صدراعظمی
(نخست وزیری) که به دلیل ایستادگی در برابر منویات غیرقانونی حاکم/پادشاه پایاش
به زندان کشیده میشود اما از مواضع خود عدول نمیکند، این تصویر شاید در نگاه
نخست سرگذشت آخرین نخستوزیر ایران را زنده کند. میرحسین موسوی که در حصر خانگی
گرفتار شده اما همچنان حاضر نیست تا به فرمان حاکم گردن نهد؛ اما من گمان میکنم
که نباید فریب این تشابه ظاهری را خورد. اگر قرار باشد نمونهای معاصر و ایرانی
برای تصویر تاریخی «سر
توماس مور» پیدا کنیم، میرحسین «انقلابی» گزینه مناسبی نیست. توماس مور، از هر
نظر یک محافظهکار سنتی بود. کسی که برای پرهیز از مقابله با پادشاه سکوت پیشه کرد
و تا حد ممکن تلاش کرد برای حفظ جان خود در چهارچوب قواعدش «محافظهکاری» پیشه کند؛
مساله فقط در این بود که نمیخواست محافظهکاری را به عدول از مرزهای
اخلاقی/قانونی تفسیر کند و همین «رادیکالیسم در محافظهکاری» بود که در نهایت سرش
را به باد داد. این تصویر میرحسین موسوی، انقلابی آرمانخواه و نترسی که آماده
شهادت است نیست.
به
باور من، «توماس مور» این روزهای ایران «علی مطهری» است. محافظهکاری سنتی که
حداکثر تلاش خود را میکند تا کمترین مغایرت را با عرف رایج و هژمونی غالب فضای
سیاسی کشور داشته باشد. تا حد امکان از تعابیر هیجانی و ساختارشکن پرهیز میکند و
تنها خط قرمز خود را آخرین بازماندههای از «قانون» قرار داده است. با این حال، همین
خط قرمز حداقلی هم، در روزگار تمامیتخواهی حاکم مقتدر به یک موضعگیری رادیکال و
جنجالی ختم شده است. حاکم میخواهد که همگان بر تصمیمات غیرقانونی او، از جمله حصر
بدون محاکمه صحه بگذارند، اما جناب مطهری اصرار
دارد که «من قانع نشدم. من نسبت به این صحبت قانع
نشدم. باز هم اصرار دارم حصر بدون حکم قضایی ظلم است و عادلانه نیست».
(فایل صوتی صحبتهای ایشان را اینجا(+) بشنوید و
بخشهای پیادهشده از آن را اینجا+ بخوانید)
مطهری
در ادامه تاکید میکند که اگر دادگاهی تشکیل شود و محصورین را حتی به «اعدام» هم
محکوم کند تمکین خواهد کرد چرا که «حالا عادلانه یا
ظالمانه ... روال خودش را طی کرده است». بدین ترتیب، او تصریح میکند که بر
خلاف انقلابیون آرمانگرایی همچون موسوی، ابدا عدالت یا آزادی را مد نظر قرار
نداده، بلکه صرفا میخواهد که همه چیز طبق «روال خودش» انجام شود. این، تجسم تمام
عیار یک «محافظهکار کلاسیک و سنتی» است که در کشور ما سابقه طولانی دارد، اما
متاسفانه هیچ گاه در فضای سیاسی و حتی روشنفکری کشور همچون یک ارزش مورد تایید
قرار نگرفته است.
به
باور من، عرف رایج ادبیات سیاسی در کشور ما، «رادیکالیسم» را به اشتباه در معنای
«تندروی» و «ساختارشکنی» تعبیر کرده و البته این تفاسیر سبب نشده که دست از تمجید
این رویکرد بردارد. تاریخ ایران را انقلابیون آرمانخواه، یا رویای این اسطورهها
رقم زدهاند. آنانی که تحت عنوان «رادیکالیسم» برای عبور از ابرها بال میگشودند؛ زیاد طلب میکردند و گاه در نهایت اندوخته نخستین را نیز به باد میدادند. در نقطه مقابل گمان میکنم انگلستان، سرزمین محافظهکارانی
سنتی است که فقط روی زمین سفت گام بر میدارند، اما بر سر همین حداقل اصولی که
برای خود قایل هستند سرسختانه مقاومت میکنند.
«رادیکالیسم
در محافظهکاری» و یا «رادیکالیسم در میانهروی»، تعابیری نیستند که در کشور ما
شناخته شده یا دارای مفهومی ملموس باشند. بر فرض هم که باشند، بعید است که جذبه و
مقبولیتی پیدا کنند. امثال مطهری که صراحتا تاکید میکنند که حکم دادگاهی که بر
مبنای روال معمول صادر شده باشد را «عادلانه یا ظالمانه» خواهد پذیرفت و دقیقا
مطابق همین رویکرد در مسائل اجتماعی نیز صرفا جانب آن چیزی را میگیرد که مطابق
با قانون (و نه خواست مردم، یا عدالت) باشد، بعید است بجز تمجیدهایی مقطعی اقبالی
شورانگیز و فراگیر کسب کنند. این شاید تفاوت سنت سیاسی ایرانی باشد با سنت
انگلیسی: ما مردانی برای تمام فصول نداشتیم، یا خیلی کم داشتیم و قدرشان را
ندانستیم.
پینوشت:
طبیعتا
قالب یادداشت تحت تاثیر اجرای نمایش «مردی برای تمام فصول» به کارگردانی «بهمن
فرمانآرا» قرار گرفت.
بیچاره توماس مور!
پاسخحذفپادشاه انگلستان هم چنین توهینی به او نکرده بود،
بی شک توماس مور اگه از این قیاس مطلع بشه از خفت به خودش نهیب میزنه:
خاک تو سرت توماس با این عاقبتت!
آقا دم خروس ذوب شدنت زده بیرون ...یواش یواش داری احمدی نژاد و تداعی میکنی!
یعنی همه درک و فهمت از مطلب به این جالبی همین بود؟
حذففهم و درک؟
پاسخحذفبی شعوری وعدم درک و فهم مرا به حساب درک و فهم خودتان بگذارید!
عزیزم من که مثل شما دانش آموخته مصلا آزاد وتهران وعلامه وو...نیستم،
من دانش آموخته دانشگاه ستم شاهی ام!
الغرض...
حرف من اینه که قیاس توماس مور ومطهری از اساس باطل نباشه،بی ربطه!
هرچند دلم میخواست که علی مطهری در مقام عمل و نظر از امثال مور هم فراتر رود،
ولی کتمان حقیقت نتوان کرد که نگار کر و کور و دگوری ما کجا و مور انگلیسی کجا؟
مطهری مثل اسلاف ناخلفش جویای نمد خویش است، فرقی هم ندارد که با چه ابزاری ؟
تکلیف مطهری پس از افاضات «شلاق برای ناسزا گویان» «ساپورتی » و «وازکتومی»محورش،
دیگر مشخص است.
مطهری همانست که در خانه ملت به کوچک اف گفت!