در
بخشی از حکم «احمد منتظری» آمده است «نظر به اینكه مجموع اقدامات متهم خلاف شأن روحانیت
تشخیص داده شد، متهم را به خلع لباس روحانیت محكوم مینماید».
من
نمیدانم که از منظر دادسرای محترم ویژه روحانیت، مصداق «شأن روحانیت» چیست و چه اعمالی
با آن در تضاد قرار میگیرد؛ اما در ذهن خودم که تاریخ ایران معاصر را مرور میکنم،
چند روحانی برجسته را به یاد میآورم که تمامی تاریخدانان و صاحبنظران، بر سر شأن،
احترام و شرافتشان متفقالقول هستند.
نخست
«میرزای شیرازی» بود که وقتی احساس کرد قاجار چوب حراج به منافع ملی زده، حکم به تحریم
تنباکو داد و جنبشی را پایه گذاشت که میدانیم. همان زمان بودند توجیهگرانی که مدعی
بودند تضعیف دولت امالقرای تشیع، بیضه اسلام را به خطر میاندازد؛ اما میرزای شیرازی
نظرش این بود که اگر خطری کشور و مسلمانان را تهدید کند، فساد و وادادگی حکومت است؛
نه اعتراض به آن فساد.
بعدی
«مدرس» بود. کسی که خودش یک زمانی اقتدار و نظم رضاخانی را به مصلحت کشور دانسته بود
و از او حمایت میکرد. یک زمان دیگری که به نظرش استبداد رضاشاهی زیانبار آمد، در
انتقاد و مخالفت تردید نکرد. طبیعتا بر هم زننده امنیت ملی شناخته شد و در نهایت جاناش
را بر سر شجاعتش گذاشت، اما ناماش ضربالمثل و نماد آبرو و شرف نمایندگی مجلس شد.
دیگری،
«پدر طالقانی» بود که دوست و دشمن بر صداقت، سلامت، انصاف و رواداریاش معترف بودند.
با این حال، رواداری و اخلاق بزرگمنشانهاش ابدا جلودار زبان تیز، صریح و گزندهاش
نبود. پنهانکاری و لاپوشانی را به هیچ وجه بر نمیتابید و تا پایان عمر، فارغ از مرزبندیهای
سیاسی و عقیدتی، سنگصبور هرآنکسی باقی ماند که مورد ظلم قرار گرفته بود.
تمامی
این اسامی، یک وجه اشتراک دیگر هم داشتند. تا وقتی زنده بودند، از محبوبیت و عزت و
احترام فراوان برخوردار بودند. ولی یک نفر دیگر بود که در زمان حیاتش، انواع و اقسام
بیمهریها و ناجوانمردیها را به چشم دید. «حسینعلی منتظری» که چهرهاش برای سالها
تحت تبلیغاتی مسموم مخدوش شده بود. آنکه به نماد «سادهلوحی» شهرت یافت و نه فقط از
جانب کانون قدرت، بلکه از جانب بسیاری از شهروندان هم طرد شد. اسامی و عناوینی از شخصیتهای
کارتونی برایش انتخاب میکردند و دستمایه جوکهایی گاه سخیف میشد. فقط گذشت زمان
توانست به همه بفهماند که او که بود؛ چه کرد؛ کجا ایستاد؛ در برابر چه ایستاد و برای
ایستادگیاش پشتپا به چه زد.
با
احترام تمام به بسیاری از دیگر روحانیون شریف و آبرومند تاریخ این کشور، این فهرست
کوتاه برای من تمام آن چیزی است که میتواند «شأن روحانیت» خوانده شود. آبرو و شرافت
یک صنف. سند روسفیدیاش، علیرغم تمام لکههایی که بر دامناش میافتد. به ویژه مرحوم
منتظری که حتی فراتر از یک صنف، سند افتخار انسانیت است. اثباتی بر آنکه بشر هنوز میتواند
به چنان آزادگی و شأنیتی برسد که در یک قدمی قدرت مطلق، به جهان و تعلقاتاش پشت پا
بزد.
حال
من نمیدانم که آقایان در پرونده احمد منتظری چه دیدهاند؛ اما آنچه که به ما رسید
و شاهد و ناظرش بودیم، فقط نشانه دیگری بود از تداوم همان مسیر پیشین. همان مسیری که
تاریخ به سربلندیاش گواهی میدهد. احمد منتظری، در همان مسیر پدر قدم گذاشته و برای
من مصداق تمام عیاری به حساب میآید نه فقط از «شأن روحانیت»، که از شأن و شرف انسانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر