۱/۱۶/۱۳۹۹

چرا طومارهای «نه به تحریم» را امضا نمی‌کنم؟



یادداشت نخست از سه‌گانه‌ای در باب تحریم

با افزوده شدن بحران کرونا به دیگر مشکلات کشور، هر روزه شاهد طومارهایی هستیم که ظاهرا تلاش می‌کنند برای کاهش درد و رنج ایرانیان به تحریم‌ها «نه» بگویند. این احتمال وجود دارد که بخشی از این طومارها واقعا خودجوش و مردمی تهیه شده باشند. چنین طومارهایی موضوع این یادداشت نیست و در یادداشت دوم از سه‌گانه حاضر بدان خواهم پرداخت؛ اما بخش قابل توجهی از این کمپین‌ها را زنجیره‌ای سازمان یافته از احزاب اصلاح‌طلب تولید می‌کنند که غالبا ارتباطات تشکیلاتی و البته مالی با نهادهای دولتی دارند. این گروه‌ها خود را فعالین سیاسی می‌دانند و من نیز رفتارشان را در بستر «نقد سیاسی» مردود می‌دانم چرا که آن را نشان‌گر چهار آفتِ زشتِ سیاسی می‌بینم:

۱- نشان زوال سیاست است

یک جریان سیاسی، در دو حالت به سراغ فعالیت‌های کمپینی می‌رود: نخست در آستانه انتخابات که رای می‌خواهد، دیگری در شرایطی که طرح یا لایحه‌ای را مطرح کرده و نیازمند جلب حمایت افکار عمومی است. مثلا، دموکرات‌های آمریکا پس از تهیه لایحه بیمه درمانی اوباما کمپین هم برگزار کردند؛ اما این همه احزاب و فعالین ما که بر طبل مبارزه با تحریم می‌کوبند، آیا طرحی عملی هم در فضای سیاسی کشور دارند؟ آیا ایده و حرکتی هم پشت این جنجال‌ها وجود دارد؟ اگر چنین بود بی‌شک یک کنش اصیل سیاسی بود، اما می‌دانیم که نیست؛ ما صرفا با ورشکسته‌هایی خانه نشین طرف هستیم که در آخرین ضرباتی که به مفهوم «سیاست» وارد می‌سازند، سطح سیاست‌ورزی را تا رده جنجال‌های توییتری و اردوکشی‌های مجازی تقلیل داده‌اند.

۲- نشانه نیاز به دشمن‌تراشی

جریانی که دو دهه سیاست‌ورزی خود را در فرمول «بد و بدتر» خلاصه کرده، در دوران «اخراج از قدرت» نیز باید در عرصه عمومی یک «بدتر»ی خلق کند تا توجیهی برای همین زیست مجازی‌اش باشد. مدعیان تغییر و اصلاح حکومت، در نهایت خودشان به شکل همان هسته مافیایی قدرت درآمدند که بقای‌اش در گرو دشمن‌تراشی مداوم است. این دشمنِ «بدتر»، این بار«موافقان تحریم» هستند که باید امیدوار ماند اینقدر ترسناک جلوه کنند که ذهن خلایق از پی‌گیری سهم اصلاح‌طلبان در پیدایش وضعیت کنونی منحرف شود. وگرنه شاید مردم یادشان بیاید که این نمایندگانِ منتخب با ضرباهنگ «تکرار می‌کنم» بودند که عین از قحطی در رفته‌ها، اول هرچه کیت آزمایش کرونا بود روی سر و کول‌شان خالی کردند و بعدش هم «خانه ملت» و بودجه و تمهیدات ضروری‌اش را به امان خدا رها کردند و الفرار!

۳- نشانه تحقیر عزت است

از یاد نبرده‌ایم که تمام استدلال و بهانه دولتمردان برای دیدار نکردن با ترامپ و تحمیل هزینه‌های سنگین تحریم به مردم، حفظ «عزت» بود. اصراری هم دارند که «ما خودمان انتخاب کردیم». باشد؛ اما آن همه ادعای عزت چه تناسبی با این عجز و لابه مداوم و دادن کاسه گدایی به دست خلایق دارد؟ چرا باید شهروندان را بسیج کنیم که عین بچه یتیم درِ خانه‌ی هر کس و ناکسی در این جهان هستی را بزنند و التماس کنند که «شما را به خدا به ترامپ بگویید به ما رحم کند»؟ اگر واقعا خودمان انتخاب کرده‌ایم بگذارید با یک جو شرف و آبرو بمیریم و اینقدر خفت نکشیم! اما اگر قرار بر این باشد که از فرط فشار، سری به مصلحت خم کنیم، آیا بهتر نیست شخص رییس دولت تشریف ببرد و یک تماسی با جناب ترامپ بگیرد، به جای اینکه تمام ایرانیان را پیش مردم جهان به شکل گدایان بغدادی جلوه دهیم؟

۴- اعتراف به وابستگی است

مدعیان «اصلاحات از داخل» سال‌های سال به برخی آلترناتیوهای خود سرکوفت می‌زدند که خودباخته و واداده هستند و می‌خواهند با توسل به قدرت‌های خارجی مشکلات کشور را حل کنند. حال چه شده که تمام حضرات تنها راه خروج مردم از زیر فشار کنونی را وساطت جهانیان و تفقد جناب ترامپ می‌دانند؟ آیا این تناقض آشکار را نمی‌بینند؟ به این صراحت نشان می‌دهند که بجز جلب نظر خارجی ابزاری ندارند و حتی از خود نمی‌پرسند اگر کل سرنوشت ما در گرو تصمیمات ترامپ یا معجزه امثال سندرز است، پس شما لشکریان پر مدعا را برای چه می‌خواهیم؟

من اما چنین طومارهایی را که بیشتر سند خفت و مُهر ناتوانی است امضا نخواهم کرد. ترجیح من، منش و سنت میرحسین موسوی است که در سخت‌ترین شرایط هم فقط با مردم‌اش صحبت کرد؛ نه تمنای ذلیلانه پیش ارباب قدرت برد و نه شوی تبلیغاتی خطاب به خارج از کشور بازی کرد. سطر به سطر بیانیه‌ها و مواضع‌اش، گفتگوی با مردم بود و بی‌شک باور داشت: حتی برای حل کردن مشکلات‌مان با قدرت‌های جهان نیز، راه حل سیاسی آن است که ابتدا تکلیف‌مان را با خودمان مشخص کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر