قانون اساسی ما در اصل ۳۸ خود صراحت دارد: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص
به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و
اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود». (+)
همچنین در اصل ۳۹ نیز تاکید شده: «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا
تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است». (+)
علیرغم چنین صراحت آشکاری در قانون اساسی، چندین سال است که نیروی
انتظامی، یعنی بازوی اجرایی قوانین در کشور، تحت عناوین مختلف و به بهانه آنچه
«مبارزه با اراذل و اوباش» خوانده میشود، کارناوالهایی از ضرب و شتم و توهین به
گروهی از متهمین و بازداشت شدگان را به راه میاندازد که مجموعهای تمام عیار از
انواع شکنجه، توهین، هتک حرمت و حیثیت هستند. حال چطور میتوان این معادله را حل
کرد؟ نیرویی که صریحا و حتی با افتخار و تبلیغات فراوان در سطح شهر و انظار عمومی
قانون اساسی کشور را نقض میکند چه نسبتی با حکومت دارد؟ آیا اقدام به نقض قانون
اساسی کشور و تاکید بر علنیسازی آن اقدام به «براندازی» یا «اقدام علیه نظام»
نیست؟
«هانا آرنت» توصیفی از وضعیتهای نسبتا مشابه در آلمان نازی و شوروی
استالینی ارایه میدهد. به گفته آرنت، «نازیها
حتی به قوانین خودشان هم علاقهای ندارند».
(توتالیتاریسم، هانا آرنت، نشر ثالث، ص۱۸۹) جنبشهای توتالیتر نمیتوانند به هیچ
چهارچوب و قانونی پایبند بمانند، حتی قانون غیرعادلانهای که خودشان زمانی وضع
کرده باشند، در زمانی دیگر دست و پایشان را میبندد. بدین ترتیب آنها تا حد
امکان تلاش دارند که از زیر بار صراحت قوانین شانه خالی کنند. به گفته آرنت کار به
جایی میرسد که «دیگر برای اعلام همگانی فرامین و
احکام ضرورتی احساس نمیشود». (همان ص۱۹۰)
با این حال، همین ذات بیتوجهی به قانون سبب میشود که آنان هیچ گاه زحمت اصلاح و
تغییر قوانین را به خود ندهند چرا که اساس اصلاح قانون نشانگر ضرورت پایبندی به
آن است. آرنت تاکید میکند که قانون اساسی ۱۹۳۶ شوروی به مانند قانون اساسی وایمار
در آمان نازی «با آنکه هرگز رعایت نشد، هرگز هم
لغو نگردید». (همان، ص۱۹۱)
پینوشت:
تصویر این یادداشت، فیلمی است از یک صفحه فیسبوکی که به برخورد
نیروی انتظامی با گروهی از بازداشت شدگان تحت عنوان «اراذل و اوباش» اختصاص دارد.
امیدوارم دریافت این تصویر برای همه مخاطبان مقدور باشد.
چند نکته کاملا مشهود است:
پاسخحذف1- این جوانان هر خلافی هم داشته باشند تا ابد در زندان نخواهند ماند. وقتی بیرون بیایند دیگر فقط یک مخالف نخواهند بود. از همین لحظه به یک معاند تبدیل شده اند. آنها از هر فرصتی برای نابودی حکومت استفاده خواهند کرد.
2- قطعا کسانی از مسئولین نیز این وقایع را خواهند دید. شکی نیست که این مسئولین اگر ساکت بمانند شریک جرم محسوب میشوند. بزدلی آنها نیز قابل توصیف نخواهد بود.
3- حکومت برای بقای خویش خلافکارانی را در نیروی مثلا انتظامی استخدام میکند که میزان جرایمشان به مراتب بیش از جوانان دستگیر شده است. دلیل آن هم زیر پا گذاشتن حرمت انسان است. این خلافکاران نیروی انتظامی حتی از ذره ای وجدان هم در درون خود بهره مند نیستند. تعقل را به کلی فراموش کرده اند. خلافکار بودن خود را هم مطمئنا قبول کرده اند در غیر این صورت هیچ نیازی به پوشاندن صورت خود نداشتند، و با افتخار اعمال پلیدشان را انجام میدادند.
4- فرماندهان نیروی انتظامی که اینگونه رفتارها را دستور میدهند در حقیقت سر کرده اشرار هستند. بدا به حال ملتی که ااینان باید مراقب کشورشان باشند. این سلسله سرکردگی اشرار تا بالاترین مقامات عالیه و رهبری ادامه دارد.
حال بگویید داعش کیست؟؟؟!!!