۲/۳۰/۱۳۹۵

چه بر سر «مدل ترکیه» آمد؟


نیویورک‌تایمز / Mustafa Aykol
http://goo.gl/rmxeEk
مترجم: امیرعلی نصراله‌زاده

«مدل ترکیه‌ای» از حدود پنج سال پیش بر سر زبان‌ها بود. غربی‌ها و مسلمانان، ترکیه را به عنوان نمونه درخشانی از سازگاری اسلام و دموکراسی می‌ستودند. رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر آن زمان بود و  رئیس‌جمهور امروز ترکیه، به عنوان اصلاح‌طلبی مورد ستایش بود که کشورش را آزادتر، ثروتمندتر و امن‌تر می‌کند.

این‌روزها من به آن دوران با حسی آمیخته از نوستالژی و پشیمانی فکر می‌کنم. گفتمان باز لیبرال جای خود را به اقتدارگرایی داده است، فرایند صلح با کوردهای ناسیونالیست شکست خورده، آزادی مطبوعات در حال نابودی ا‌ست و حملات تروریستی افزایش یافته.

چگونه به اینجا رسیدیم؟ اردوغانیست‌ها (بله، کسانی هستند که خود را به این نام می‌خوانند) پاسخ ساده‌ای دارند: توطئه! بعد از این‌که اردوغان ترکیه را مستقل و قدرتمند کرد، محافل نابکار غربی و عوامل خیانت‌کارشان دست به انجام عملیاتی برای لکه‌دار کردن دموکراسی در ترکیه زدند. برای آن‌ها دشوار بود درک کنند که بخشی از مشکل دقیقا همین پروپاگاندای آمیخته با توطئه است. با حقانیتی ساختگی‌ که بازتاب می‌دهد و احساس تنفری که به آن دامن می‌زند.

برای درک این‌که چرا مدل ترکیه‌ای شکست خورده است باید به سال ۲۰۰۱ و زمان تأسیس حزب عدالت و توسعه بازگردیم. در آن زمان، ترکیه تحت اراده ژنرال‌هایی لاییک بود. آن‌ها هر دولتی را که از کنترل‌شان خارج می‌شد برکنار می‌کردند. آن‌ها در سال ۱۹۹۷ نخست‌وزیر اسلام‌گرای پیش از اردوغان (نجم‌الدین اربکان) را برکنار کرده بودند. به همین علت، مؤسسان حزب جدید، تصویری «پسااسلامی» از خود به نمایش گذاشتند و اعلام کردند که ایدئولوژی سابق را رها کرده‌اند. تنها اولویت اعلامی ایشان در آن زمان، الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا و حرکت کشور به سوی دموکراسی لیبرال بود.

این فقط یک تصویر زیبا نبود، بلکه در عمل هم تا مدتی به خوبی جواب داد. طی هشت سال نخست حضور در قدرت، حزب عدالت و توسعه اصلاحاتی لیبرال به تصویب رساند و گفتمانی آزادی‌خواهانه اتخاذ کرد. حزب اعتقاد داشت مشکل اساسی ترکیه، نظامی منکوب‌گر است که حقوق شهروندان را پایمال می‌کند. مخالفت با نظام، مثلا از جانب ناسیوالیست‌های کورد، باید واکنشی به این اقتدارگرایی تعبیر شود نه توطئه‌ای از جانب خائنین یا امپریالیست‌ها. ثبات، ثمره آزادی و حقوق بیشتر است و نه کمتر. نتیجه چنین مواضعی این بود که حزب عدالت و توسعه به دردانه محبوب سرمایه‌داری غرب و لیبرال‌های ترک (از جمله خودم) تبدیل شد.

قصه اما به پایان نرسید. پس از پیروزی حزب عدالت و توسعه در رفراندوم قانون اساسی سال ۲۰۱۰ و انتخابات سال ۲۰۱۱ که به مهار ارتش انجامید، گفتمان لیبرال حزب کم‌رنگ و جنبه‌های محافظه‌کاری اجتماعی‌اش نمایان شد. به مرور اوضاع حتی از این هم بدتر شد. در سال ۲۰۱۳، قدرت حزب، ابتدا توسط معترضان و سپس پیگیری اتهامات فساد دولت به چالش کشیده شد. در مقابل، حزب هم تصمیم گرفت به همان سیاست‌های اقتدارگرایی بازگردد که زمانی با آن مخالف بود. معلوم شد تصور حزب از دموکراسی در واقع استبداد اکثریت است. پس کسانی مانند «عبدالله گل» که تصمیم گرفته بودند به اصول لیبرال اولیه حزب وفادار بمانند کنار گذاشته شدند.

سکولارهای ترکیه توطئه‌ای اسلام‌گرایانه را در پس این وقایع جستجو می‌کنند. آن‌ها معتقدند حزب عدالت و توسعه چهره واقعی خودش را تا زمان مناسب پنهان کرده است. اما من فکر می‌کنم که تغییر حزب بیشتر متأثر از کمبود اصول و برنامه‌ریزی است. گفتمان لیبرالی که حزب برگزید بیشتر از سر احتیاج بود و بدون فکر و تغییر واقعی ایدئولوژی اتخاذ شده بود. اعضای حزب توسط قدرت اغوا شده بودند. طبقاتی که هم اکنون پشت سر اردوغان ایستاده‌اند برای اولین بار است که به چنین ثروت و جایگاه اجتماعی رسیده‌اند. به نظر می‌رسد آن‌ها قصد ندارند به این سادگی چنین امتیازاتی را از دست بدهند. بی‌توجه به اینکه چه به سر دموکراسی ترکیه خواهد آمد.

با این وجود، شکست حزب عدالت و توسعه به عنوان مدلی برای اسلام‌گرایی لیبرال به این معنا نیست که تمام اسلام‌گرایان تهدیدی برای لیبرال‌دموکراسی هستند. تجربه تونس مؤید چنین نظری است. جنبش اسلام‌گرای النهضه خود را به عنوان جنبشی پرطرفدار، غالب و در عین حال مصالحه‌جو تثبیت کرده است. در نتیجه، مردم تونس توانسته‌اند قانون اساسی لیبرالی تصویب کنند که مورد وفاق ملی قرار دارد. رؤیایی که برای ترکیه دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. یکی از رموز موفقیت تونسی‌ها شاید این باشد که راشد الغنوشی، مؤسس جنبش النهضه و رهبر فکری آن بیشتر از آن‌که سیاستمداری ماکیاولی باشد، اندیشمندی با اصول مشخص است.

هیچ‌کدام از این موارد نباید ترکیه را از غرب دور کند. دولت اردوغان بیش از هر دولت دیگری به پناه‌جویان سوری کمک کرده است. کشورهای غربی باید این نکته را تأیید کرده و به حمایت از ترکیه ادامه دهند. نگرانی‌های ترکیه در مورد جدایی‌طلبان کرد نیز بی‌پایه و اساس نیست. مسوولیت دو بمب‌گذاری انتحاری اخیر را همین شبه‌نظامیان سکولار کورد پذیرفته‌اند.

مشکل ترکیه تنها محدود به اقتدارگرایی اخیر حزب عدالت و توسعه نیست. مشکل ترکیه فرهنگ سیاسی‌ مجادله‌محور، تفرقه‌انداز و عیب‌جویانه است که حزب آقای اردوغان در آن رشد می‌کند. ما کشوری پاره‌پاره هستیم که هنوز به مصالحه ملی نرسیده است و من می‌ترسم که زخم‌های‌مان در کوتاه مدت مداوا نشود. با اینکه اردوغان تازه‌ترین دست‌‌اندرکار این تراژدی ناخوشایند است، اما دیگر بازیگران سیاسی نیز در این مساله سهیم‌اند.


برای تبدیل‌شدن به نمونه‌ای اصیل از دموکراسی اسلامی، یا حتی برای تضمین صلح در کشور، ما ترک‌ها باید روی ارزش‌هایی توافق کنیم که زمانی حزب عدالت و توسعه آن را پرچم‌داری می‌کرد: «دشمنی در خاک خود نداریم. تنها شهروندانی هستیم با دیدگاه‌هایی متفاوت. همه سزوار حقوق و آزادی‌ مساوی در برابر نظامی متواضع هستند که وظیفه‌اش خدمت به مردم است نه امر و نهی بر آن‌ها».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر