۷/۰۱/۱۳۹۳

سه ایراد تاریخ‌نگاری به سبک «من و تو»


نخستین بار نیست که شبکه «من و تو» مجموعه مستندی با موضوع تاریخچه انقلاب پخش می‌کند. دست‌کم پیش از این شاهد پخش مجموعه‌هایی مشابه، با موضوع چهره‌های سرشناسی همچون آخرین نخست‌وزیر دوران شاهنشاهی ایران بودیم که طبیعتا گوشه‌ای از تاریخ انقلاب را به تصویر می‌کشیدند. بهانه این یادداشت، مجموعه در حال پخش «انقلاب ۵۷» از همین شبکه است که به گمانم می‌تواند نمونه آزمایش‌گاهی کاملی باشد از سه خطر عمده‌ای که در کمین روایت‌های تاریخی نهفته است. البته، در این یادداشت کوتاه، من این سه خطر را با مثال‌هایی از همین مجموعه مستند بررسی می‌کنم، اما همین شیوه را حتی می‌توان به بررسی کتاب‌هایی که در مورد وقایع تاریخی نوشته می‌شوند نیز تسری داد.

- نخست: شیوه وزن‌دهی نامتوازن

تجمعی به خاک و خون کشیده می‌شود. ناظری قضاوت می‌کند: «معترضین با تجمع بدون مجوز قانون را نقض کردند. دستگاه سرکوب هم با کشتار یکصد، تن از خشونت بیش‌ از اندازه استفاده کرده است» و جمع‌بندی می‌کند: «طرفین هر دو اشتباه کردند و هر دو در وقوع این فاجعه مقصر بوده‌اند».

تمرکز نامتناسب بر روی وقایعی که نسبت وزن، اهمیت و تاثیرگزاری آن‌ها با یکدیگر سازگار نیست از فراگیرترین نقیصه‌های متون تاریخی است. خطر چنین تحلیلی آن زمان دو چندان می‌شود که دقت کنیم هیچ گزاره دروغینی مطرح نشده و تحلیل‌گر می‌تواند مدعی «روایت صادقانه تاریخ» باشد. به صورت معمول و در جریان روایت‌های یک جانبه‌ای که انبوهی از اطلاعات را به صورت فشرده به سمت مخاطب شلیک می‌کنند، بعید نیست که مخاطب عامی ایراد کار را متوجه نشود و فریفته این وزن‌دهی نامتوازن شود.

این شیوه، گاه از سر ناآگاهی، و در مواردی رندانه برگزیده می‌شود. در هر صورت، اثرات تخریبی آن بسیار زیاد است چرا که مخاطب معمول، به ویژه در آشفته‌بازاری از دروغ و تحریف، «صدق کلام» را یکی از بزرگ‌ترین معیارهای قضاوت نهایی خود قرار می‌دهد. از این بابت، مستندهای تاریخی «من و تو» نمونه‌های بسیار افراطی از این روایت‌های نامتوازن هستند. برای مثال، دو سوم از یک برنامه کامل را به جزییات قدرت نظامی ارتش شاهنشاهی اختصاص می‌دهند و دقت و اقتدار آن را همچون یک مزیت برای نظام سلطنتی پررنگ می‌کنند و طبیعتا به این پرسش نخواهند پرداخت که «اقتدار نظامی، نه در مقایسه با گسترش فضای اختناق، نه در مقایسه با شکنجه و قتل مخالفان سیاسی، نه در مقایسه با شیوع سرسام‌آور فسادهای مالی و شکاف عمیق طبقات اجتماعی، بلکه صرفا در مقایسه با یک فقره نارسایی انتقال آب به برخی از روستاهای کشور چه جایگاه و اهمیتی برای توده مردم دارد؟» *

- دوم: بی‌اخلاقی‌های کوچک

بر چه کسی پوشیده است که ساده‌ترین عرفیات جامعه نیز در طول دهه‌های متمادی دچار تغییر می‌شوند؟ حال اگر در معنایی فراگیرتر، به عرف رایج سیاست جهانی بیندیشیم، قطعا و به طریق اولی با تغییراتی بزرگ‌تر مواجه خواهیم بود. برای دوره‌های طولانی در تاریخ، پادشاهانی که می‌توانستند مرزهای امپراطوری خود را تا دوردست‌ها گسترش دهند نوابغی تحسین شده بودند. (امثال کوروش و اسکندر) اما امروز اگر دیوانه‌ای قصد کشورگشایی به سرش بزند، همه بر سر جنون و جنایت‌پیشگی او توافق خواهند داشت. آیا می‌توان با ملاک‌های امروز به نقد عملکرد دوره‌های گذشته پرداخت؟

به صورت مشخص، در مستند «من و تو»، زمانی که بحث به شکل‌گیری «سازمان مجاهدین خلق» با محوریت حنیف‌نژاد، بدیع‌زادگان و محسن رسید، راوی از تعبیر «تروریستی» برای توصیف فعالیت‌های این گروه استفاده کرد و زیرکانه نیز در هنگام به کار گیری این تعبیر بر روی تصویری از «مسعود رجوی» تمرکز کرد که در میان توده ایرانیان نام او نماد تمام عیاری از جنایت و خیانت و تروریسم است. اما سوء استفاده از این تصویر امروزین، برای تخطئه جریانی که در آغاز دهه چهل شمسی شکل گرفته است چه توجیهی دارد؟ در عصری که «چه‌گوارا» یک اسطوره جهانی است، آنان که سلاح به دست می‌گیرند و علیه ظلم قیام می‌کنند «چریک»، «فدایی» و «مجاهد» هستند و اگر در این راه جان‌شان را از دست بدهند، در سراسر جهان و در میان تمامی آزادی‌خواهان جایگاه «شهدای راه آزادی» را پیدا می‌کنند. تروریست خواندن چنین گروه‌هایی در یک روایت تاریخی، یعنی سوءاستفاده از ادبیات رایج امروز، برای وارونه‌سازی تصویر آنان در عصری که در آن به سر می‌بردند و نتیجه‌اش قطعا «آدرس غلط» دادن به مخاطب خواهد بود.

- سوم: سقوط تا فروتر از مرزهای شرافت

در نهایت، کمترین انتظار من از یک مدعی روایت‌گری تاریخ این است که با حداقل‌هایی از تحقیق، روایتی فراتر از معجون شایعات و توهمات رسوب کرده در ذهنیت تاریخی را به تصویر بکشد. اتفاقا، مستند «من و تو»، آنجا که به بازسازی چهره حکومت سلطنتی و سیمای سران آن مربوط می‌شود، این اصل را به خوبی رعایت کرده و تلاش می‌کند تا با یک بازخوانی تاریخی، برخی از باورهای سنتی جامعه خود نسبت به خاندان سلطنتی را تغییر دهد. مشکل زمانی پیش می‌آید که کار به گروه‌های مخالف برسد!

باز هم به صورت مشخص، در این مستند ادعا شد: «حزب توده ایران به دستور مقامات شوروی فرقه دموکرات آذربایجان را تشکیل داد و فرقه نیز بر تجزیه ایران پافشاری کرد». باید اعتراف کرد این تصویری است که در ذهن بسیاری از ایرانیان پذیرفته و ای بسا ثبت شده است. پس روایت‌گران «من و تو» نیز از این کلیشه قدیمی کمال استفاده را می‌برند تا سوار بر شایعات رسوب کرده در اذهان مخاطب، از حقیقت‌های تاریخی فرار کنند.

هر ناظری که سطحی‌ترین مطالعه‌ای در مورد تاریخچه فرقه دموکرات و حزب توده ایران داشته باشد درخواهد یافت که فرقه، بدون اطلاع «حزب توده ایران» و اتفاقا در جریان یک «انشعاب» از مرکزیت حزب تشکیل شد. پس از آن نیز حزب تا مدت‌ها در برخورد با فرقه دچار سردرگمی بود و نمی‌توانست به جمع‌بندی قطعی برسد. هرچند اصلاحات دموکراتیک فرقه که با شعارهای حزب هم‌خوانی داشت آنان را وادار و مشتاق به حمایت می‌کرد، اما شائبه تجزیه‌طلبی فرقه حزب توده را محتاط کرده بود. از سوی دیگر، مرور تاریخچه حزب توده ایران به خوبی نشان می‌دهد که هرچند رابطه حزب با دولت سوسیالیسی شوروی بسیار نزدیک و دوستانه بود، اما تعبیر «دستور گرفتن» از مسکو، به هیچ وجه برازنده رابطه این دو نبوده است. درست به همان میزان که ادعای «تجزیه‌طلبی فرقه دموکرات» از همان ابتدا ادعای باطلی است. فرقه تا مدت‌ها بر تمامیت ارزی ایران تاکید داشت و حتی گرایش به فدرالیسم هم در نطفه‌های نخستین فرقه دیده نمی‌شد.

در نهایت، البته که کار فرقه بالا گرفت و از مرزهای فدرالیسم هم فراتر رفت و به تجزیه‌طلبی رسید، اما در استقلال حزب توده ایران همین بس که در «پلنوم» رسمی خود واقعه حمایت از فرقه دموکرات را به بحث و نقد گذاشت و سرانجام به صورت تاریخی بر اشتباه بودن آن موضع تاکید کرد. به باور من، سوار شدن آگاهانه بر رسوبات غلط سنتی یک جامعه، بسیار بدتر از ارایه تاریخ دروغین است، چرا که در دروغ تنها یک زشتی نهفته، اما تکرار رسوبات ذهنی نادرست، هم در دل خود دروغ را دارد و هم به تثبیت ذهنیات غلط یک جامعه مهر تایید می‌زند. از این منظر، من چنین بی‌اخلاقی‌هایی را، به ویژه آن زمان که طرفی متهم شود که ابزار دفاع از خود را ندارد، در سطح نزول از مرزهای شرافت قلمداد می‌کنم.

پی‌نوشت:
* برای نمونه‌ای مکتوب از این ایراد می‌توانم به کتاب «معمای هویدا» اشاره کنم که بخش عمده کتاب متمرکز بر دانش شخصی و تسلط جناب نخست وزیر به چندین زبان خارجی است و کمترین اشاره ممکن به این حقیقت می‌شود که در دوران ۱۳ ساله نخست‌وزیری او، فقط چند مخالف سیاسی در زندان‌ها و زیر فشار شکنجه جان‌شان را از دست دادند؟

۱۵ نظر:

  1. ناشناس۲/۷/۹۳

    خيانتهاى حزب توده در بزنگاههاى تاريخ معاصر ايران بر همگان منجمله سران نسبتأ مستقل انديش (بر أساس خاطرات و نوشته هاى خود انها) كاملآ اشكار است و نيازى به بحث و بازبينى دوباره ندارد.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲/۷/۹۳

    ارشیو کمیاب رسانه های خارجی + چند جوان تازه کار و با انرژی=مستندی جالب از نظر بصری اما ضعیف و جو زده از نظر روایی

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲/۷/۹۳

    حقیقت دست آخر پنهان نمی ماند...به آینده ایران خوشبینم انقلاب 57 در ادامه سایر مستند ها از جمله رضاشاه و مستند دکتر بختیار از خیانتهای بسیار پرده برداشت...با هیچ لفاظی و شانتاژ اعاد هول انگیز حماقت 57 مستتر نمی شود...بس کنید

    پاسخحذف
  4. ناشناس۲/۷/۹۳

    حالب هست که در تمامی این مستند ، تنها به حزب توده که در تمامی وقایع غیر ملی ایران دست داشته و صرفا به وابستگی مستقیم با شوروی سابق نظر داشته ، به عنوان تحریف تاریخی یاد می شود.
    شرم و حیا هم گاهی باید وجود داشته باشد. بازی با الفاظ به منظور تخریب افراد و ارگان ها دیگر کهنه شه است. بهتر است به جای مچ گیری و تخریب ،فکری سازنده داشته باشید.

    پاسخحذف
  5. ناشناس۲/۷/۹۳

    آقای "مجمع دیوانگان" بهتر است قدری مطالعه در متنهای تاریخی داشته باشی.
    گروه های تروریستی "حزب توده" و "نوکر روسیه" و مانند آنها : فداییان و ... و ... و ...که در براندازی نظام شاهی دستشان تا گردن در ترور به خون آلوده بود و کارشان وارونه نمایش دادن واقعیت های دوران شاه فقید بود ، علا رغم مخالف بودن ثفکرشان با آخوند ها ، در سرنگونی نظام شاهی همدست شدند .
    جاب بسی خوشبختیست که همه ی این تهی مغزان ، توسط همین حکومت نابود شدند ، چه گروه هایی که در براندازی دست داشتند ، و چه افرادی مانند صادق قطب زاده و ... و... و... که به مردم ایران خیانت کردند . البته من هم شاید با دیدن این گونه روایت از انقلاب 57 بسیار اندوهگین شدم . این مستند باید مقایسه ای میکرد بین دوران قبل رضاشاه بزرگ که از سر و کله ی مردم شپش بالا میرفت و بعد به دوران پدر بزرگ ایران " رضا شاه می پرداخت و سپس تبعید رضا شاه را واکاوی میکرد و در انتها خدمات محمد رضا شاه را روشن مینمود و در انتها می آمد و روایتی درست از این انقلاب ننگین " داعشگونه " را ارایه می کرد .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نورسته۲/۷/۹۳

      اتفاقا بنده همین توصیه رو برای شما دارم که به جای تروریست ومنافق وتهی مغز خواندن دیگرانی که هیچ اطلاعی از اهدافشان ندارید ودر این زمینه با روزی نامه نویسان مجلات داخلی همصدا شده اید کمی تاریخ بخوانید وببنید که رضا شاه بزرگ شما با نادیده گرفتن شرایط جغرافیایی،سیاسی واجتماعی ایران صرفا بخاطر تقلیدی کورکورانه والبته نااگاهانه (قزاقی بیسواد بودند ایشان)ودور کردن اجباری مردم از اعتقادات ریشه ای وسپس پسرایشان با ان خودشیفتگی وخود بزرگ بینی بیمار گونه زمینه بروز بقول شما انقلاب داعشی رو فراهم کردند.

      حذف
    2. رضا شاه با حمایت روشنفکران تغییرات نو در جامعه بوجود اورد. و اتفاقا او بهترین گزینه برای این نواوری بود درست بدلیل انکه از اشراف نبود. اگرچه همواره از طرف اشراف و فیودالها تحقیر شد. نگاه کنید به لحن خانم مریم فیروز در مورد خانواده پهلوی بخصوص اشرف پهلوی. این تحقیر در نوشه های شما هم دیده میشود. ظهور طالبان در پاکستان و افغانستان و سپس جمهوری اسلامی در منطقه واکنش به قدرت گرفتن کمونیسم در منطقه بخصوص پس از کودتای کمونیستها در افغانستان بود که ان کشور تا امروز در خون و جنگ و هراس ناشی از ان بسر میبرد.
      اسلانی در

      حذف
  6. ناشناس۲/۷/۹۳

    نظر شما رو به خوندن کتاب مجاهدین خلق از آغاز تا فرجام چاپ سازمان تبلیغات اسلامی جلب می کنم. کدوم اعدام ؟ کدوم شکنجه؟ اغلب اونایی که توسط ساواک دستگیر می شدن دوباره آزاد می شدن و سلاح دست می گرفتن. تمام اعدامهای پدر و پسر به 50 نفر نمی رسه. خودتون کتابو بخوننی می فهمین. حزب توده هم که برای تمام ملت ایران شناخته شده است . از چی اون دفاع می کنین یک مشت خائن وطن فروش.

    پاسخحذف
  7. ناشناس۲/۷/۹۳

    lanat bi payan bar hezb kasif o varshekasteh tudeh sabegh o eshal tlab emruz
    nanag bar shoma baad

    پاسخحذف
  8. ناشناس۲/۷/۹۳

    خنده دار ه که با کلمات بازی میکنید مثل اخوندها برای فریب دادن مردم !!! بزرگانتون هم اعتراف کردند که کارشان احمقانه بوده ونوکری کردین . بد نیست برین و سرچ کنید فکر میکنید الان هم دهه 40 هست که کسی از چیزی خبر نداشته باشه !! خیانت کارید و البته با همکاسه شدن با اخوندها حقتونم دستتون گذاشتند . ضمناا یاداوری کنم که من نه سلطنت طلب هستم نه طرفدار شاه .
    رژِیم قبلی اگر جربزه داشت هم خمینی رو کشته بود هم سران شما رو الان تو این وضعیت نبودیم . دست از دروغ گویی و شامورتی بازی بردارید . سنی ازتون گذشته در انتهای عمرتون هستید پس قبل از مرگ کمی شجاعت به خرج بدین و به اشتباهات و خیانت هایتان اعتراف کنید که مردم هم یاد بگیرند در صورت اشتباه باید عذر خواهی کنند .

    پاسخحذف
  9. ناشناس۳/۷/۹۳

    آبرو نذاشتید شما ها برای ما در آلمان.. از یک طرف اینترناسیونال سولیداریتی سر میدین، از یک طرف از فرط انزوا و انفعال کنگره های آبکی و اکسیون های مضحک جلوی مراکز خرید آنچنانی میزارید و گهگاهی هم دستی به سوی نو نازی ها دراز میکنید. آخه دوز بی اصولی هم حدی دارد!!

    حمید از آلمان

    پاسخحذف
  10. ناشناس۳/۷/۹۳

    ده تا نظر مخالف داده شده ولی دریغ از یک نقد درست و حسابی به مطلب. آدم نمیفهمه چطور اینهمه مطالب مختلف اینجا نوشته میشه هیچ نشانی از امثال شما ها نیست که یک نظر بده ولی بعضی اسمها که برده بشه فوری همتون پیداتون میشه، اونم تازه فقط فهش میدین. حقیقتش وقتی دیدم یازده تا نظر داده شده خیلی مشتاقانه بازش کردم که شاید یک نقد درست و حسابی از یکی از شماها که ظاهرا همتون ادعای زیادی هم دارین بخونم و یک چیزی یاد بگیرم، ولی افسوس. بنا براین راهی غیر از اینکه نظر نویسنده را باور کنم نمیمونه.

    پاسخحذف
  11. مازیار وطن پرست۵/۷/۹۳

    حیف شد، من خودم نقدی داشتم ولی با این زامبی لندی که اینجا راه افتاده آدم پشیمون می شه از نقد نوشتن. طرف حتی نفهمیده نویسنده به قدمت تمام وبلاگش با توده ایها مخالفت اصولی داشته، و صرفا خواسته از سر انصاف خطای اون مستند سردستی رو تصحیح کنه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کلا طرفداران پهلوی از ازادی بیان فقط ژست گرفتنشو بلدن وگرنه در عمل هرگونه انتقادی از ایشون رو سرکوب می کنند نمونش فحش هایی که تقدیم به محسن نامجو کردند .. کلا ادم خوب براشون کسی که مرتب به به و چه چه بگه به شاه

      حذف
  12. عالی بود .. طرفداران افراطی پهلوی که ژست ازادی بیان گرفتند عادت دارند که هر انتقادی نسبت به شاه رو سرکوب کنند زیاد جدی نگیرید

    پاسخحذف