به
نظر من، ورزش هر کشور به صورتی طبیعی تحت تاثیر یک جور روحیه غالب ملی در آن کشور
است. یعنی گمان میکنم اگر ما سبکی از فوتبال به مانند فوتبال «آلمانی» داریم که
با فوتبال «برزیلی» و فوتبال «ایتالیایی» فرق دارد، رد پای این تفاوتها را میتوانیم
در روحیات جمعی و ملی این کشورها هم مشاهده کنیم. تیمهای ورزشی ایرانی هم از این
قاعده استثنا نیستند و از این منظر، کلیشههای قدیمی در نقد تیمهای ایرانی هم
چندان بیپایه نبودهاند. مثلا اینکه ایرانیها احساسی بازی میکنند. (ایرانیها
کجا احساسی رفتار نمیکنند که بخواهند در ورزش رویکرد متفاوتی از خود نشان بدهند)
یا اینکه همیشه میل به بازی تهاجمی دارند. (ما حتی جلوی آرژانتین هم یک وسوسه
شیرینی داریم که اگر ببریم چه میشود!) و در نهایت اینکه زود صبرشان تمام میشود و
نمیتوانند تا دقایق آخر تمرکزشان را حفظ کنند.
حالا
به نظرم میرسد که دو نخبه ورزشی، مسیر معکوسی را در ارتباط میان جامعه و ورزش ما
رقم زدهاند. یعنی دارند روحیاتی را به تیمهای ورزشی ما تزریق میکنند که جامعه
هم میتواند به صورت متقابل آنها را درک کند و از آنها تاثیر بگیرد. نفر اول
جناب «ولاسکو»، سرمربی تیم ملی والیبال کشورمان بود. تیمی که به طرزی عجیب رفتار
«حرفهای» پیدا کرد و عادت کرد حتی اگر دو ست پیاپی هم شکست خورد، کنترل و تمرکز
خود را حفظ کند و همچنان به پیروزی فکر کند و اتفاقا با این نیروی اراده و تمرکز
در موارد متعدد هم به نتیجه برسد.
اما
الگوی دوم که به نظرم تاثیرگزاری مشهودتری خواهد داشت، جناب «کارلوس کیروش» است با
تحولی که در تیم فوتبال ایران پدید آورده. من بازی دوستانه تیم ملی با تیم کره
جنوبی را از نزدیک تماشا کردم. به روال معمول سبک بازی آقای کیروش، تیم ما بر دفاع
منسجم بیشتر از حملات گسترده تمرکز داشت. شرط «گل نخوردن مقدم است بر گل زدن» از
تفکرات همیشگی کیروش بوده که چندان ذاتی فوتبال ما و حتی فرهنگ ما نیست، اما حالا
در تیم ملی فوتبال به خوبی اجرا میشود. در نهایت اینکه تیم ما کاملا صبورانه بازی
میکند و میداند که ارزش گل دقیقه نود با گل دقیقه نخست تفاوتی ندارد.
«صبر»،
«محافظهکاری منطقی» و «امیدواری تا آخرین دقیقه» به نظرم سه ویژگی اساسی تیم تحت
مربیگری کیروش است. این را شاید زودتر از این هم میدانستیم و مثلا در جریان
مسابقات جام جهانی با آن به خوبی آشنا شدیم. اما اتفاقی که من روز سهشنبه در
ورزشگاه دیدم، تاثیرپذیری جو ورزشگاه از این مشخصههای جدید تیم بود. علیرغم شروع
تهاجمیتر تیم کره، نوعی از آرامش و اطمینان در فضای ورزشگاه موج میزد که گویی
تفکر سرمربی حرفهای و پرتغالی، در دهها هزار تماشاگر ایرانی هم نهادینه شده است.
پرخاشگری و اضطرابهای معمول از پس هر موقعیتی که از دست میرود به شدت کاهش پیدا
کرده و تشویقها تا دقایق پایانی بازی از سطح و شور یکسانی برخوردار بودند. این به
نظرم اتفاق جالبی بود که اگر ابعاد آن گسترش پیدا کند، حتی در دل کلیت جامعه
ایرانی هم میتواند تاثیرات قابل توجهی داشته باشد و به نوعی یک تاثیرگزاری وارونه
باشد از دل ورزش به سمت جامعه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر