۴/۰۵/۱۳۸۸

دوراهی موسوی، دوراهی جنبش ما است

بیانیه شماره پنج میرحسین موسوی برایم بسیار پرمعنا بود؛ همان زمان به نظرم رسید که در این بیانیه نکته ای وجود دارد که می تواند ساعت ها و روزها در مورد آن سخن گفت؛ می توان آن را واکاوی کرد و عصاره 30 سال عمر جمهوری اسلامی را در آن یافت؛ افسوس که شتاب حوادث چنین فرصتی را برای آنان که در داخل کشور زندگی می کنند فراهم نساخت و نخواهد ساخت؛ با این حال امروز تحلیلی از «فرج سرکوهی» در مورد این بیانیه خواندم که بسیار برایم دلنشین بود؛ هرچند در بخشی از این تحلیل بی سبب سخن به درازا کشیده شده، اما گمان می کنم جناب سرکوهی به خوبی به بتن ماجرا پی برده و آن را تشریح کرده است.

گمان می کنم در حال حاضر دو راه پیش روی موسوی وجود دارد. آرامش نسبی چند روز اخیر به هیچ وجه برای من نشان دهنده فروکش کردن خشم و اعتراض عمومی نیست؛ اساسا خشمی که من می بینم دیگر به هیچ وجه قابل فروکش کردن نیست؛ تنها احتمال دارد برای مدتی به لایه های زیرین و ناپیدا کشانده شود؛ اما بدون تردید مجددا شعله ور خواهد شد و هرچه زمان این شعله ور شدن مجدد به درازا کشیده شود، شدت و طوفندگی آن نیز افزایش خواهد یافت. با این توصیف موسوی اگر بخواهد در کوتاه مدت تکلیف خود، و مردم را با نظام مشخص کند می تواند ظرف یکی دو روز آینده و پیش از آنکه شورای نگهبان نتیجه نهایی بررسی های خود را اعلام کند، صراحتا این شورا و تمامی مسوولین نظام را تهدید کند که در صورت تایید نتایج انتخابات، علاوه بر مردم تهران از مردم تبریز خواهد خواست که به خیابان ها سرازیر شوند.

شاید این پیشنهاد (نام بردن از مردم تبریز) بیش از حد جزیی به نظر برسد؛ اما دست کم من تردیدی ندارم که کاملا موثر خواهد بود و دامنه اعتراضات را چنان وسعتی خواهد بخشید که دیگر سرکوب آن، هرچند هم خونین که باشد امکان پذیر نخواهد بود. این پیشنهاد در شرایطی توجیه پیدا خواهد کرد که موسوی عزم نهایی خود را برای سرنگونی کامل دولت کودتا، ولو با پرداخت هزینه ای سنگین (کشته شدن صدها و هزاران هم وطن و حتی خود میرحسین موسوی) جزم کرده باشد. (گرفتن این تصمیم برای موسوی به معنای پذیرش حقیقت بزرگی است که جناب سرکوهی در نامه خود به تفصیل در باره آن سخن گفته است).

در حالت دیگر و به عنوان راهکار دیگری که پیش پای موسوی (من این شخص را رهبر جنبشی می دانم که خودش هسته اصلی و انگیزه مشترک راه اندازی آن نبوده است) قرار دارد، وی می تواند مبارزه طولانی مدت را در دستور کار خود قرار دهد. به این معنی که به جای سرنگونی دولت کودتا، وادار ساختن نظام به باز کردن مجدد راه های دموکراتیک تغییر را در دستور قرار دهد. در چنین حالتی وی می تواند دست کم یک برنامه سه ساله را در دستور کار قرار دهد تا امیدوار باشد در انتخابات مجلس نهم، فشارهای جنبش، نظام را به برگزاری یک انتخابات نیمه دموکراتیک و سالم وادار سازد. البته در چنین شرایطی لزوما راه های انتخاباتی تنها راه احقاق حقوق و مطالبات مردمی نخواهد بود و مقاومت ملی می تواند نظام را وادار به پذیرش خواست های مردمی، ولو از سوی دولت کودتا و مجلس فرمایشی سازد.

این راه کار همان مقدار که زمان بر و فرسایشی خواهد بود می تواند کم هزینه تر نیز باشد. با این حال به برنامه ریزی دقیق تری نیازمند است که آن را بسیار پیچیده می سازد. در صورتی که قرار بر پی گیری چنین راهکاری باشد، موسوی باید دیدگاه توده ای و یکسان نگر به هواداران خود را کنار گذاشته، و با تحلیل مناسب از طبقات مختلف توده چندین میلیونی حامیانش، به طرح مطالبات مشخص هر یک از آنها بپردازد. (این نکته را نیز تحت تاثیر تحلیل فرج سرکوهی بیان می کنم) تاکید بر روی مطالبات کارگران و سازمان دهی اعتراضات این طبقه به یک صورت و پی گیری و طرح مطالبات طبقه متوسط به بالای جامعه به صورتی دیگر، نمونه ای از شیوه های ادامه جنبش اعتراضی به صورت پیگیر و آرام خواهد بود.

متاسفانه و یا خوشبختانه (قضاوت سخت است) تصمیم گیری در انتخاب هر یک از این دو شیوه، و اساسا تصمیم گیری در مورد پی گیری اعتراضات و یا دست شستن از آنها در شرایط کنونی تنها و تنها به یک شخص و دقیقا یک شخص باز می گردد. حتی گمان نمی کنم که موسوی در چنین شرایطی توانایی مشورت با دیگر روشنفکران را داشته باشد. نتیجه اینکه احتمال اشتباه در تصمیم گیری های نهایی قطعا بالا خواهد بود و اگر متهم به خرافه گرایی نشویم باید گفت در چنین شرایطی عاقبت همه ما تا حدودی به بخت و اقبال گره خورده است.

تنها نکته ای که از نظر من قطعی می نماید این است که اگر موسوی، به هر دلیلی دست از پی گیری قاطعانه اعتراضات بردارد، بلافاصله جایگاه خود در میان مردم را از دست خواهد داد. با توجه به اینکه وی را می توان آخرین امید برای حفظ وحدت مخالفان جمهوری اسلامی دانست، در صورت وقوع چنین اتفاقی در ابتدا با موجی از سرخوردگی و ناامیدی در میان مخالفان حکومت مواجه خواهیم شد. اما این سرخوردگی ها خیلی زود به مجموعه ای از اعتراضات پراکنده، بی شکل و بدون سازمان بدل خواهد شد که می تواند حتی کار را به مبارزه مسلحانه نیز بکشاند و آشوب های ناشی از آن کشور را دچار چنان هرج و مرجی خواهد ساخت که چیزی کم از یک جنگ داخلی نداشته باشد. پیدایش چنین شرایطی بدترین سرانجام برای جنبش اعتراضی مردم خواهد بود اما باز هم من گمان نمی کنم که ادامه کار دولت کودتا را به چنین هرج و مرجی ترجیح دهم.

پی نوشت:
بیانیه های شماره هفت و شماره هشت موسوی هم منتشر شدند. این بیانیه ها را پس از نوشتن متن بالا دیدم و فعلا نظری ندارم؛ تنها از لحن قاطع آنها لذت بردم.
علی رغم اینکه جمعیت بسیار زیادی از نیروهای بسیجی، از جوانان 15-16 ساله گرفته تا پیرمردهای 70 ساله، مسلح و مجهز شده و به صف سرکوب گران پیوسته اند، مشاهدات چند روز اخیر من حکایت از کمبود نیروی شدید سرکوب گران است. تردید ندارم که این مقدار نیرو در کنترل دو تجمع همزمان در دو نقطه شهر هم عاجز است، چه رسد به دو اعتراض گسترده و هم زمان در دو شهر کشور. واقعا اگر شهرستان ها به اندازه تهران مقاومت می کردند تا همین جای کار نیز اوضاع بسیار بهتری داشتیم.
دلم می خواهد از تیاتر بنویسم؛ از کتاب؛ دلم می خواهد فال حافظی که پسرک به دستم داد را بنویسم؛ دلم می خواهد خیلی چیزها بنویسم؛ اما در این شرایط شرم دارد.
«حرف حساب» تاکید دارد که: وقت نا امیدی نیست.

تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید

۱ نظر:

  1. خوشگل پسر! "بتن" به ضم ب و ت جزو مصالح ساختمانی است و البته "بطن" به فتح ب و سکون ط احتمالا منظورت بوده! زیاده عرضی نیست

    پاسخحذف