». این عبارات را بسیاری به طراحی یک کودتا علیه دولت وقت تعبیر کردند.
سخنان «حسن آیت» که روز ۲۸ خرداد ۱۳۵۹ در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر شد و مثل یک
بمب خبری فضای کشور را به هم ریخت. متن منتشر شده، مربوط به نوار ضبط شده در یک
جلسه خصوصی بود میان حسن آیت و گروهی از دانشجویان. در جریان این سخنان آیت از
دانشجویان میخواهد که آماده باشند و یک سری اقدامات انجام دهند تا با تعطیلی
دانشگاهها، «برنامهای که نهایی شده» علیه بنیصدر به اجرا در آید. دولت و حامیاناش
به شدت نسبت به طراحی این «توطئه» اعتراض کردند و به دنبال همین افشاگری بود که در
برخی مجامع، حسن آیت به «آیت کودتاچی» شهرت پیدا کرد.
حسن آیت، از شاگردان و همکاران نزدیک به یک «کودتاچی»
سرشناس دیگر بود: «مظفر بقایی»، از فعالان سرشناس جبهه ملی که خیلی زود رنگ عوض
کرد و به یکی از طراحان اصلی کودتای ۲۸ مرداد بدل شد. اسنادی که بعدها منتشر شد
نشان میدهد که مظفر بقایی به صورت مداوم مشغول همکاری با سرویس جاسوسی انگلستان
بود، طراح قتل فجیع «افشار طوس» بود و در زمانی که ارتباط انگلیسیها با ایران قطع
شده بود، اینتلیجنس سرویس، او را به عنوان رابط خود به «سیا» معرفی کرد تا مدتی
نیز با سرویس جاسوسی آمریکا همکاری کند.
پس از انقلاب، مظفر بقایی از عرصه رسمی سیاست در ایران کنار
گذاشته شد، تا جایی که در سالهای آخر عمرش حتی بازداشت و زندانی هم شد؛ اما شاگرد
و هم حزبی او توانست به هیات رییسه مجلس خبرگان قانون اساسی راه یابد و نقش بسیار
فعال و موثری در ارائه و الحاق اصل «ولایت فقیه» به پیشنویس قانون اساسی ایفا کند.
هرچند نوار آیت خیلی زود لو رفت، اما طرح و یا پیشبینی او علیه
بنیصدر تقریبا گامبهگام عملی شد. مهمترین امیدواری آیت این بود که با فشارهای
پراکنده دانشجویان حزباللهی، در عملکرد بنیصدر اخلال ایجاد شود. آیت از مخاطبان
میخواهد که مطالباتی همچون پاکسازی دانشگاهها را به صورت یک خواسته مردمی و از
پایین نمایش دهند تا دولت تحت فشار قرار گیرد. بدین ترتیب، دولت بنیصدر مدام با
بحران مواجه شد تا سرانجام در مسیر اشتباهات کشنده قرار گرفت و زمینه حذف خود را
فراهم ساخت.
بنیصدر نتوانست به موقع خودش را از بازی دامن زدن به التهاب
بیرون بکشد. به زبان ساده میتوان گفت او در واکنش نسبت به بحرانسازیهای مخالفاناش،
دقیقا همان واکنشی را نشان داد که آنها میخواستند: هر روز علیه منتقداناش
سخنرانی کرد، فضا را از آنچه بود متشنجتر کرد و حتی تلاش کرد تا با تکیه بر بدنه
تشکیلاتی هواداران خودش (و البته سازمان مجاهدین خلق) وارد یک تقابل خیابانی هم
بشود. مشخصا نتیجه همان شد که ما امروز میدانیم و حسن آیت احتمالا از یک سال قبلاش
میدانست.
* * *
۳۶ سال پس از برکناری نخستین رییس جمهور تاریخ ایرانزمین،
دوباره نام «ابوالحسن بنیصدر» به فضای رسمی سیاست و حتی خیابانهای شهر بازگشته
است. باز هم گروههایی با برچسب حزباللهی نام بنیصدر را در تجمعاتی که باید ملی
باشند فریاد میزنند و همچنان تسویه حسابهای سیاسی را از کف خیابان دنبال میکنند؛
با اشتیاق و ولع از پروژه «بنیصدرسازی از روحانی» سخن میگویند و بیصبرانه چشمانتظار
سقوط رییس جمهوری هستند که تنها یک ماه پیش با آرای خیره کننده ۲۴ میلیونی انتخاب
شده است.
به شخصه گمان میکنم شرایط امروز شباهتی به وضعیت سالهای
۵۹ و ۶۰ ندارد. روحانی نه تنها به پشتوانه خیره کنندهای از بدنه اجتماعی متکی
است، بلکه اجماع بسیار فراگیری از نخبگان اصلاحطلب، میانهرو و حتی اصولگرا را
پشت سر خود دارد. با این حال، هیچ تجربه تاریخی نیست که درسی برای ما نداشته باشد.
پس هرچند وضعیت روحانی هیچ شباهتی به بنیصدر نداشته باشد، اما باز هم میتواند از
تجربه او درسهایی بگیرد. سادهترین پیام سرنوشت بنیصدر برای حسن روحانی میتواند
پرهیز از درافتادن به بازی افراطیون باشد.
بازندگان فضای آرام سیاسی و شکست خوردگان صندوق رای، هیچ
راهی برای توقف دولت ندارند جز آنکه بازی را به زمین جدال و درگیری کشانده و کشور
را از وضعیت عادی خارج کنند. پاسخهای مشابه و تنشزا از جانب دولت، دقیقا همان
هدیهای است که افراطیون آن را آرزو میکنند. پادزهر این طرح شوم، فقط صبوری و
تلاش برای حفظ آرامش است. روال عادی عملکرد دولت و بهبود شاخصهای زندگی شهروندان
کوبندهترین پاسخ به بحرانسازان خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر