۱/۲۶/۱۳۹۹

خانه‌های خود را قبله قرار دهید



 دومین یادداشت از سه‌گانه‌ای درباب تعهد اجتماعی در دوره تحریم

یادداشت نخست را از اینجا بخوانید


شاید هیچ زمان دیگری به اندازه این بحران کرونایی قدرت شبکه‌های اجتماعی را درک نکرده باشیم. کافی است به یاد بیاوریم که حکومت در پذیرش شیوع بیماری تا چه میزان تعلل کرد و پس از آن نیز تا مدت‌ها بحرانی بدین بزرگی را موضوعی بی‌اهمیت جلوه می‌داد. چه چیز باعث شد که ایرانیان تا این سطح از ابعاد مساله آگاه شوند؟ این سطح از اطلاعات در مورد بیماری، راهکارهای پیش‌گیری و ضروریات دوره قرنطینه چطور در جامعه همه‌گیر شد؟ آیا ما همین میزان از مقاومت و آگاهی در برابر بیماری را بجز به قدرت خیره کننده شبکه‌های اجتماعی مدیون هستیم؟

فعالین جنبش سبز به یاد دارند که از سال‌ها پیش میرحسین موسوی بر اهمیت و توانایی شبکه‌های اجتماعی تاکید ویژه‌ای داشت. کمتر بیانیه مفصلی از او می‌توان یافت که به چنین ظرفیتی اشاره نکرده باشد. تعبیر «قبله قرار دادن خانه‌ها» که او از قرآن وام گرفته بود، کلیدواژه‌ای شد برای عامه فهم کردن یکی از مدرن‌ترین مفاهیم اجتماعی که امروز ما می‌توانیم قدرت خیره کننده آن را در اطلاع‌رسانی پیرامون کرونا ببینیم. پس چرا از همین پتانسیل برای گام‌های بعدی استفاده نکنیم؟

حتی پیش از شیوع کرونا نیز بخش بزرگی از جامعه ایرانی زیر فشارهای سنگین اقتصادی قامت خم کرده بود که ماجرای اعتراضات آبان‌ماه به مصداق «قله کوه یخ» گوشه‌ای از ابعاد آن را نشان داد. با شیوع بیماری، اقشار آسیب‌پذیر ما در معرض فشارهای بیشتری نیز قرار گرفته‌اند. حالا بجز فشارهای اقتصادی، خطر ابتلا به بیماری مرگ‌بار نیز آنان را تهدید می‌کند. اکثر کشورهای جهان، دقیقا به همین دلیل تدابیر ویژه‌ای اندیشیده‌اند و به عنوان یارانه‌های اقتصادی در دوران بیماری در اختیار شهروندان قرار می‌دهند. حکومت ما اما ترجیح داده به جای این کمک‌های اقتصادی، جنجال‌های تبلیغاتی برای مجادله خود با غرب به راه بیندازد ولی به انبوه ثروت‌های تلنبار شده در ابرکارتل‌های نجومی خود دست نزند. در چنین شرایطی، این تنها خود جامعه است که باید برای کمک به خود بسیج شود و از قدرت هسته‌های اجتماعی‌اش استفاده کند.

متاسفانه، حاکمیت امنیتی، اجازه شکل‌گیری و رشد نهادهای مستقل را در جامعه ما نداده است. با این حال ما همواره توانسته‌ایم نمونه‌هایی جایگزین برای چنین نهادهایی فراهم کنیم. حلقه‌های دوستی، جمع‌های خانوادگی، گروه‌های کاری، فرهنگی، هنری، ورزشی، مذهبی، اندک تشکل‌های صنفی، کارگری، دانش‌جویی، حتی شوراها و انجمن‌های مدارس، همه و همه هسته‌های اجتماعی ما هستند که حتی در شرایط قرنطینه نیز به مدد شبکه‌های آنلاین ارتباط خود را با یکدیگر حفظ کرده‌اند. ما بارها و بارها در زمان‌هایی چون سیل و زلزله از همین پتانسیل خود برای امدادرسانی کمک گرفته‌ایم و حالا نیز می‌توانیم بسیجی فراگیرتر در سراسر کشور به راه بیندازیم تا در هرکجا که می‌توانیم کمک‌هایی هرچند ناچیز را به دست نیازمندش برسانیم.

پیوندهای قدرتمند اعتماد عمومی بین این هسته‌های اجتماعی می‌تواند جایگزین نهادهای از دست رفته باشند. البته، تجربیات تلخی که امثال آقایان زیباکلام یا علی دایی در کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان غرب داشتند سبب شده که بسیاری از چهره‌های محبوب هنری و ورزشی ترجیح بدهند از محوریت در این حرکات دوری کنند. متاسفانه جریانی امنیتی مدت‌ها به صورت هدفمند دست به تخریب وجهه آنچه «سلبریتی‌ها» می‌خواند زد تا دقیقا همین ظرفیت استقلال را از جامعه ما بگیرد. دشواری‌های زیاد و در نتیجه اکراه این افراد برای دوباره پیش‌قدم شدن قابل درک است، اما چاره‌ای نیست. اگر فقط یک جا بخواهیم فداکاری کنیم، بی‌شک کمک به نیازمندترین اقشار جامعه اولویت دارد، پس باید هرچه سریع‌تر از این چهره‌ها نیز بخواهیم که دوباره پیش‌قدم شوند و سهم خود را ایفا کنند، هرچند در نهایت هسته‌های ما به این مقدار نباید محدود بمانند.

ما به صورت پیشنهادی می‌توانیم چند نمونه از موارد ممکن برای کمک رسانی را معرفی کنیم. برای مثال، همین حالا نیز فعالیت‌هایی آغاز شده. گروهی از شهروندان به ابتکار خود از سوپرمارکت‌ها و نانوایی‌ها می‌خواهند که به حساب آن‌ها اقلام رایگان در اختیار نیازمندان قرار دهند. «کسبه» از سنتی‌ترین نهادهای جامعه ایرانی بوده‌‌اند و همواره نقش معتمد محل را داشته‌اند. می‌توان این ظرفیت را دوباره فعال کرد؛ اما بهتر آن است که ما ابتکار و خلاقیت چگونگی رفتار را به گستردگی و تنوع خود هسته‌ها واگذار کنیم. مهم، همسویی و یک صدایی در اصل حرکت است، مهم آن است که دوباره «ما» شویم، خانه‌هایمان را قبله کنیم و دوباره نشان بدهیم که جامعه ایرانی، همچنان از چه توان و ظرفیتی برای دفاع از خود و حمایت از اعضای‌ش برخوردار است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر