۱۰/۱۹/۱۳۹۵

یک تصویر و چهارنگاه



چندی پیش تصاویری از چند حرکت جمعی در کردستان مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. یکی تقدیر عمومی از سربازی بود که برای نجات جان یک سگ به روی مین رفته بود. (goo.gl/NxkwE7) دیگری تجمع فراگیر مردمی بود که نه برای تماشای اعدام، بلکه برای پیش‌گیری از آن جمع شده بودند. (goo.gl/no4NqX) طبیعتا هر دو تصویر در نوع خود شگفتی‌برانگیز بودند. چطور اهالی برخی از کوچکترین شهرستان‌های کشور (یکی مریوان و دیگری روانسر) به چنین بلوغ جمعی و مدرنی دست یافته‌اند؟

من گمان می‌کنم می‌توان بخشی از پاسخ را از دل یک تصویر دیگر بیرون کشید. تصویر هم‌نوازی جمعی تنبورنوازان کرد که البته به فارسی می‌خوانند. (از آپارات+ ببینید) تصویری که می‌توان از نظرگاه‌های متفاوتی بدان نگریست و با هر کدام سرفصلی برای بازخوانی و بازاندیشی در آن پیدا کرد:

۱- روح جمعی
احتمالا نخستین و برجسته‌ترین تصویری است که در این هم‌نوازی به چشم می‌آید تبلوری از روح‌جمعی است. شمار انبوه نوازندگانی که هماهنگ و یک‌دست سازی می‌نوازند و آوازی می‌خوانند. دست‌ها با هم حرکت می‌کنند و در هنگام «شر» و «چنگ» رقصی هماهنگ از انگشت نوازندگان را به تصویر می‌کشند. این هماهنگی بی‌شک به سادگی پدید نمی‌آید و البته نمی‌تواند به روی صحنه‌ی اجرا خلاصه شود. چنین گروه‌هایی باید در زندگی اجتماعی نیز دارای پی‌وندهای عمیق و ارتباطات گسترده باشند. همین شبکه ارتباطی گسترده به اهالی منطقه اجازه می‌دهد پی‌وستگی و روح جمعی خود را حفظ کنند تا همچون یک توان بلقوه، در مواقع لزوم از آن بهره بگیرند. خواه در یک اعتراض باشد، یا طرح مطالبه و حتی سپاس‌گذاری و تقدیر. گمان می‌کنم ما ساکنان کلان‌شهرها، بی‌نیاز از هیچ آمار و تحقیقی بتوانیم قضاوت کنیم که جای خالی این روح جمعی در شهرهای بزرگ تا چه میزان احساس می‌شود. این احتمالا همان دلیلی است که «تنهایی» را به دغدغه‌ای جهانی بدل ساخته و در شعار سالانه سازمان بهداشت جهانی هم تبلور پیدا کرده است.

۲- برابری
حضور آشکار زنان و دختران نیز بلافاصله توجهات را جلب می‌کند. فراموش نکرده‌ایم در منطقه‌ای از جهان به سر می‌بریم که حامل بیشترین نابرابری‌های جنسیتی است. غیبت زنان خاورمیانه در عرصه عمومی همواره نگران‌کننده و حتی بحران‌ساز بوده است. تحقیقات فراوانی می‌توانند گواهی دهند که غیبت زنان در عرصه عمومی چطور به خشونت یک جامعه تماما مردانه منجر خواهد شد. حال در دل خاورمیانه و آن هم در بخش‌های به نسبت محروم‌تری از کشور ما، به ناگاه شاهد جوششی هستیم که حضور و مشارکت زنانه را دوش‌به‌دوش و پا‌به‌پای مردان می‌پسندد. جنبه دیگری که خود جای تامل جداگانه دارد، کنار هم قرار گرفتن سالخوردگان، جوانان و حتی کودکان است، گویی که در این میان هیچ طبقه‌بندی و معیاری بجز کرامت برابر انسانی وجود ندارد.

۳- نرم‌خویی
هنر به صورت کلی و موسیقی به صورت مشخص، بیشترین فاصله را از جنگ و خشونت دارند. موسیقی در پیوند با تارهای احساس آدمی، دریچه‌ای جدید به جهان هستی باز می‌کند که تصاویری متفاوت از عینک عقلانیت ارائه خواهد کرد. در این جهان خوش‌آوا، و البته در این تصویر خاص، نقش «تنبور» هم کارکرد ویژه‌‌ای دارد. سازی که از اساس با نوعی حزن و تامل پی‌وند خورده و در نقطه مقابل هنری که می‌تواند هیجان‌برانگیز باشد، بر آرامش و تسکین تاکید دارد. ملتی که با تنبور بزرگ می‌شوند، بی‌شک بیشترین فاصله را با جنگ و خشونت و پرخاش خواهند داشت.

۴- مدارا و روح ملی

در نهایت، وجه دیگری که به شخصه برایم اهمیت دارد، روح مدارا و ملی‌گرای یکی از اقوام ایرانی است. تنبور ساز بومی کردهای ایران است که با زبان کردی پی‌وندی ناگسستنی دارد. با این حال، برای تنبورنوازان، نواهای کردی به همان میزان دلنشین و آشنا است که زبان فارسی. شاید حتی این اشاره گذرای من خدشه‌ای بر این تساهل بیندازد چراکه مرزبندی‌های زبانی و قومی در این میان اصلا مطرح نیست. این‌ها بیشتر برای نگاه ناظر بیرونی اهمیت دارند که با پیش‌زمینه‌های جهان دیگری به سراغ این تصویر می‌آیند. جهانی که هر روز شاهد بحث و جدل و پرخاش و کین‌توزی به بهانه زبان‌های قومی است. اما روح یک‌دلی، تساهل، مدارا و جمع‌گرایی حاضر در این تصویر پذیرای هیچ گونه مرزکشی میان انسان‌ها نیست. زبان‌ها همه بهانه‌اند. هدف نوعی وحدت و یگانگی، در درجه نخست میان انسان‌ها و در درجه‌ای بالاتر میان انسان و طبیعت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر